نکاح : تقریرات درس آیت الله شبیری زنجانی جلد 22 صفحه 178

صفحه 178

اشکال: این کلام ایشان خیلی عجیب است؛ چرا که اولا صریح کلمات مشهور عدم فرق بین اقرباء پدری و اقرباء مادری در این جهت است و ثانیا بعضی از آنها

تصریح کرده اند که شرافت شامل نسب و غیر نسب می شود، پس به چه مناسبت بگوییم شرافت منحصر به ناحیه پدر است. و ثالثا به حسب استعمالات و لغت مفهوم شرافت اعم است و از ناحیه پدر یا مادر هر دو حاصل می شود مثل شرافت حسنین علیهم السلام بر سایر اولاد حضرت امیر المؤمنین علیه السلام به جهت مادرشان حضرت فاطمه سلام الله علیها و مثل اطلاق عمر اشرف بر پسر امام سجاد در مقابل عمر بن علی علیه السلام به جهت اینکه عمر اشرف هم به امیر المؤمنین و هم به فاطمه سلام الله علیها انتساب دارد.

بله در باب انسان گاهی به اشخاصی مانند سادات اصطلاحاً شریف اطلاق می شود، منتها این اصطلاحی مخصوص کتب انساب است. البته همانطور که عرض کردم در کتب انساب نیز گاهی لفظ شرافت مطابق معنای لغوی اطلاق می شود. به هر حال استعمالات فقهی مطابق همان معنای لغوی اعم است.

در مسأله تدلیس به بنت مهیره و بنت امه، احکامی مانند فسخ هست. از این هم معلوم می شود که از جهت مادر نیز لحاظ می شود. پس نتیجه این شد که نمی توانیم بین کلمات توافق و صلح ایجاد کنیم و مدرک هم مدرک صحیحی نیست.

وجه استثناء مادر توسط علامه:

محقق کرکی راجع به نقل قولی که از «قواعد» علامه کردیم اشکال می کند که تفکیک بین مادر و بین اقربای مادری در اینکه در نظر گرفته نشوند وجهی ندارد. تا مثل علامه به طور بتی بگوییم معیار مادر نیست ولی اقربای مادری را با تردید ذکر کنیم. و اگر اشکالی باشد باید شامل همه ارحام غیر پدری بشود.

ولی این اشکال قابل دفع است به اینکه شاید نظر علامه به مسأله مد نظر داشتن زمان باشد که صاحب جواهر آن را مطرح کرده است؛ چرا که مهریه ها در زمان های مختلف فرق می کنند و لذا به طور حتم دیگر نباید مهریه مادر را مماثل مهریه دخترش قرار داد چون ازدواج مادر در یک زمان دیگری بوده است و آن را نباید

برای تقویم در نظر گرفت و باید زمان حاضر را در نظر گرفت. و از اینجاست که مرحوم علامه خروج مادر را بدون اشکال قرار داده است و ظاهرا نظر محقق سبزواری هم که گفتیم که فقط مادر را خارج نموده است و لحاظ اقربای پدری و مادری را معتبر دانسته است، باید به همین جهت باشد. البته ممکن است مادر دوباره ازدواج کرده باشد ولی متعارفاً این طور نیست و علاوه سن مادر در زمان حاضر بیشتر است و مهر جوان و مسن فرق می کند. و لذا مادر نباید در نظر گرفته شود.

البته پس از توجه به کلام علامه معلوم می شود که این توجیهی که گفته شد اگر چه فی نفسه صحیح است، ولی مقصود علامه این نبوده است؛ چرا که ایشان وجه عدم ملاحظه ام را اینگونه می گوید که امّ نسب نیست تا اینکه ملاحظه بشود.

و ظاهرا نظر ایشان به این مطلب است که اگر گفته شود که دو نفر با هم نسبت دارند معنای آن این است که در پدر یا مادر با هم شریک هستند و اما کلمه نسب نسبت به خود پدر یا مادر اطلاق نمی شود و لذا ام یا اب نسب نیستند و بعید نیست که در آیه (وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً) از اینکه می گوید که نسب بعداً درست می شود استفاده شود که با نفس ایجاد اولاد نسب درست نمی شود و باید یک درجه پایین تر برود تا نسب درست بشود. شخص با پدر و مادر خود قدر مشترک ندارد ولی امثال اخوه و اخوات و بنی اعمام با هم قدر مشترک دارند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه