البیع بررسی گسترده ی فقهی بیع «اهمیت بیع، تعریف بیع و شماری از عقود، گستره ی بیع و افتراق آن از سایر عقود صفحه 55

صفحه 55

نقد کلام سید خویی قدس سره -

خدمت این فقیه بزرگوار عرض می کنیم: شما از اوّل «من له الخیار» را مختص به کسی کردید که ابتداءاً خیار برای او جعل شده باشد، در حالی که هیچ دلیلی بر این استظهار وجود ندارد، بلکه «من له الخیار» اعم است از کسی که حق خیار ابتداءاً برای او جعل شده یا بعداً به او منتقل شده است، بنابراین حق خیار یعنی تحدید الملکیه إلی زمان فسخ من له الخیار إمّا بالاصل أو بالانتقال.

پس این استدلال سید خویی - رحمه الله علیه - نیز درست نیست و حق خیار قابل انتقال می باشد. البتّه این نظرات، نظرات نهایی ما نیست و فعلاً روی ممشای قوم و مجاراهً للقوم بیان کردیم.

قسم سوم (حقوق قابل انتقال و معاوضه به مال)

اشاره

قسم سوم از حقوقی که مرحوم شیخ مطرح می فرماید(1) حقوق قابل انتقال است؛ مانند حق تحجیر که قابل انتقال به غیر و قابل معاوضه حداقل از طریق صلح می باشد، امّا این که آیا می تواند به عنوان عوض در بیع واقع شود یا خیر، شیخ - رحمه الله علیه - تردید دارند و وجه عدم وقوع در بیع را این طور بیان می کنند که از لحاظ عرف و لغت در بیع شرط است که عوضین باید مال باشد در حالی که حق تحجیر مال نیست. هم چنین کلمات فقهاء در بحث شروط عوضین و در بحث اجاره که چه چیز می تواند به عنوان أجرت قرار گیرد ظهور دارد در این که ثمن یا أجرت باید مال باشد. به همین خاطر حق تحجیر نمی تواند به عنوان ثمن قرار گیرد.


1- المکاسب المحرمه (ط - الحدیثه)، ج 3، ص9: و أمّا الحقوق القابله للانتقال کحقّ التحجیر و نحوه فهی و إن قبلت النقل و قوبلت بالمال فی الصلح، إلّا أنّ فی جواز وقوعها عوضاً للبیع إشکالًا، من أخذ المال فی عوضی المبایعه لغهً و عرفاً، مع ظهور کلمات الفقهاء عند التعرّض لشروط العوضین و لِما یصحّ أن یکون اجره فی الإجاره فی حصر الثمن فی المال.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه