نکاح : تقریرات درس آیت الله شبیری زنجانی جلد 23 صفحه 145

صفحه 145

و عفو؛ یعنی با هر یک از الفاظ مذکور می تواند ذمه طرف را از دین بریء کند، البته همانطوری که قبلاً گذشت، اگر مقصود از هبه و تملیک معنای حقیقی هبه و تملیک باشد مواجه با اشکالی می شود که بیع شیخ و صاحب جواهر بر سر آن دعوا بود و آن این بود که آیا تملیک ما فی الذمه شخص به خودش، صحیح است یا نه، و به نظر ما هم تملیک ما فی الذمه به طرف مورد اشکال بود و اما اگر مقصود از لفظ هبه و تملیک در اینجا ابراء باشد، البته اشکالی ندارد و چنانچه گذشت محتاج قبول نمی باشد.

و اما اگر مهریه عین باشد، روشن است که الفاظ ابراء، اسقاط و ترک در اینجا به کار نمی روند؛ چرا که مفاد بریء الذمه کردن نسبت به عین صحیح نیست. و اما در مورد دو لفظ هبه و تملیک اختلافی در جواز بخشش عین با آنها نیست، اگر چه نیاز به قبول در مورد این دو لفظ چنانچه مهر عین باشد وجود دارد، و اما بخشش مهری که عین است، با لفظ «عفو» مورد اختلاف واقع شده است که آیا عفو از عین بالفظ عفوت جایز است و با آن تملیک محقق می شود و یا اینکه عفو به دیون اختصاص دارد. مرحوم شیخ در «مبسوط» و علامه در «تحریر» قائل به جواز صاحب «جواهر» قائل به عدم جواز شده اند.

ادله جواز هبه با لفظ «عفوت»:

مرحوم شیخ طوسی در «مبسوط» می گوید کلمه عفو در مورد عین هم به کار می رود. در کتاب «العین» هم نقل شده که عفو به معنای عطاء نیز آمده است، بیان «مبسوط» - که با قدری اضافه در «مسالک» نیز هست - به طور اجمال این است که عفو به معنای اعطاء نیز آمده و «عفوت» به معنای «أعطیت» است و اعطاء به همان معنای تملیک و هبه است نه به معنای ابراء. این حرف از «تحریر» علامه نیز نقل شده است.

بررسی کلام شیخ توسط شهید ثانی:

در «مسالک» اینگونه تعبیر می کند که عفو دو معنا به صورت اشتراک لفظی دارد: یکی اسقاط است که در باب دیون به کار می رود و دیگری عطاء است که در باب اعیان استعمال می شود و به سبب آن، عین به دیگری تملیک می شود. سپس ایشان برای معنای دوم عفو، دو آیه از قرآن به عنوان استشهاد می آورد و می گوید که عفو در این دو آیه به معنای عطیه به کار رفته است و آن دو آیه عبارتند از: آیه (وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ) ؛ چرا که عفو از مال به معنای ما زاد بر مایحتاج است و در مورد مایحتاج زندگی، عطیه و عفو گفته نمی شود؛ چون عطاء معمولاً خارجاً در این موارد محقق نمی شود و اصل اشتقاق عفو و وجه تسمیه آن همان عطیه است که سهل التناول است و به همین جهت به مازادی که پرداخت آن سهولت دارد عفو می گویند. و دوم آیه (خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ) است؛ که در اینجا هم مقصود از عفو همان عطاء و میسور برای اعطاء است؛ یعنی به همان مقدار که پرداخت آن برای آنان میسور است اکتفاء بنما.

اشکال شهید ثانی بر ادله مذکور:

اشکال اول ایشان این است که ثابت نیست که کلمه عفو در عطاء استعمال شده باشد، اما در آیه اول؛ برای اینکه عفو به معنای عطیه نیست، بله در همان فضول مال و زائد بر احتیاج انسان، کلمه عفو اطلاق می شود، ولی معنای عطیه را از کلمه انفاق می فهمیم (حالا باید دید که وجداناً آیا ذوق عربی همین طور می فهمد که کلمه عفو از این جهت اطلاق شده است)، و آیه دوم را دیگر عنوان نمی کند و می گوید که دلیلی نداریم که این استعمال به ملاحظه جنبه عطیه صورت گرفته باشد. و اشکال دومش این است که بر فرض که به معنای عطاء آمده باشد، ولی معنای معروف عفو همان اسقاط و ابراء است و معنای غیر معروف آن است، پس کلمه عفو به معنای عطاء نمی تواند در باب تملیک اعیان به کار برود.

استدلال به آیه (إِلاّ أَنْ یَعْفُونَ...) بر جواز:

بعضی به آیه شریفه عفو بر جواز تعبیر به «عفوت» در جایی که عین باشد به این بیان استدلال کرده اند که بلا اشکال و بدون هیچ خلافی (یَعْفُونَ) اختصاص به دیون ندارد و شامل اعیان نیز هست، پس باید عفو اعیان با کلمه «عفوت» صحیح باشد که در اینجا هم کلمه عفو شامل آنها شده است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه