نکاح : تقریرات درس آیت الله شبیری زنجانی جلد 18 صفحه 102

صفحه 102

فرزندی که متولد می شود صدقه بر او حلال است و چون با مادر خود زندگی می کند طبعاً مادر نیز از این صدقه استفاده می کند و این استفاده جایز نیست. از این رو این ازدواج صحیح نیست.

لکن به نظر می رسد این سخن ناتمام است، چون استلزامی ندارد که مادر نیز از صدقه استفاده کند.

ب - روایتی در کافی نقل شده که ممکن است تخیل شود آن روایت دلیل بر مطلوب ابن جنید است.

به این روایت ابن جنید استدلال نکرده لکن ممکن است از طرف او به این روایت استدلال شود. روایت چنین است:

علی بن هلال قال: لقی هشام بن الحکم بعض الخوارج فقال: یا هشام ما تقول فی العجم:

یجوز أن یتزوجوا الی العرب؟ قال: نعم قال: فالعرب تتزوج من قریش؟ قال: نعم. [در اطلاقات بعدی، قریش، صنفی از عرب است و بنی هاشم صنفی از قریش است و مراد این است که عرب بما هو عرب مجوز تزویج با قریش دارد. و معنای بما هو بودن این است که هیچ خصوصیتی حتی خصوصیت قرشیت معتبر نیست.

در فقره بعد هم که می گوید: قریش می تواند با بنی هاشم ازدواج کند. معنایش این است که قرشی بما هو قرشی مجوز ازدواج با هاشمی دارد و لو قرشی خصوصیت هاشمی بودن را دارا نباشد].

قال: فقریش تتزوج فی بنی هاشم قال: نعم قال عمن أخذت هذا؟ [سؤال کننده که از خوارج بوده سؤال می کند که این جواب ها را از چه کسی أخذ کرده ای؟] قال: عن جعفر بن محمد علیهما السلام سمعته یقول: یتکافی دمائکم و لا تتکافو فروجکم؟ [یعنی دماء که امرش از فروج نزد شارع مهم تر است کفویت بین افراد آنجا هست و قصاص ثابت است و لو یک طرف قرشی باشد و دیگری عرب باشد یا یک طرف هاشمی باشد و دیگری قرشی باشد چگونه در نکاح و فروج دو طرف کفویت نداشته باشند و مثلاً هاشمی نتواند با قرشی ازدواج کند؟]

قال: فخرج الخارجی حتی أتی أبا عبد الله علیه السلام فقال: انی لقیت هشاماً فسألته عن کذا فأخبرنی بکذا و ذکر أنه سمعه منک قال: نعم قد قلت ذلک فقال الخارجی؛ فها أنا ذا قد جئتک خاطباً فقال أبو عبد الله علیه السلام انک لکفو فی دینک و حسبک فی قومک.

[حضرت نخواستند به وضوح بگویند که تو خارجی و کافر هستی و نکاح با خوارج اصلاً صحیح نیست، بلکه فرمودند: تو بر اساس فتاوای خودتان می توانی با قوم خودت ازدواج کنی اما آیا با دختران ما هم می توانی ازدواج کنی؟ می فرماید] لکن الله تعالی صاننا عن الصدقه و هی أوساخ أیدی الناس فنکره ان نشرک فی ما فضلنا به من لم یجعل الله له، مثل ما جَعَلَ لنا [ما کراهت داریم از اینکه به غیر خود دختر بدهیم و قهراً تفضیلی که خداوند برای ما قرار داده که اجتناب از صدقات و اوساخ ناس است را از دست بدهیم. نَشرک از باب ثلاثی مجرد به فتح اول است نه از باب افعال که به ضم اول است. ما شریک باشیم یعنی فرزندان ما شریک زندگی و ازدواج با دیگران باشند و این فضیلت و اختصاص را از دست بدهند. اگر آنها می خواستند دختر بدهند و حضرت می فرمود: من حاضر نیستم، نُشرک از باب افعال مناسب بود ولی در این روایت، خارجی از امام علیه السلام دختر خواستگاری می کند، بنابراین نشرک به فتح اول است به این معنا که دختران ما شریک زندگی با شما شوند.] فقام الخارجی و هو یقول: تالله ما رأیت رجلاً قط مثله ردّنی و الله أقبح ردٍّ و ما خرج عن قول صاحبه(1). [درخواست مرا ردّ کرد و حرف هشام را هم تصدیق کرد].

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه