نکاح : تقریرات درس آیت الله شبیری زنجانی جلد 22 صفحه 113

صفحه 113

که مورد اتفاق هم هست و الا بالاخره در هر ازدواجی مهری که منجّز به حلّیت بضع می شود، وجود دارد؛ یا به تعیین اهل عقد -که در صورت ذکر مهر است یعنی مهر المسمّی -و یا به تعیین مهر المثل یا مهر السنه از سوی شرع -در صورت عدم ذکر مهر یا اشتراط عدم آن و تحقق دخول - . ولی اینکه اصلاً نکاح خالی از مهر اعم از مهر المسمی و مهر المثل باشد، مورد تسلیم نیست. در کتاب مراسم نیز که مهر را از شرایط واجبه می شمارد، آن را بر دو قسم می کند: مهر المسمی و مهر المثل که به جعل الهی است. و اگر به عنوان نقص مواردی را که در آنها مهر تعیین نشده و دخول هم نشده و بواسطۀ طلاق یا فسخ یا انفساخ و یا مرگ یکی از طرفین نکاح از بین رفته است و به حسب موارد زوج یا باید متعه بدهد که مهر نیست و یا متعه هم لازم نیست بدهد، ذکر شود، در پاسخ می توان گفت روایات و نیز تعبیرات بزرگانی مانند سلار در مراسم ناظر به متعارف ازدواج هاست که همراه دخول هستند پس خلاصۀ این احتمال این شد که

بگوییم عقد است که مستقیماً حلیت می آورد منتها از آنجا که مهر بالمعنی الاعم متعارفاً و نوعاً نقش در حصول و تحقق عقد دارد و یکی از مقدمات آن است بنابراین مهر و لو با واسطه نقش در استحلال زن دارد و مراد از مهر، اعم از مهر المسمی و مهر المثل است.

احتمال دوم: شاید بتوان گفت که حتی در موارد عدم ذکر مهر هم، مهر المثل از

همان ابتلاء عقد توسط شارع جعل شده است

و به ذمّۀ زوج می آید و مانند مهر المسمی به همراه عقد بوده و موجب حلیت بضع است، منتها فرقش با مهر المسمی این است که استقرار نیمی از مهر المسمی متوقف بر دخول است، در حالی که استقرار تمام مهر المثل متوقف بر دخول است. بنابراین همین که عقد شد، زوجه مالک تمام مهر می شود و می تواند قبل از دخول مطالبۀ مهر را بکند چون عقد ممالک است اگر تعیین مهر کرده باشند ملکیت نسبت به مهر المسمی می آید و اگر تعیین نکرده باشند، ملکیت نسبت به مهر المثل می آید، کما اینکه سلار و قطب راوندی نیز در کلامشان هست که به صرف عقد، مهر می آید و دخول فقط در استقرار نصف یا تمام مهر نقش دارد. پس هر عقدی، مره به ذمۀ زوج می آید و همان مهر مستقیماً موجب حلیت است.

و فیه: این احتمال دوم را موثقۀ منصور بن حازم نفی می کند؛ چرا که مدلولش عدم مهر در صورت عدم تعیین مهر، مادامی که دخول نشده است، می باشد، در حالی که لازمۀ آمدن مهر با عقد جواز مطالبۀ آن بعد از عقد است؛ علی بن الحسن بن الفضال عن العباس بن عامر عن أبان بن عثمان عن منصور بن حازم قال قلت لا یعبد الله علیه السلام فی رجل یتزوج امرأه و لم یفرض لها صداقا؟

قال: «لا شیء له ما من الصداق فان کان دخل بها فلها مهر نسائها» (1)

در این روایت فراق بین الزوجین به هر نحوی که باشد، فرض نشده است. اگر


1- 1) - جامع الاحادیث الشیعه 26:292،الباب 10 من ابواب المهور و الشروط،الحدیث2 .

فرض فراق شده بود، مثلاً طلاق داده بود، می توانستیم بگوییم، بالعقد ملکیت نسبت به تمام مهر آمده و الآن طلاق کل مهر را اسقاط کرده است چون مهر، تسمیه نشده بوده است چنانچه اگر مهر تعیین می شد، طلاق و نصف مهر را ساقط می کرد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه