البیع بررسی گسترده ی فقهی بیع «اهمیت بیع، تعریف بیع و شماری از عقود، گستره ی بیع و افتراق آن از سایر عقود صفحه 129
- پیش گفتار 1
- مطالب کلّی پیرامون بیع 5
- اشاره 5
- تعریف بیع در لغت و نکاتی پیرامون آن 6
- آیا در بیع باید هر یک از عوض و معوّض عین باشد؟ 10
- اشاره 10
- لزوم عین بودن معوّض به خلاف عوض در نظر شیخ قدس سره - 10
- بررسی کلام شیخ قدس سره - در لزوم عین بودن معوّض 11
- الف: فروش خدمت عبد مدبر 12
- اشاره 12
- اطلاق بیع بر فروش غیر عین در روایات 12
- ب: فروش سُکنای دار 14
- ج: فروش اراضی خراجیه 16
- کلام شیخ قدس سره - در عدم لزوم عین بودن عِوَض 19
- اشاره به تعریف مال و تفاوت آن با ملک 20
- اشاره 20
- آیا عمل حرّ می تواند عوض واقع شود؟ 20
- ثمره ی مهم مالیّت عمل حرّ قبل از معاوضه 21
- اشاره 22
- آیا عمل حرّ قبل از معاوضه مال است؟ 22
- وجه اوّل محقق اصفهانی قدس سره - 23
- اشاره 23
- ارائه و نقد وجوه عدم مالیّت عمل حرّ قبل از معاوضه از جانب محقّق اصفهانی - رحمه الله علیه - 23
- مناقشه ی محقق اصفهانی قدس سره - در وجه اوّل 25
- بررسی کلام محقّق اصفهانی - رحمه الله علیه - در نقد وجه اوّل 27
- دفاع مرحوم امام قدس سره - از مالیّت عمل حرّ قبل از معاوضه 29
- نقد فرمایش مرحوم امام قدس سره - 30
- پاسخ نقض های محقق اصفهانی قدس سره - در وجه اوّل 31
- وجه دوم و نقد آن از جانب محقق اصفهانی قدس سره - 32
- اشاره 33
- انکار مالکیت حرّ بر عمل از جانب قائلین به مالیت آن 33
- تخلّص از طریق لغویت جعل اعتباری و نقد آن 34
- عدم ضمان در منع از عمل حرّ کَسوب قبل از معاوضه 34
- کلام سید خویی قدس سره - در اثبات ضمان از طریق سیره ی عقلائیه 35
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 35
- ثبوت ضمان در صورت استیفای عمل حر 38
- آیا ممانعت کارمندان دولت ضمان دارد؟ 39
- ثبوت ضمان در منع از عمل حرّ بعد از معاوضه 39
- اشاره 39
- امکان عوض واقع شدن عمل حرّ حتّی بنابر مبنای عدم مالیّت آن قبل از معاوضه 40
- قسم اوّل (حقوق غیر قابل معاوضه با مال) 42
- تقسیمات حقوق در نظر مرحوم شیخ - رحمه الله علیه - 42
- اشاره 42
- آیا حقوق می تواند عِوَض واقع شود؟ 42
- بررسی قسم اوّل 44
- اشاره 45
- قسم دوم (حقوق غیر قابل انتقال) 45
- شبهه ی صاحب جواهر قدس سره - مبنی بر صحت بیع ما لا یقبل التملّک 45
- پاسخ مرحوم شیخ - رحمه الله علیه - به شبهه ی صاحب جواهر - رحمه الله علیه - 46
- بررسی کلام شیخ - رحمه الله علیه - در قسم دوم 47
- پاسخ مستفاد از کلام امام قدس سره - به سخن سید خویی قدس سره - 50
- کلام سید خویی قدس سره - در اعتبار «مَن یُملک علیه» در ملکیت مضاف به ذِمَم 50
- نقد کلام مرحوم امام قدس سره - 51
- اشاره 52
- بیان سید خویی قدس سره - در عدم انتقال حق شُفعه به غیر شریک 52
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 53
- اشاره 54
- کلام سید خویی قدس سرهم - در عدم انتقال حق خیار 54
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 55
- قسم سوم (حقوق قابل انتقال و معاوضه به مال) 55
- اشاره 55
- بیان میرزای نائینی و سیّد خویی قدس سرهما - در عدم وقوع حق به عنوان ثمن 56
- بررسی کلام شیخ - رحمه الله علیه - در قسم سوم 56
- بررسی کلام محقّق نائینی و سیّد خویی قدس سرهما - 60
- مراتب مِلک 61
- حقیقت مِلک چیست؟ 61
- اشاره 61
- روان شناخت فلسفیِ پیدایش ملک اعتباری 63
- اشاره 68
- احتمالات مطرح شده در مقوله ی مقتبسٌ عنهای ملکیت اعتباری 68
- احتمال اوّل: اقتباس از مقوله ی جده 68
- مناقشه در احتمال اوّل 70
- احتمال دوم: اقتباس از مقوله ی کیف (کیف نفسانی) 71
- مناقشه در احتمال دوم 71
- اشاره 71
- اشاره 72
- احتمال سوم: اقتباس از مقوله ی اضافه 72
- بررسی احتمال سوم 76
- نظر مختار در حقیقت ملک اعتباری 77
- اشاره 80
- حقیقت حق چیست؟ 80
- نظریه ی مساوات حق با سلطنت 82
- اشاره 82
- نظرات مختلف در معنای حق اعتباری 82
- اشاره 82
- اشکال آخوند قدس سره - بر این نظریه 83
- اشکال مرحوم امام قدس سره - بر این نظریه 84
- پاسخ به دو اشکال مذکور، در کلام محقق اصفهانی - رحمه الله علیه - 86
- اشکال دوم مرحوم امام قدس سره - بر نظریه ی مساوات حق با سلطنت 87
- اشاره 89
- نظریه ی مساوات حق با ملک ضعیف 89
- اشکال سوم مرحوم امام قدس سره - بر این نظریه 89
- اشکال محقّق اصفهانی - رحمه الله علیه - بر این نظریه 90
- نقد اشکال محقق اصفهانی قدس سره - 92
- اشکال مرحوم امام قدس سره - بر نظریه ی مساوات حق با ملک ضعیف 96
- نقد اشکال مرحوم امام قدس سره - 98
- نظریه ی محقق اصفهانی: تفاوت معنای حق به اختلاف موارد (اشتراک لفظی) 99
- اشاره 99
- نقد کلام محقق اصفهانی - رحمه الله علیه - 101
- نظریه ی وحدت حقیقت حق و حکم 102
- اشاره 102
- تبیین سید خویی قدس سره - بر نظریه ی وحدت حقیقت حق و حکم 103
- ملاحظاتی بر کلام سید خویی قدس سره - 104
- اشاره 109
- نظریه ی مختار در تبیین حقیقت حق (ثبوت شایسته تا بایسته) 109
- منشأ پیدایش حق اعتباری و تفاوت آن با حق نفس الامری 111
- آیا در حاقّ حقّ، علاوه بر لحاظ «له»، جنبه ی «علیه» نیز لحاظ شده است؟ 113
- تفاوت بین حق و ملک 116
- تفاوت بین حق و حکم 119
- شک بین حق و حکم 121
- اقسام حقوق در کلام سید یزدی قدس سره - 122
- اشاره 126
- شک در قابلیت اسقاط و نقل و انتقال حق 126
- تمسّک به عمومات برای اثبات قابلیت نقل 127
- اشاره 129
- موضع بزرگان در این مسأله 129
- اشاره 130
- بیان سید یزدی قدس سره - در تمسّک به عمومات برای اثبات قابلیات 130
- اشکال محقق اصفهانی بر کلام سید یزدی قدس سرهما - 132
- دفاع مرحوم امام از کلام سید یزدی در مقابل اشکال محقق اصفهانی قدس سرهم - 134
- دفاع سید خویی از محقق اصفهانی و اشکال بر سید یزدی قدس سرهم - 135
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 140
- اشاره 146
- شبهه: شک در قابلیات به نحو شبهه ی مصداقیه ی مخصص است 146
- پاسخ به شبهه 147
- تثبیت شبهه توسط مرحوم امام قدس سره - 148
- اشاره 148
- ملاحظاتی بر فرمایش مرحوم امام قدس سره - 151
- راهی برای تمسک به عام علی فرض تثبیت اشکال مرحوم امام قدس سره - 155
- تمسک به عمومات برای اثبات قابلیت نقل حقوق ابداعی شارع 157
- شک در قابلیت اسقاط حق 158
- اشاره 158
- اشاره 159
- حقیقت اسقاط 159
- نظر محقق نائینی قدس سره - در حقیقت إعراض، نقل و اسقاط 159
- نظر محقق اصفهانی - رحمه الله علیه - در حقیقت اعراض، نقل و اسقاط 162
- نظر مختار در حقیقت إسقاط، نقل و إعراض 166
- آیا إعراض موجب سقوط ملکیت می شود؟ 170
- حکم شک در قابلیت بالفعل إسقاط حق 171
- اشاره 173
- بررسی بعض تعاریف بیع و بیان تعریف مختار 173
- تعریف بیع در نظر شیخ قدس سره - 174
- اشکال اوّل (جواز ایجاب بیع با لفظ «ملّکتُ») 175
- اشاره 175
- شبهات تعریف «إنشاء تملیک عینٍ بمال» و پاسخ به آن از جانب شیخ قدس سره - 175
- اشکال بعضی بر تعریف شیخ قدس سره - و نقد آن 176
- نقضی بر ترادف بیع با تملیک 178
- اشاره 180
- پاسخ اوّل شیخ به اشکال دوم 180
- اشکال دوم (عدم انطباق تعریف بر بیع الدین علی من هو علیه) 180
- اشاره 180
- پاسخ دوم شیخ قدس سره - به اشکال دوم 182
- اشاره 182
- نقد پاسخ اوّل شیخ قدس سره - 182
- نظر مختار در وجه صحت «بیع الدین علی من هو علیه» بدون وقوع تملیک 183
- نقد پاسخ دوم شیخ قدس سره - 183
- اشکال سوم (انطباق تعریف بر تملیک به معاطاه) 185
- اشاره 186
- اشکال چهارم (انطباق تعریف بر شراء) 186
- پاسخ شیخ به اشکال چهارم 188
- اشکال سید خویی بر پاسخ شیخ قدس سرهما - 188
- بررسی اشکال سید خویی بر پاسخ شیخ قدس سرهما - 191
- اشکال پنجم (انطباق تعریف بر صلح) 195
- اشاره 195
- پاسخ شیخ قدس سره - به اشکال پنجم 196
- بررسی پاسخ شیخ قدس سره - 199
- اشاره 200
- اشکال ششم (انطباق تعریف بر هبه ی معوضه) 200
- پاسخ شیخ قدس سره - به اشکال ششم 202
- اشاره 205
- شواهد شیخ قدس سره - بر معاوضه نبودن قرض 205
- اشاره 205
- اشکال هفتم (انطباق تعریف بر قرض) 205
- پاسخ شیخ قدس سره - به اشکال هفتم 205
- شاهد اوّل: عدم جریان ربای معاوضی در قرض 206
- شاهد دوم: جواز غرر در قرض 211
- شاهد چهارم: عدم لزوم علم به عوض 212
- شاهد سوم: عدم لزوم ذکر عوض در قرض 212
- اشکال محقق ایروانی بر پاسخ شیخ قدس سرهما - 212
- نقد کلام محقق ایروانی قدس سره - 214
- اشتباه مصادیق قرض در تعاملات بانکی 215
- اشاره 216
- اشکالات دیگر تعریف شیخ از محقق ایروانی قدس سرهما - 216
- اشکال اوّل (زائد بودن «إنشاء» در تعریف) 217
- اشکال سوم (شمول تعریف بر إنشاء عابث و لاغی و ایجاب غیر متعقب به قبول) و نقد آن 219
- اشکال دوم (بیع از مقوله ی إنشاء نیست) و نقد آن 219
- اشکال چهارم (شمول تعریف بر اعیان غیر متموّله) 220
- اشاره 220
- عدم لزوم مالیت معوّض در نظر سید یزدی و سید خویی قدس سرهما - 221
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 222
- ملاک مالیت اشیاء 223
- اشکال پنجم (شمول تعریف بر تملیک ضمنی) 223
- اشکال ششم (ظهور تعلق باء به تملیک؛ نه عین) 224
- اشاره 224
- نقد اشکال ششم 225
- اشکال اوّل (در بیع همیشه تملیک نیست) 226
- اشکالات دیگر تعریف شیخ از محقق اصفهانی قدس سرهما - و برخی دیگر 226
- اشاره 226
- اشکال دوم (عدم لزوم عین بودن مبیع) 227
- نظر محقق اصفهانی قدس سره - در تعریف بیع و نقد آن 228
- نظر مختار در تعریف بیع 230
- ویژگی های تعریف مختار 230
- اشاره 230
- اشاره 234
- بررسی معانی دیگر «بیع» توسط شیخ قدس سره - 234
- اشاره 235
- 1. «إنشاء تملیک عینٍ بمالٍ بشرط تعقّبه بتملّک المشتری» یا «بشرط القبول» 235
- مخالفت شیخ قدس سره - با اشتراط قبول در تحقق بیع مصطلح 236
- ملاحظاتی بر کلام شیخ قدس سره - 238
- 2. اثر حاصل از ایجاب و قبول (انتقال) 240
- اشاره 240
- مخالفت شیخ قدس سره - با استعمال بیع در معنای «انتقال» 241
- نقد کلام شیخ قدس سره - 243
- 3. عقد مرکّب از ایجاب و قبول 245
- مجازیت استعمال بیع در «عقد» در نظر شیخ - رحمه الله علیه - 246
- آیا نزد عرف، صدق و صحّت بیع متلازمند؟ 251
- بیع و سایر عقود اسم برای صحیح است یا اعم؟ 253
- بیع حقیقت در صحیح و مجاز در فاسد در کلام شهیدین قدس سرهما - 253
- عدم جواز تمسّک به عمومات و اطلاقات، لازمه ی کلام شهیدین قدس سرهما - 255
- مراتب صحّت در معاملات 256
- اشاره 256
- وارد بودن اشکال شیخ و اشکالی دیگر بر ظاهر عبارت شهیدین قدس سرهما - 258
- ظهور عبارت شهیدین قدس سرهما - در صحّت عند الشارع 258
- توجیه شیخ درباره ی کلام شهیدین و نقد آن 259
- اسامی معاملات اسم برای سبب است یا مسبّب؟ 266
- اشاره 266
- عدم امکان أخذ صحت عند الشارع در عمومات و اطلاقات معاملات در نظر سید خویی قدس سره - 268
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 269
- اشاره 270
- تمسّک به اطلاق مقامی در ادلّه ی معاملات بنابر اراده ی صحّت عند الشارع 270
- نقد شهید صدر قدس سره - بر نظریّه ی تحقّق اطلاق مقامی در ادلّه ی معاملات 274
- نقد اشکال شهید صدر قدس سره - 276
- خلاصه ی کلام در جواز یا عدم جواز تمسّک به اطلاق ادلّه ی معاملات 280
- اشاره 282
- مبحث معاطات 282
- صور معاطات 284
- اشکال بعضی بر مناقشه ی شیخ در وجه سوم 286
- مناقشه ی شیخ قدس سره - در وجه سوم 286
- اشاره 286
- نقد اشکال 287
- مناقشه ی شیخ قدس سره - در وجه چهارم 288
- آیا معاوضه ی لبن شاه به نحو تملیک مطلق است؟ 289
- روایات مربوط به اعطاء بقر و غنم بالضریبه 290
- اجاره بودن إعطاء غنم و بقر بالضریبه 296
- عبارات فقهاء در بیع لبن شاه 298
- نقد کلام شیخ قدس سره - در ظهور عبارت فقهاء در تملیک مطلق 308
- اشاره 311
- اقوال در نتیجه ی معاطات 311
- قول اوّل: مفید لزوم (ملکیّت لازم) مطلقاً 311
- قول دوم: مفید ملکیّت جائزه 315
- قول سوم: مفید ملکیت لازم در صورتی که دالّ بر تراضی، لفظ باشد 316
- قول چهارم: مفید إباحه ی جمیع تصرّفات حتّی تصرّفات متوقف بر ملک 318
- قول پنجم: مفید إباحه ی تصرّفات غیر متوقّف بر ملک 318
- قول ششم: بطلان معامله و عدم ترتّب اثر 319
- قول هفتم: معامله ای مستقل و مفید ملکیت 320
- مروری گذرا بر مستند اقوال هفت گانه 321
- بررسی کلمات قدما در معاطات 324
- کلمات برخی معاریف عامه در معاطات 339
- قصد تملیک، محطّ بحث در معاطات 343
- اشاره 346
- اشاره 346
- الف) سیره ی متشرعه 346
- مقتضای ادلّه ی اوّلیه در معاطات 346
- اشاره 346
- تمسّک به سیره برای اثبات مفید ملک بودن معاطات 346
- نقد 347
- ب) سیره ی عقلاء 349
- تمسّک به اطلاقات و عمومات برای اثبات مفید ملک بودن معاطات 350
- اشاره 350
- اشاره 350
- 1) آیه ی شریفه ی (أحَلَّ اللهُ البَیعَ وَ حَرَّمَ الرّبا) 350
- اشاره 354
- سه محور بحث پیرامون آیه ی شریفه ی (أحَلَّ اللهُ البَیعَ) 354
- حمل بیع بر «تصرفات مترتب بر بیع» در کلام شیخ قدس سره - 354
- نقد کلام شیخ قدس سره - 356
- اشاره 358
- تبیین مراد از حلّیت در کریمه و رابطه ی آن با صحّت معاطات از دیدگاه شیخ قدس سره - 358
- وجوه حمل حلّیت بر حلّیت تکلیفی در کریمه و نقد آن 360
- نظر مشهور در حلّیت در کریمه 363
- مراد از حلّیت، جامع حلّیت وضعی و تکلیفی در نظر سید خویی قدس سره - 364
- بررسی کلام سید خویی قدس سره - 367
- معنای حلّیت در نظر محقق اصفهانی قدس سره - و نقد آن 368
- دو اشکال مرحوم امام قدس سره - بر اطلاق آیه ی شریفه 370
- نقد کلام بعض المشایخ قدس سره - 377
- مراد از (وَ مَنْ عَادَ) در آیه ی شریفه کیست؟ 378
- نظر مختار درباره ی (وَ مَنْ عَادَ) 381
- نظر نهایی و مختار در اطلاق کریمه ی (أحَلّ اللهُ البَیعَ) 384
- استفاده ی اطلاق کریمه از بعض روایات 385
- 2) آیه ی شریفه ی (لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَهً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ) 387
- اشاره 387
- سه بحث در قسمت «مستثنی منه» کریمه 388
- مباحث مربوط به بخش اثباتی کریمه 392
- اشاره 393
- اعراب و ترکیب (تجاره) در کریمه 398
- توجیه استثناء متصل در کلام برخی و نقد آن 400
- تفاوت استثناء متصل و منقطع در معنای کریمه 402
- عدم تفاوت معنای کریمه با استثناء متصل و منقطع در نظر سید خویی قدس سره - 404
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 406
- قید (عن تراضٍ) توضیحی است یا احترازی؟ 407
- نحوه ی استدلال به کریمه برای اثبات صحت و افاده ی ملکیّت معاطات 408
- 3) آیه ی شریفه ی (أوفُوا بالعُقُود) 409
- اشاره 409
- وجه عدم تمسک شیخ قدس سره - به کریمه برای اثبات صحت و افاده ی ملکیت معاطات 411
- 4) تمسّک به روایت معروف «الناس مسلّطون علی أموالهم» 415
- مناقشه ی شیخ قدس سره - در دلالت حدیث سلطنت بر مدّعا 417
- موضع أعلام در دلالت حدیث سلطنت 419
- اشاره 419
- کلام سید یزدی قدس سره - در تصحیح تمسّک به حدیث سلطنت برای امضاء معاطات 421
- کلام محقق اصفهانی قدس سره - در تصحیح تمسّک به حدیث سلطنت برای امضاء معاطات 424
- خلاصه ی کلام مخالفین امکان تمسک به حدیث سلطنت برای إمضاء معاطات 426
- نقض سید خویی قدس سره - بر کلام قائلین به اطلاق حدیث از حیث انواع معاملات 427
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 428
- نقد مرحوم امام قدس سره - بر کلام قائلین به اطلاق حدیث سلطنت 429
- نقد کلام امام قدس سره - 432
- مروری بر ادلّه ی صحت معاطات 433
- اشاره 434
- مبعّدات قول به إباحه از کاشف الغطاء قدس سره - 434
- اشاره 435
- مبعّد اوّل: إن العقود و ما قام مقامها لا تتبع القصود 435
- پاسخ شیخ قدس سره - به مبعّد اوّل 436
- مواردی از تخلّف عقد از قصد در فقه 438
- بررسی پاسخ شیخ به مبعّد اوّل کاشف الغطاء قدس سرهما - 441
- پاسخ بعضی به نقوض شیخ قدس سره - در مبعّد اوّل و نقد آن 443
- اشاره 449
- مبعّد دوم: تصرّف یا اراده ی تصرّف از مملّکات باشد 449
- پاسخ شیخ قدس سره - به مبعّد دوم کاشف الغطاء قدس سره - 451
- پاسخ بهتر به مبعّد دوم کاشف الغطاء قدس سرهما - 452
- اشاره 453
- مبعّد سوم: لزوم تعلق واجبات مالیّه به غیر ملک 453
- پاسخ شیخ به مبعّد سوم کاشف الغطاء قدس سرهما - 456
- مبعّد پنجم: تلف سماوی از یک طرف مملّک طرف دیگر باشد 461
- مبعّد چهارم: تصرف از یک جانب مملّک جانب دیگر باشد 461
- اشاره 461
- پاسخ شیخ قدس سره - به بخش اوّل مبعّد پنجم 464
- بررسی پاسخ شیخ قدس سره - 466
- اصلاح پاسخ شیخ به کلام کاشف الغطاء قدس سرهما - در مبعّد پنجم 468
- پاسخ شیخ قدس سره - به بخش دیگر مبعّد پنجم 470
- اشاره 472
- مبعّد ششم: تصرّف از نواقل قهریّه باشد 472
- اشاره 473
- بررسی مبعّد ششم 473
- مبعّد هفتم: نماء حادث قبل از تصرّف مملّک باشد 473
- بررسی پاسخ شیخ قدس سره - به مبعّد هفتم 474
- پاسخ شیخ قدس سره - به مبعّد هفتم 474
- مبعّد هشتم: اتحاد موجب و قابل لازم می آید 475
- اشاره 475
- بررسی مبعّد هشتم کاشف الغطاء قدس سره - 477
- جمع بندی شیخ قدس سره - بین ادله ی قول به إباحه و ملکیت 478
- معاطات مفید ملکیّت لازم است یا متزلزل؟ 480
- اشکالی بر جریان استصحاب 482
- اشاره 482
- دلالت استصحاب بر لزوم ملکیّت 482
- پاسخ اوّل شیخ قدس سره - به اشکال: (ملک حقیقت واحد است و دو قسم نیست) 483
- اشاره 483
- نقد پاسخ اوّل شیخ قدس سره - 488
- بیان مختار در اثبات دو قسم ملک 490
- پاسخ دوم شیخ قدس سره - به اشکال بر استصحاب: (استصحاب کلّی قسم ثانی) 491
- مهم ترین اشکالات استصحاب کلّی قسم ثانی و پاسخ آن 492
- راه دیگری برای جریان استصحاب شخصی ملک 493
- جریان اصاله اللزوم (استصحاب ملک آخذ) در شبهات موضوعیه 495
- پاسخ به استصحاب بقاء علقه ی مالک اوّل 495
- تحالف در صورت إقامه ی دعوا 496
- تمسّک به اطلاقات و عمومات برای اثبات لزوم ملکیت حاصل از معاطات 498
- اشاره 498
- 1. تمسّک به مرسله ی نبوی «الناس مسلّطون علی أموالهم» 498
- اشاره 498
- دو بیان بر نحوه ی دلالت مرسله بر لزوم معاطات و نقد آن از محقق اصفهانی قدس سره - 500
- اشاره 500
- بررسی کلام محقق اصفهانی قدس سره - در نقد بیان اوّل 501
- بررسی کلام محقق اصفهانی قدس سره - در نقد بیان دوم 503
- 2. تمسّک به روایت «لا یحلّ مال امرئٍ مسلم إلّا عن طیب نفسه» 504
- اشاره 504
- اشکال بعض محشّین بر استدلال شیخ به این روایت 509
- نقد اشکال محشین 511
- شاهدی بر اعم بودن حلّیت تصرّف از تصرفات تکوینی و اعتباری 512
- 3. تمسّک به روایت «البیّعان بالخیار حتّی یفترقا» 513
- اشاره 513
- اشاره 515
- سه بیان بر کیفیت دلالت روایت بر لزوم بیع معاطاتی 515
- مناقشه ی مرحوم امام در هر سه بیان 516
- مناقشه ی دیگر امام قدس سره - نسبت به بیان دوم و سوم 521
- ملاحظاتی بر فرمایش امام قدس سره - 523
- اشاره 528
- 4. تمسّک به روایت «المؤمنون عند شروطهم» 528
- نقد کلام شیخ قدس سره - در تمسّک به این روایت 529
- استدلال به عقد مستثنی (إِلَّا أَن تَکُونَ تجِاَرَهً عَن تَرَاضٍ مِّنکُم) 530
- 5. تمسّک به کریمه ی (لَا تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَکُونَ تجِاَرَهً عَن تَرَاضٍ مِّنکُم) 530
- اشاره 530
- عدم جریان توهّم مذکور در تمسّک به روایت «الناس مسلطون علی أموالهم» 531
- استدلال به عقد مستثنی منه (لَا تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ) 533
- اشکال سید خویی قدس سره - بر استدلال به عقد مستثنی منه کریمه 534
- نقد کلام سید خویی قدس سره - 535
- اشکال امام قدس سره - بر استدلال به عقد مستثنی منه کریمه 537
- نظر مختار در تمسّک به عقد مستثنای کریمه برای اثبات لزوم معاطات 540
- بررسی کلام مرحوم امام قدس سره - در نقد استدلال به عقد مستثنی منه کریمه 540
- نقد این استدلال 541
- استدلال به عقد مستثنای کریمه از غیر طریق حصر 541
- 6. تمسّک به کریمه ی (أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) 542
- 7. تمسّک به کریمه ی (أحَلَّ اللهُ البَیعَ) 544
- 1. روایت «إِنَّمَا یُحَلِّلُ الْکَلَامُ وَ یُحَرِّمُ الْکَلَامُ» 545
- روایات دالّ بر عدم لزوم ملکیت 545
- اشاره 545
- احتمالات چهارگانه در معنای ذیل روایت با غض نظر از صدر 549
- اشاره 553
- استظهار شیخ قدس سره - از روایت در میان احتمالات چهارگانه 553
- بررسی احتمال اوّل 553
- بررسی احتمال دوم، سوم و چهارم 554
- عدم دلالت روایت بر بطلان معاطات بنابر احتمال سوم و چهارم 556
- تردید شیخ قدس سره - به خاطر حصر محلّل و محرّم در کلام 557
- نظر مختار در دلالت روایت بر بطلان معاطات 559
- إشعار روایات دیگر بر بطلان معاطات 560
- اشاره 560
- نظر مختار درباره ی ادعای اجماع بر بطلان معاطات 572
- تنبیهات معاطات 574
- اشاره 574
- اشاره 575
- تنبیه اوّل: آیا رعایت تمام شروط بیع بالصیغه در معاطات لازم است؟ 575
- آیا در معاطات خیار جاری است؟ 584
- تنبیه دوم: آیا معاطات با إعطاء از جانب واحد محقق می شود؟ 586
- اشاره 586
- اشاره 587
- اشکال محقق نائینی قدس سره - بر وقوع معاطات با إعطاء از جانب واحد 587
- نقد کلام محقق نائینی قدس سره - 591
- کلام محقق ایروانی قدس سره - در عدم معقولیت تأثیر إعطاء دوم در ایجاب و قبول 593
- اشاره 593
- نقد کلام محقق ایروانی قدس سره - 595
- پاسخ دیگری از مرحوم امام به کلام محقق ایروانی قدس سرهما - 596
- نقد کلام مرحوم امام قدس سره - 598
- اشکال دور در دخالت قصد در تحقق بیع با إعطاء 599
- پاسخ به اشکال دور 600
- آیا به مجرد ایصال ثمن و أخذ مثمن بدون صدق اعطاء، معاطات محقق می شود؟ 601
- راه های تصحیح معاملات مذکور علی فرض عدم صدق بیع 603
- اشاره 607
- تنبیه سوم: تمییز بایع از مشتری در معاطات 607
- چهار احتمال شیخ قدس سره - در تمییز بایع از مشتری در موارد عدم قرینه بر فعل و انفعال 609
- اشاره 612
- تنبیه چهارم: وجوه چهارگانه ی معاطات به حسب قصد متعاطیین 612
- اشکال اوّل محقق نائینی قدس سره - بر وجه دوم 616
- بررسی وجه دوم (تملیک به إزاء تملیک) 616
- اشاره 616
- اشکال دوم محقق نائینی قدس سره - بر وجه دوم 618
- اشاره 618
- نقد اشکال اوّل محقق نائینی قدس سره - 618
- احتیاج تملیک دوم به قبول در وجه دوم 619
- نقد اشکال دوم محقق نائینی بر وجه دوم 619
- اشکال محقق اصفهانی قدس سره - در مقابله ی بین تملیکین 620
- اشاره 620
- اشاره 621
- اشکال اوّل مرحوم امام بر کلام محقق اصفهانی قدس سرهما - 621
اهمیت بحث
این بحث از اهمیت بسیار بالایی در فقه برخوردار است؛ چراکه اگر تمسک به عمومات برای اثبات قابلیات جایز باشد، راه برای تصحیح بسیاری از عقود باز می شود، هر چند بعض شروط آن شرعاً مورد شک باشد؛ به عنوان مثال در شک در امکان شرعی نقل مصحف یا عبد مسلم به کافر، شک در امضاء شرعی معاملات صبی، شک در مالکیت و امکان داد و ستد شخصیت حقوقی شرعاً و ... می توان با تمسک به عمومات همه ی این ها را تصحیح کرد، البته به شرطی که قابلیت عرفی آن احراز شده باشد.
موضع بزرگان در این مسأله
اشاره
محقق اصفهانی(1) قدس سره - در این جا ادعا کرده معروف(2) بین فقهاء آن است که با
1- رساله فی تحقیق الحق و الحکم، ص50: و إن کان منشأ الشک مع القطع بکونه حقا احتمال کونه سنخ حق له الإباء عن الاسقاط و النقل و الانتقال- کحق الولایه- فالمعروف أنّه مع إحراز القابلیه عرفا یتمسک بإطلاق دلیل الصلح، لنفوذ الصلح علی سقوطه و نقله، أو بعموم أدله الإرث لانتقاله، و لیس من التمسک بعموم العام فی الشبهه المصداقیه.
2- در یک نگاه اجمالی به کلام بزرگان می توان گفت: شیخ طوسی، ابن ادریس، فاضل آبی، علامه ی حلی، سید عمیدالدین عمیدی، فخر المحققین، فاضل مقداد، محقق کرکی، شهید ثانی، مقدس اردبیلی، میرزای قمی، محقق ایروانی ، سید یزدی4 و ... برای اثبات قابلیات به عمومات تمسک کرده اند، ولی جمعی از متأخرین آن را منع کرده اند، مانند: محقق اردبیلی در زبده البیان، فاضل کاظمی، صاحب حدائق، وحید بهبهانی، صاحب مفتاح الکرامه، صاحب ریاض، سید محمد مجاهد، مولی احمد نراقی، شیخ حسن کاشف الغطاء، صاحب جواهر4 و ... . (امیرخانی) • الخلاف، ج 3، ص176: لیس لأصحابنا نص فی جواز إقراض الجواری، و لا أعرف لهم فیه فتیا، و الذی یقتضیه الأصول أنه علی الإباحه، و یجوز ذلک سواء کان ذلک من أجنبی أو من ذی رحم لها، و متی أقرضها ملکها المستقرض بالقرض، و یجوز له وطؤها إن لم تکن ذات رحم محرمه. و به قال داود، و محمد بن جریر الطبری ... دلیلنا: أن الأصل الإباحه، و الحظر یحتاج الی دلیل. و أیضا الأخبار التی رویت فی جواز القرض و الحث علیه عامه فی جمیع الأشیاء، إلا ما أخرجه الدلیل. و أیضا روی عن النبی صلی اللّه علیه و آله انه قال: «الناس مسلطون علی أموالهم» و قال: «لا یحل مال امرئ مسلم إلا بطیب نفس منه». و قال اللّه تعالی «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» و القرض عقد بلا خلاف. • السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج 2، ص328 و قال شیخنا أبو جعفر فی مبسوطه: بیع العصیر ممّن یجعله خمرا، مطلقا مکروه، و لیس بفاسد، و بیعه ممّن یعلم أنّه یجعله خمرا حرام، و لا یبطل البیع، لما روی عن النبی علیه السّلام أنّه لعن الخمر و بائعها. و کذلک الحکم فیمن یبیع شیئا یعص اللّه به، من قتل مؤمن، أو قطع طریق، و ما أشبه ذلک، هذا آخر کلام شیخنا فی مبسوطه. و هذا الذی یقوی عندی، لأنّ العقد لا دلیل علی بطلانه، لقوله عز و جل: «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» و لیس انضمام هذا الشرط الفاسد الباطل إلیه، مما یفسده، بل یبطل الشرط، و یصح العقد. • کشف الرموز فی شرح مختصر النافع، ج 1، ص447: «قال دام ظله»: و لو بیع و لمّا یختبر، فقولان، أشبههما الجواز. قال الشیخان و سلّار: البیع باطل، و تردد فیه المتأخّر، قال: تحمل الروایه- الوارده بالبطلان- علی من لم یشهد طعمه و لا وصف البائع، فمع عدم الوصف و الطعم، فالبیع باطل، فامّا مع الوصف یصحّ البیع (فالبیع خ ل) و لکن یعتبر فیه ما یعتبر فی بیع خیار الرّؤیه. ثم قال: و یمکن ان یقال: انّ البیع بالوصف، لا یکون فی الأعیان المشاهده المرئیّه فلا بد فیها من الشّم أو الذوق. ثم أقول: مقتضی الأصل انعقاد البیع و صحته، و یؤیّده أیضا قوله تعالی: أَوْفُوا بِالْعُقُودِ وَ أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ فان وردت روایه بالبطلان، فلیقل به (بالبطلان خ). • تذکره الفقهاء (ط - الحدیثه)، ج14، ص390: عقد الکفاله یصحّ دخول الخیار فیه، فإن شرط الخیار فیها مدّه معیّنه، صحّ؛ لقوله علیه السلام: «المؤمنون عند شروطهم» و قولِه تعالی: «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» أمر بالوفاء بالعقد، و إنّما وقع العقد علی هذا الشرط، و لیس منافیاً لمقتضاه، کما لا ینافی غیره من العقود. • کنز الفوائد فی حل مشکلات القواعد، ج 1، ص382: قوله رحمه اللّه: «و فی اشتراط تقدیم الإیجاب نظر». أقول: وجه النظر من حیث إنّ الأصل بقاء الملک علی مالکه إلّا مع تعیّن السبب المزیل، و لم یثبت عند تقدیم القبول. و من أنّه عند تقدیمه عقد، و الأصل فیه الصحّه، و لقوله تعالی أَوْفُوا بِالْعُقُودِ و هو عام. • إیضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد، ج 2، ص599: قال دام ظله: و لو زوجت المریضه نفسها فالأقرب الصحه و عدم اشتراط الدخول. أقول: وجه القرب عموم قوله تعالی وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ و عموم قوله عز و جل أَوْفُوا بِالْعُقُودِ و ان النص انما جاء فی الذکر (و لانه) اکتساب لوجوب المهر و النفقه لها و النکاح لا یوجب علیها مالا بخلاف الذکر لانه یثبت علیه مالا (و یحتمل) مشارکتهما فی الحکم لمشارکتهما فی علته و هی مزاحمه الوارث فی المیراث و الأصح الأول بل لا وجه لهذا الاحتمال عندی. • التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، ج 2، ص305: إذا وقف و حصلت جمله شرائطه الا أنه شرط عوده الیه عند الحاجه فهل یبطل بذلک أو یکون صحیحا و له شرطه، قال المرتضی بالثانی، و قال انه مما انفردت به الإمامیه. و نقله العلامه فی المختلف عن المفید و الشیخ فی النهایه و القاضی و سلار، و اختاره و احتج له بالأصل و بقوله تعالی أَوْفُوا بِالْعُقُودِ و بقوله صلی اللّه علیه و آله و سلم: المؤمنون عند شروطهم. یقول العسکری علیه السلام: الوقوف علی حسب ما یوقفها أهلها، رواه محمد بن الحسن الصفار عنه مکاتبه. •جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج 4، ص268: قوله: (و الحمام جنس علی اشکال). قد تقدم فی الحج ضابط الحمام، و منشأ الاشکال: من الشک فی أن مقولیته علی ما تحته مقولیه النوع علی الأصناف، أم الجنس علی الأنواع، و الوقوف علی الذاتیات عزیز، و لا قاطع من قبل الشرع علی واحد من الأمرین. و عموم قوله تعالی (أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) یقتضی صحه البیع الجاری علی بعض ببعض، و قوله علیه السلام: «ما اجتمع الحرام و الحلال إلّا غلب الحرام الحلال» و العمل باتحاد الجنس أقرب إلی الاحتیاط. • جامع المقاصد فی شرح القواعد، ج 5، ص45: قال فی التذکره: و هل یشترط فی الصیغه اللفظ العربی؟ الأقرب العدم. قلت: یشکل، بأن الإطلاق محمول علی المتعارف من العربی، و لأن هذا من العقود اللازمه، فیتوقف لزومه علی العربیه، لأصاله العدم بدونه. لأنا نقول: نمنع صدق العقد بالعجمیه مع إمکان العربیه. • مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام، ج 3، ص320: قوله: «الحمام جنس واحد. إلخ». قد تقدّم فی الحجّ تعریف الحمام علی اختلاف فیه، و أنّ الفخاتی و الورشان من أفراده. و وجه الخلاف هنا الشکّ ...و بهذا یحصل الفرق بین أفراد الحمام و أفراد البقر بالنسبه إلی الجاموس، فإنّه قد ثبت شرعا أنّهما نوع واحد، و من ثمَّ ضمّ أحدهما إلی الآخر فی الزّکاه. و عموم قوله تعالی أَوْفُوا بِالْعُقُودِ یقتضی جواز بیع بعضها ببعض کیف کان إلی أن یتحقّق المنع. •مجمع الفائده و البرهان فی شرح إرشاد الأذهان، ج 8، ص165: قوله: «و یجوز ان یتولی الولیطرفی العقد» الظاهر من کلامهم عدم الخلاف فی ذلک، بل ادعی الإجماع فی المنتهی عن ابن إدریس، و یفهم الخلاف فی شرح الشرائع. فللأب و الجد ان یشتری مال ولده لنفسه، و یشتری له من نفسه، بل فی النکاح أیضا بأن یزوج جاریه ولده من صبی ولده الآخر، و کذا الوکیل الولی ان یفعل ذلک. و انما الخلاف فی الوکیل، بان یکون شخص واحد وکیل البائع و المشتری معا و یوقع العقد، أو یکون وکیلا لأحدهما و یوقعه لنفسه. و الوصی بأن یوقع العقد لنفسه من مال الطفل، أو یکون ولیا لأطفال یشتری للبعض من مال الآخر. و عموم أدله جواز العقود و الإیفاء بها یدل علی الجواز، لصدق العقد علیه من غیر نزاع، فیکون تحت أَوْفُوا بِالْعُقُودِ، و أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ من غیر نزاع، و لانه عقد صدر من أهله فی محله مع الشرائط، فیصح، و الأصل عدم شرط آخر، و عدم کونه من شخص واحد مانعا، و عدم اشتراط التعدد، و لان الغرض الرضا لا غیر لما مرّ، عدم مانعیه الوحده و عدم اشتراط التعدد. •رسائل المیرزا القمی، ج 1، ص462: تحقیق المراد من الآیه الکریمه فنقول: معنی أَوْفُوا بِالْعُقُودِ یجب الوفاء بکلّ عهد موثّق بینکم و بین اللّه، کالنذر و أشباهه، أو بین أنفسکم بعضکم مع بعض، کالبیع و أشباهه، أو بین أنفسکم مع أنفسکم، کالالتزامات و الاشتراطات علی النفس من غیر جهه النذر، أو من اللّه إلیکم، کالإیمان به فی عالم الذرّ و بعده. فالأصل وجوب الوفاء بکلّ عهد موثّق، و هو المسمّی بالعقد، خرج ما خرج بالدلیل، کالشرکه و المضاربه، فإنّه و إن کان صحیحا بسبب قوله تعالی: إِلّا أَنْ تَکُونَ تِجارَهً عَنْ تَراضٍ و داخل تحت عموم الآیه، و لکنّه لیس بلازم بسبب الإجماع و غیره، و کالمغارسه و شرکه الأبدان، فإنّها ممنوعه رأسا بدلیل خارجی. فکلّما یندرج فی التجاره عن تراض تثبت صحّته منه و لزومه بهذه الآیه، و ما لا یندرج فیه کالطلاق بعوض إن قلنا إنّه إیقاع، لا أنه تجاره ثبت صحّته منه و لزومه بهذه الآیه. بل نقول: ثبت الصحّه و اللزوم معا فی جمیع العقود بالآیه، خرج ما خرج من الصحّه و اللزوم المستفادین من تلک الآیه، و بقی الباقی. فما ذکروه فی بعض المقامات من المنع من جهه أنّ العقود من الوظائف الشرعیه، و موقوف علی التوظیف، و أنّه لم یرد علیه نصّ بالخصوص، مثل ما ذکره فی المسالک فی المغارسه، فإمّا غفلوا عن عموم الآیه، أو منعوا انصراف عمومها إلیه، و لذلک تفطّن بعضهم لذلک، و ردّ بمنع عدم التوظیف؛ مستندا بأنّ عدم ورود النصّ الخاصّ لا یدلّ علی عدم التوظیف؛ لثبوته من العموم. •حاشیه المکاسب (للإیروانی)، ج 1، ص73: أنّ کلّ حقّ شکّ فی قبوله للنّقل شرعا جاز التّمسک بقبوله له بعموم أَوْفُوا بِالْعُقُودِ و تجاره عن تراض و أحلّ اللّه البیع بعد تعلّق البیع به و کذا تعلّق سائر المعاملات به عرفا و تحقّق عناوین البیع و التجاره و العقد الّتی هی عناوین الأدلّه. • زبده البیان فی أحکام القرآن، ص456: ... و لا یکفی أیضا فیه عموم مثل «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» إذ کون الرهن بدون القبض عقدا شرعیّا متلقّی منه داخلا تحته غیر معلوم و لا مظنون، مع ما ذکرناه من الوجه. • مسالک الأفهام إلی آیات الأحکام (للکاظمی، فاضل)، ج 3، ص75: و الذی ثبت بالشرع کونه وثیقه شرعیه، بالإجماع و ظاهر الآیه و الخبر السابق هو الرهن المقبوض و لم یثبت فی غیره، فیبقی علی الأصل الذی هو العدم، و لا یکفی فیه «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» فانا لا نسلم أن الرهن بدون القبض عقد شرعی یجب الوفاء به لعدم ظهور ثبوته من الشرع کذلک. و أیضا ان کان المراد العقود الصحیحه فلا نسلم صحه العقد الواقع بدون القبض، و کون الأصل فیه ذلک غیر ظاهر، فإنه یعتبر فیه شروط زائده علیه، و لیس حصولها معلوما و لا مظنونا بدون اعلام الشارع. • الحدائق الناضره فی أحکام العتره الطاهره، ج 18، ص374: و قوله: ان عموم الأمر بالوفاء بالعقد یشمله، إشاره إلی قوله عز و جل «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» مردود بالاتفاق علی ان المراد بالعقود: العقود الصحیحه، و الا لتناول العقد حال الإکراه. • حاشیه مجمع الفائده و البرهان (للوحید)، ص537: مع أنّ هذا العقد من العقود الجائزه قطعا، فکیف یناسبه الوجوب و الإلزام؟! فغیر ظاهر شمول هذا، و أَوْفُوا بِالْعُقُودِ و غیره للعقد الجائز، إلّا أن یقال: یجب الوفاء بما یقتضیه العقد، إن کان اللزوم فباللزوم، و إن کان الجواز فبالجواز، و غیر ذلک ممّا یقتضیه. لکن الکلام فیما یقتضیه عقد الشرکه، فلا یمکن الإثبات بمجرّد أَوْفُوا بِالْعُقُودِ و غیره. مع أنّه إن بنی علی ما هو معناه لغه، أیّ عقد عاقد تم بأیّ نحو اخترعتم و تخیّلتم و أحدثتم یجب الوفاء، و یصیر حکما شرعیّا و داخلا فی الدین، و شرعا من شرع خیر المرسلین من غیر حدّ و ضبط، یلزم أن لا یکون العقود و المعاملات علی النهج المقرّر فی الفقه و المسلّم عند الفقهاء، بل یلزم عدم الانضباط فی المعاملات أصلا، فتأمّل فیه، إذ یمکن أن یقال: خرج ما خرج بالإجماع و غیره من الأدلّه و بقی الباقی. لکن، لا بدّ من التأمّل فی صحّه هذا القدر من الإخراج و التخصیص، کما أشرنا، و مع ذلک یشکل رفع الید عن الاستدلال بها فی المسائل الخلافیّه، لأنّ المدار فی الفقه علیه. إلّا أن یقال ببطلان الاستدلال بها علی صحّه المعامله الّتی اخترعت من المتعاملین، و صحّه الاستدلال بها علی صحّه البیع اللغوی و العرفی، و کذلک صحّه الهبه اللغویّه و العرفیّه، و الصلح اللغوی و العرفی، و الإجازه اللغویه و العرفیّه، و غیر ذلک من العقود الّتی کانت متعارفه حین نزول الآیه، لأنّ الخطاب مختصّ بالحاضرین- علی ما هو الحقّ و المحقّق- و العقود المحقّقه و المتعارفه و المتداوله یفهم جزما، أمّا الفرضیّه و التقدیریّه، ففهمها ربّما لا یخلو عن الإشکال. • مفتاح الکرامه فی شرح قواعد العلامه (ط - الحدیثه)، ج 12، ص520: و فیه بعد تسلیم کون مثل ذلک عقداً أنّا نشکّ فی دخوله تحت عموم قوله سبحانه أَوْفُوا بِالْعُقُودِ و إن کان للعموم لغه بناءً علی عدم حملها علیه من حیث خروج أکثر العقود منها إجماعاً، فیکون الإجماع قرینه علی کون العقود الّتی أمرنا بالوفاء بها هی کلّ ما کان متداولًا فی زمن الخطاب لا مطلقاً، و کون ما نحن فیه من تلک غیر معلوم، فلم یصل إلینا ما یدلّ علیه أصلًا، فلزم الرجوع إلی الأصل. • ریاض المسائل (ط - الحدیثه)، ج 8، ص214: و ممّا حقّقناه من الأصل و غیره یظهر وجوب الإتیان بکلّ ما اختلف فی اعتباره هنا بل العقود مطلقاً، کالعربیّه و الماضویه و تقدیم الإیجاب علی القبول و غیر ذلک، وفاقاً لجماعه. خلافاً لآخرین، فاکتفوا بمجرّد الإیجابین، إمّا مطلقاً، أو مع اعتبار بعض ما مرّ لا کلّاً، التفاتاً إلی أنّه عقد فیشمله عموم ما دلّ علی لزوم الوفاء به، کقوله سبحانه أَوْفُوا بِالْعُقُودِ. و فیه نظر؛ إذ بعد تسلیم کون مثل ذلک عقداً یحصل الشک فی دخوله فی الآیه جدّاً و إن کانت للعموم لغه، بناءً علی عدم إمکان حملها علیه، من حیث خروج أکثر العقود منها علی هذا التقدیر إجماعاً، فلیس مثله حجّه، فیکون الإجماع حینئذٍ قرینه علی کون المراد بالعقود المأمور بالوفاء بها کلّاً ما تداول فی زمان الخطاب لا مطلقاً، و دخول المفروض فیه غیر معلوم جدّاً و لم یصل إلینا ما یدلّ علیه أصلًا. • مفاتیح الأصول (للمجاهد، سید محمد)، ص541: اعلم أن المعامله الغیر المنهی عنها الصادره عن البالغین الأصیلین المشتمله علی الإیجاب و القبول اللفظیین لا یخلو إما أن تکون مما قام الدلیل الشّرعی علی صحته أو مما قام الدلیل الشرعی علی فساده أو مما لم یقم الدلیل الشرعی علی صحته و لا علی فساده فإن کانت من الأولین فالحکم فیها واضح و إن کانت من الثانی فلا بد من الحکم بفسادها نظرا إلی ما قدمناه من أن الأصل فی المعاملات الفساد اللهم إلا أن یدعی أن الأصل فی خصوص محل الفرض الصحه التفاتا إلی عموم قوله تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ لأن الأمر بالوفاء لا یتحقق إلا مع الصحه دون الفساد کما صرح به جدی قدس سره فقال لو لم یکن صحیحه شرعا لما أمر بوجوب الوفاء لأنه ظاهر فی الإمضاء و التقریر انتهی و یظهر من المقدس الأردبیلی فی زبده البیان و السیوری فی کنز العرفان و غیرهما المصیر إلی الأصل المذکور للآیه الشریفه قال جدی قدس سره إن المدار فی تصحیح کثیر من المعاملات بل کل المعاملات علیه. و قال والدی العلامه دام ظله العالی فی الریاض إجماله و عدم التمسک به فی شی ء مما عدا محل الوفاق مخالف لسیره العلماء و طریقتهم المسلوکه بینهم بلا خلاف یظهر فی ذلک أصلا من جهه استنادهم إلیه فی محل النزاع و الوفاق انتهی و قد یقال الآیه الشریفه لا تنهض لإثبات الأصل المذکور لوجوه منها ما ذکره جدی قدس سره فقال إنه تعارف الآن أن العلماء یستدلون علی صحه العقود الخلافیه بقوله تعالی أَوْفُوا بِالْعُقُودِ و لا یخلو عن إشکال لأنه إن بنی علی معناه اللّغوی أی أیّ عقد عاقدتم بأیّ نحو اخترعتم و تخیلتم و أحدثتم یجب الوفاء به و یصیر حکما شرعیا و داخلا فی دین الرسول صلی اللّه علیه و آله و شرعا من شرعه من غیر حدّ و ضبط و حصر فمع أنه لا یخلو عن حزازه ظاهره یلزم أن لا یکون المعاملات و عقودها علی النهج المقرر فی الفقه و المسلم عند الفقهاء من انحصارها شرعا فی البیع و الصلح و الهبه و الإجاره و غیرها من المعاملات المعهوده المضبوطه المقرره المعروفه المثبته فی کتب الفقه بل یلزم عدم الانضباط شرعا فی المعاملات أصلا و رأسا و عدم الانحصار فی کیفیه و نحو ذلک و إن بنی علی أنه خرج ما خرج بالإجماع أو النص و بقی الباقی لزم التخصیص الذی لا یرضی به المحققون لخروج الأکثر بل الباقی فی جنب الخارج فی غایه القله بل بمنزله العدم و إن بنی علی أن المراد العقود المتحققه الموجوده المتداوله فی ذلک الزمان یشکل الاستدلال لأنه فرع ثبوت التداول و التعارف انتهی و قد تبعه والدی العلامه دام ظله العالی فیما أشار إلیه بقوله و إن بنی علی أنه خرج ما خرج بالإجماع إلی آخره و فیما أشار إلیه بقوله و إن بنی علی أن المراد العقود المتحققه و منها ما ذکره بعض الأجله و قال و من الظاهر أن وجوب الوفاء إنما یترتب علی العقد الصحیح و حینئذ فلا بد أولا من النظر فی العقد صحه و بطلانا لیتمکن من ترتب وجوب الوفاء علیه فالاستناد إلی هذا الاستدلال بهذا العموم قبل النظر فی العقد کما ذکرنا مجازفه ظاهره. • عوائد الأیام فی بیان قواعد الأحکام، ص5: قال اللّه سبحانه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ. قد اشتهر عند الفقهاء الاستدلال بهذه الآیه الکریمه، فی تصحیح العقود، و لزومها. و به یجعلون الأصل فی کل عقد عرفیّ، و کل إیجاب و قبول، اللزوم. و استشکل جماعه فی دلالتها، فاللازم تحقیق مدلولها، حتی تعلم دلالتها، و عدمها ... . ص22: ... و من جمیع ذلک ظهر ضعف التمسک بتلک الآیه الشریفه فی إثبات لزوم بعض ما یعدّونه عقدا فی الکتب الفقهیه. و حیث انحصر الدلیل علی أصاله لزوم کل عقد بتلک الآیه، فتکون تلک الأصاله غیر ثابته، بل الأصل عدم اللزوم، إلّا أن یثبت لزوم عقد بدلیل خاص، کالبیع و أمثاله. • رسائل و مسائل (للنراقی)، ج 1، ص108: در تمامیّت دلالت أَوْفُوا بِالْعُقُودِ بر صحّت و لزوم این عقود متداوله کلام طویل، و میان علماء تنازع و تشاجر بسیار است، و حقیر در عایدۀ اوّل از کتاب عوائد الأیّام مبسوط بیان کرده ام عدم تمامیّت آن را و عدم تمسّک به آن در اثبات لزوم عقود، و بر فرض تمامیّت نظر به عموم آن، تخصیص آن به ادلّۀ خاصّۀ دالّۀ بر بطلان آن عقد لازم خواهد بود. • أنوار الفقاهه(لکاشف الغطاء، حسن)، ص3: ثامنها: لا ملازمه بین الملک و بین جواز النقل و التملیک فی المشکوک بجواز نقله و تملیکه لأصاله العدم سواء کان النقل بمعاوضه أو مجاناً لأن النقل بأسباب شرعیه فلا بد من القطع بحصول السبب و عمومات الصلح و البیع لا تدل إلا علی أن القابل للنقل یجوز أن ینقل بالبیع و الصلح و أنهما سببان للنقل و لیس مساق أدلتهما کأحل الله البیع و الصلح جائز قاض بجواز بیع کل شی ء مشکوک بنقله و انتقاله و بالجُمله فهما مبینان للنقل لا قاضیان ببیان ما ینقل و ما لا ینقل و قد یحتمل ذلک کما أستدل بعض الفقهاء علی جواز نقل المشکوک بانتقاله بعمومات (أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) و ب (وَ أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ) الأول أوجه. • جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج 26، ص161: ... و فیه: إمکان منع صحه هذه الحواله، لعدم إطلاق فی نصوص المقام یتناولها، و «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ انما یراد منه العقود المتعارفه، أی البیع و الصلح و الحواله و نحوها، فلا شمول فیه للمشکوک فیه من أفرادها بعد فرض عدم إطلاق فیها یتناولها.