البیع بررسی گسترده ی فقهی بیع «اهمیت بیع، تعریف بیع و شماری از عقود، گستره ی بیع و افتراق آن از سایر عقود صفحه 233

صفحه 233

که ثمن به هر نحوی مال باشد هر چند به نفس بیع مالیت پیدا کند کفایت می کند، همچنین بیان می کند که ثمن لازم نیست به تمام هویتش به بایع تعلق گیرد؛ یعنی منافع نیز گرچه هویت مستقلی ندارد می تواند به عنوان ثمن واقع شود.

9. شرطیت «تعقب به قبول» در تعریف مختار نهفته است؛ زیرا مراد از تبدیل، تبدیل اعتباری است و تعقب به قبول، مقوّم تبدیل اعتباری است و بدون آن معنا ندارد.(1) پس لفظ «تبدیل» انصراف به تعقب آن به قبول دارد. با این حال اگر کسی اصرار کند که تعریف باید صریح باشد و انصراف کافی نیست، قید «بشرط قبولِ مَن یُبدَلُ المالُ بماله» یا «بشرط القبول» را به تعریف اضافه می کنیم؛ یعنی تبدیلُ مالٍ بمالٍ ما اعتباراً بشرط قبولِ مَن یُبدَلُ المالُ بماله یا بشرط القبول.

10. تعریف «تبدیل مالٍ بمالٍ مّا اعتباراً» شامل جُعاله نمی شود؛ زیرا اوّلاً در بیع «إنشاء تبدیل» حقیقت آن است در حالی که در جعاله إنشاء تعهدی است در مقابل عملی و تبدیل جُعل به عمل یا عمل به جُعل نیست. ثانیاً تعریف ظهور در تنجیز دارد؛ نه تعلیق؛ یعنی به مجرد خواندن صیغه، تبدیل رخ می دهد و مبیع به جیب مشتری و ثمن به جیب بایع در می آید.

در جعاله هر چند در برخی موارد در نهایت تبدیل مالٍ بمالٍ است؛ مثلاً جاعلی که اعلام می کند «کسی که دابّه ی ضالّه ی مرا پیدا کند صد هزار تومان به او می دهم» در واقع صد هزار تومان را تبدیل به عوض یعنی پیدا کردن دابه می کند، ولی این تبدیل در جعاله إنشاء نمی شود؛ یعنی آن چه در جُعاله إنشاء می شود تبدیل نیست و تبدیل از لوازم آن است. علاوه آن که تبدیل به نحو تعلیق است؛ نه تنجیز،


1- در تعریف شیخ نیز گفتیم «تعقب به قبول» در آن نهفته است؛ زیرا تملیک اعتباری بدون قبول عرفاً معنا ندارد. گرچه خود شیخ قبول ندارد که قبول شرط تحقق و صحت بیع است.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه