وقف در فقه اسلامی و نقش آن در شکوفایی اقتصاد اسلامی صفحه 172

صفحه 172

ابن قُدامه در مغنی از عباراتی از احمدبن حنبل استفاده کرده است که در وقف بر اولاد، چیزی نصیب حملی که متولّد نشده، نمی شود.(1)

چند فرع


1- اگر کسی بگوید: وقف کردم بر اولاد و اولاد اولادم، چنین وقفی مقتضی تشریک است؛ زیرا «واو» برای جمع مطلق است، در نتیجه بطن اوّل و دوم و نسلهای بعدی در استحقاق، مساوی اند و هر که از بطون، که جدیدا می آید با بطنهای سابق شریک خواهدبود.
2- اگر دروقف با «ثُمّ» عطف کند، یعنی بگوید: «وَقَفتُ عَلی اَوْلادی ثُمَّ عَلی اَوْلادِ

اَوْلادی» چنین وقفی مقتضی ترتیب است در نتیجه باوجود حتّی یکی از افراد اَعلی چیزی به اَسفل نمی رسد. همین طور است اگر بگوید: «اَلاَ قْربُ فَالاَقْرَبُ » یا: «اَلاَوَّلُ

فَالاَوَّلُ» و یا بگوید: وقف کردم براولادم و هرگاه منقرض شدند بر اولادشان.


3- اگر بگوید: فلان مال را براولاد خود، وقف کردم بااین شرط که برای دختران، فلان مبلغ(یامقدار) و بقیّه برای پسران باشد، تازمانی که دختران مبلغ مزبور رادریافت

نکرده اند، پسران مستحقّ چیزی نیستند.


4- اگر بعضی از اولاد را که ویژگی خاصی دارنداز وقف اخراج کند جایز است، مثل این که بگوید: هر کدام از فرزندان که ازدواج کرد حقّی ندارد. البتّه اگر با طلاق از یکدیگر جدا شدند باز مستحق خواهد بود؛ زیرا شرطی را دروقف خود آورده است که نه باشرع ناسازگار است و نه با مقتضای عقد وقف.
5- اگر بگوید: «فلان مال را وقف کردم بر اولادم که هرگاه آنها و اولاد اولادم منقرض شدند وقف بر فقراباشد» دراین مورد دو قول است: یک قول این است که با انقراض بطن اوّل(اولاد) به اولاد آنها می رسد وبعد از انقراض اولاد اولاد به فقرا می رسد؛ زیرا ظاهر

این شرط اقتضا دارد که بر اولاد اولاد نیز وقف کرده است. قول دیگر این است که بعد از انقراضِ اولاد چیزی به اولاد اولاد نمی رسد، هرچند تا آنها منقرض نشده اند فقرا نیز


1- المغنی: 5/367.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه