البیع بررسی گسترده ی فقهی بیع «اهمیت بیع، تعریف بیع و شماری از عقود، گستره ی بیع و افتراق آن از سایر عقود صفحه 241

صفحه 241

استعمال می شود. استعمال بیع در این معنا از مبسوط(1) شیخ طوسی قدس سره - و نیز غیر مبسوط(2) نقل شده است.

طبق این معنا ایجاب و قبول محصِّل بیع است و «بیع» اثری است که از ایجاب و قبول پدید می آید و آن انتقال است؛ یعنی انتقال مبیع به مشتری و انتقال ثمن به بایع.

مخالفت شیخ قدس سره - با استعمال بیع در معنای «انتقال»

مرحوم شیخ می فرماید: استعمال بیع در اثر حاصل از ایجاب و قبول که همان انتقال باشد فلم یوجد فی اللغه و لا فی العرف(3)؛ نه در لغت و نه در عرف، بیع به معنای «انتقال» استعمال نشده است، فقط در تعریف مبسوط واقع شده و عده ای نیز از مبسوط تبعیت کرده اند.

به همین خاطر بعضی(4) تلاش کرده اند آن را توجیه کرده بگویند: مراد از بیعی


1- المبسوط فی فقه الإمامیه، ج 2، ص76: البیع هو انتقال عین مملوکه من شخص إلی غیره بعوض مقدر علی وجه التراضی.
2- السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج 2، ص240: البیع هو انتقال عین مملوکه، من شخص إلی غیره بعوض مقدر، علی وجه التراضی. • تحریر الأحکام الشرعیه علی مذهب الإمامیه (ط - الحدیثه)، ج 2، ص275: البیع انتقال عین مملوکه من شخص الی غیره بعوض معلوم علی وجه التراضی.
3- المکاسب المحرمه (ط - الحدیثه)، ج 3، ص18: و أمّا البیع بمعنی الأثر و هو الانتقال، فلم یوجد فی اللغه و لا فی العرف، و إنّما وقع فی تعریف جماعه تبعاً للمبسوط. و قد یوجّه: بأنّ المراد بالبیع المحدود المصدر من المبنیّ للمفعول، أعنی: «المبیعیّه»، و هو تکلّف حسن.
4- مقصود، سید مهدی طباطبایی قدس سره - (بحرّ العلوم) در مصابیح الاحکام است که ظاهراً این بخش از کتاب ایشان هنوز به چاپ نرسیده است، ولی شاگرد بزرگوار ایشان سید جواد عاملی قدس سره - در مفتاح الکرامه آن را منعکس کرده و صاحب جواهر قدس سره - نیز نقل کرده است: • مفتاح الکرامه فی شرح قواعد العلامه (ط - الحدیثه)، ج 12، ص477: قال [الاستاذ] أدام اللّه حراسته: و قد یردّ الانتقال و العقد إلی النقل إمّا بتقدیر مصحّح فی الکلام أو بإطلاق اسم المسبّب أو السبب علی الآخر أو بحمل الانتقال و العقد علی البیع مبالغهً کما فی زید عدل و إنّما هی إقبال و إدبار. و یردّ بأنّ ذلک کلّه مجاز لا یرتکب فی الحدود إلّا أن یتّکل علی الظهور و یکتفی بمثله فی الحدّ کغیره و هو قریب و إن کان خلاف ما أطلقوه من المنع، و یختصّ المجاز العقلی بالامتناع، لأنّه فرع وجود النسبه و لا نسبه بین الحدّ و المحدود لا بالإسناد و لا بالتقیید. و الأولی بناء الحدود المختلفه للبیع علی إطلاقاته المختلفه فإنّه یطلق علی معناه المصدری الحقیقی و هو النقل و علی الأثر المترتّب علیه و هو الانتقال و علی السبب الناقل و هو العقد، فلا اختلاف بین الأقوال فی المعنی و لا تجوّز فی شی ء من الحدود و إنّما التجوّز فی البیع المحدود بالانتقال و العقد، و لیس ذلک مجازاً فی الحدّ، لأنّ الحدّ هو المعرِّف دون المعرَّف. و أولی منه فی توجیه الانتقال جعله حدّاً لمصدر الفعل المجهول فیوافق تحدید المعلوم بالنقل و یسلم من التجوّز فی الحدّ و فی المحدود. • جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج 22، ص207: ... بل ربما قیل: ان التعریف بالانتقالی للبیع مصدرا للفعل المبنی للمجهول، فیوافق حینئذ تعریفه بالنقل مصدرا للفعل المعلوم، و یسلم من التجوز فی الحد المحدود و إن کان فیه ما فیه، و الأمر فی ذلک کله سهل بعد ما عرفت. همان طور که ملاحظه می فرمایید مراد سید بحرّ العلوم قدس سره - از بیعی که به انتقال تعریف شده، مصدر فعل مبنی للمجهول است؛ نه مصدر از اسم مفعول؛ یعنی مصدر فعل مجهول «بِیعَ» است که به معنای «فروخته شدن» می باشد، در مقابل مصدر فعل مبنی للمعلوم «بَاعَ» که به معنای «فروختن» باشد. اگر مراد شیخ قدس سره - از «مبیعیت» فروخته شدن و مرادشان از مصدر از مبنی للمفعول همان مصدر فعل مبنی للمجهول باشد با مراد سید بحرّ العلوم قدس سره - یکی است، ولی اگر مرادشان مصدر از اسم مفعول باشد متفاوت است. علاوه آن که در این صورت تکلّفی است که با انتقال هم سازگاری ندارد؛ نه این که تکلف حسن باشد؛ چون طبق این معنا باید بگوییم مصدر ثلاثی مجرد به معنای مصدر جعلی از اسم مفعول خود به کار رفته در حالی که آن چه در ادبیات معروف است این است که مصدر به معنای اسم مفعول استعمال شود؛ نه در مصدر جعلی از اسم مفعول آن گاه این مصدر جعلی از اسم مفعول یعنی «مبیعیت» به معنای انتقال استعمال شده است! گرچه از بعضی کلمات استفاده می شود مصدر از فعل مجهول یا همان مصدر مبنی للمفعول که بر وزن همان مصدر مبنی للمعلوم باشد اختلافی است و بعضی چنین مصدری را انکار کرده اند، ولی بعضی نیز آن را پذیرفته و حتی ظاهر بعض مصادر آیات شریفه را بر مبنی بر مجهول حمل کرده اند: و من ذلک قوله تعالی: (یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللهِ)، (کَذَلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِین)، (الَّذِینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ مِیثَاقِهِ) و (هَذَا ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَذِکْرُ مَنْ قَبْلِی) و (وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاهِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاه)، و (یَوْمَ نَطْوِی السَّمَاءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ) و (وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ) و (فَأُولَئِکَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ) و (لأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَهً فِی صُدُورِهِمْ). • تفسیر جوامع الجامع، ج 4، ص271: ... «ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ» بعد ذلک، أی: یهلکهم اللّه و لا ینفعهم نفاقهم لظهور کفرهم. «رَهْبَهً» مصدر رهب، المبنیّ للمفعول کأنّه قال: أشدّ مرهوبیّه. • همان، ج 1، ص95: «یُحِبُّونَهُمْ» یعظّمونهم و یخضعون لهم و یحبّون عبادتهم و الانقیاد لهم «کَحُبِّ اللَّهِ» أی کما یحبّ اللّه علی أنّه مصدر من الفعل المبنیّ للمفعول و استغنی عن ذکر من یحبّه لأنّه معلوم. • الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص507: رَهْبَهً مصدر رهب المبنی للمفعول، کأنه قیل: أشد مرهوبیه. • حاشیه الصبان علی شرح الأشمونی لألفیه ابن مالک، ج1، ص9: قوله [تعالی] (و ما توفیقی إلا بالله) استقبح أهل اللسان نسبه الفعل إلی الفاعل بالباء لأنه یوهم الآله فلا یحسن ضربی بزید إذا کان زید ضاربا والحسن ضربی من زید. و فاعل التوفیق هو الله تعالی فالحسن وما توفیقی إلا من الله. وتوجیهه علی ما یستفاد من الکشاف فی تفسیر سوره هود أنه علی تقدیر مضاف وأن التوفیق مصدر المبنی للمجهول حیث قال أی وما کونی موفقا إلا بمعونته وتوفیقه أفاده ابن قاسم. * در آیه ی شریفه ی (وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ) بعضی در مورد ضمیر «هم» در «غلبهم» گفته اند: غیر از ضمیر «هم» در ابتدای آیه ی شریفه بوده و مقصود «فارس» است؛ نه «روم» که در این صورت معنای آیه ی شریفه چنین می شود: «و آنان (روم) بعد از غلبه ی آن ها (فارس) غالب خواهند شد. بعضی نیز گفته اند ضمیر «هم» مفعول برای مصدر «غلب» می باشد؛ یعنی مصدر به مفعول خود اضافه شده و مراد همان «روم» است که در این صورت معنای آیه ی شریفه چنین می شود: «و آنان (روم) بعد از غلبه کردن [فارس] بر آنان (روم) غالب خواهند شد» ولی از همه فصیح تر و بلیغ تر آن است که بگوییم مصدر «غلب» مبنی للمفعول بوده و ضمیر «هم» نائب فاعل آن است و معنای آیه ی شریفه چنین است: «و آنان (روم) بعد از مغلوب شدنشان، غالب خواهند شد». • المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص155: قوله تعالی: «وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ فِی بِضْعِ سِنِینَ» ضمیر الجمع الأول للروم و کذا الثالث و أما الثانی فقد قیل إنه للفرس و المعنی: و الروم من بعد غلبه الفرس سیغلبون، و یمکن أن یکون الغلب من المصدر المبنی للمفعول و الضمیر للروم کالضمیرین قبلها و بعدها فلا تختلف الضمائر و المعنی: و الروم من بعد مغلوبیتهم سیغلبون. • روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 11، ص19: وَ هُمْ أی الروم مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ أی غلب فارس إیاهم علی أنه مصدر مضاف إلی مفعوله أو إلی نائب فاعله إن کان مصدر المجهول و رجحه بعضهم بموافقته للنظم الجلیل. (امیرخانی)
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه