نکاح : تقریرات درس آیت الله شبیری زنجانی جلد 12 صفحه 19

صفحه 19

کناسی را جماعتی دلیل بر تفصیل بین صبیّ و صبیّه گرفته اند یعنی از این روایت این طور فهمیده اند که صبیّ بعد از بلوغ، خیار دارد اما صبیّه بعد از بلوغ حق فسخ ندارد. علی ای حالٍ این دو روایت معارض با روایات قبلی اند که باید وجهی برای حلّ این تعارض پیدا کرد.

الف) صحیحۀ محمد بن مسلم

قبلاً اشاره شد که مرحوم شیخ طوسی دو توجیه برای این صحیحه ذکر کرده است. توجیه اول این است که بگوییم خیار داشتن صبی به معنی آن است که می تواند با طلاق دادن از زن جدا شود، یعنی به جای آنکه به محض بالغ شدن حق ردّ عقد پدر را داشته باشد که این نوعی اهانت به پدر محسوب می شود، می تواند باطلاق عقد را خاتمه دهد. اما برای خیار داشتن صبیّه معنی عجیبی ذکر می کنند و آن اینکه دختر می تواند بعد از بلوغ شوهر، خواهش کند که او را طلاق دهد. البته واضح است که عرف زیر بار این مطلب نمی رود که خیار را این طور معنی کنیم.

توجیه دوم مرحوم شیخ این بود که اولاً در معنی أب تصرف کنیم و آن را به معنی جدّ بگیریم چون کلمۀ أب بر جدّ هم اطلاق می شود و ثانیاً روایت را مقید کنیم به صورتی که پدر در قید حیات نباشد، چون نظر شیخ و جماعتی این است که ولایت جدّ اختصاص به مواردی دارد که پدر موجود باشد و اگر پدر نباشد جدّ هم ولایتی نخواهد داشت. بر خلاف عامّه که ولایت جدّ را مشروط به عدم وجود پدر می دانند.

بنابراین اگر صحیحه محمد بن مسلم (و هکذا روایت یزید کناسی) اثبات خیار برای صبیّ و صبیّه کرده، نکته اش این است که عقد نکاح توسط جدّ و آن هم در زمان عدم وجود پدر انجام شده است و چنین عقدی به نظر شیخ عقد فضولی است و لذا اصیل می تواند بعد از بلوغ آن را قبول یا ردّ کند. این توجیه دوم هم از دو جهت مخدوش است. اولاً کلمۀ أب ممکن است در جایی بر جدّ اطلاق شده باشد و مثلاً ائمه اطهار علیهم السلام خود را پسر رسول خدا و رسول خدا را پدر خود معرفی کرده اند، اما اینکه کلمۀ أب به طور کلّی در خصوص جدّ استعمال شده باشد و فرد ظاهرش

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه