یکدوره فقه کامل فارسی صفحه 47

صفحه 47

بشانزده دینار گوسفندی ستانند که بهجده دینار ارزد و گوسفندیکه بزکوة میستانند میشنه کمتر از جذع نیابد یعنی هفتماه تمام کرده و از بزینه کمتر از ثنی نباید یعنی یکسال تمام کرده و اختیار مالک دارد هر کدام که خواهد بدهد و جائز نیست سارعی استدن گوسفند پیر و خسته و عیب دار و انکه بچه اورده تا پانزده روز و انچه از برای خوردن نگاهداشته‌اند و قوجی که از برای فحل است و ابستن و لاغر و اگر همه خسته یا لاغر یا عیب دار یا پیر باشند جائز باشد که از ان بستانند و بدادن گوسفند خوب تکلیف ننمایند و میانه گوسفند نر و ماده تفاوتی نیست و قوج و گوسفندیکه از برای خوردن باشد بشمار درنیاورند و میان مال دو کس جمع نکنند و دو مال و اگر چه از هم دور باشند چون از ان یکمالک باشند با هم بشمارند و جائز است ستدن قیمت در جمیع اصناف زکوة و لیکن عین انچه واجب است بهتر است‌

باب سوّم در زکاة طلا و نقره‌

واجب است زکوة درینها بسه شرط اوّل حول است چنانکه گذشت و باید که باقی شرائط باقی ماند دوّم سکّه معامله است اگر چه کهنه باشد و انرا شکسته باشند سوّم نصابست امّا طلا را دو نصابست اوّل بیست دینار و در ان نیم دینار است دوّم چهار دینار زیاده بر ان بیست و در اندو قیراط است هر دیناری عبارت از بیست قیراط است و همچنین در هر چهار دیناری که زیاده شود و در کمتر از بیست دینار و کمتر از چهار دینار و انرا عفو خوانند هیچ زکوة نباشد و یک دینار یکمثقال شرعی است قریب به یک اشرفی حلبی امّا نقره را همچنین دو نصابست اوّل دویست درهم و در ان پنج درهم است دوّم چهل زیاده بر ان و در ان یکدرهم است و همچنین در هر چهل که زیاده شود یکدرهم است و در کمتر از دویست و کمتر از چهل هیچ زکوة نباشد و انرا نیز عفو خوانند و درهم در اوائل اسلام دو نوع بوده بغلی و طبری وزن درهم بغلی هشت دانق بوده و درهم طبری چهار دانق پس در اسلام بر شش دانق قرار دادند قدر هر دانقی هشت دانه جو از جوهای میانه در خردی و بزرگی و قدر هر هفتمثقال ده درهم هر درهمی نیم مثقال و پنجیک مثقالی و در شرع هر جا که مثقال یا درهم گویند مراد مثقال و درهم شرعی باشد که مذکور گشت و زکوة گاهی واجب میگردد که تمامی نقش نصاب سکّه معامله داشته باشد و در تمامی حول بحال خود باقی باشد و بانمعامله نکرده باشند پس در قرص و شمس و سبیکه طلا و نقره و زیور و طاس و طبق و مانند ان زکوة واجب نباشد و اگر پیش از حول بسبیکه ریزند یا زیور سازند زکوة ساقط گردد و اگر چه بقصد گریختن از زکوة کرده باشند و اگر بعد از حول باشد زکوة واجب ساقط نگردد و بعضی گفته‌اند که اگر قصد گریختن از زکوة کرده باشد زکوة ساقط نشود و طاس و طبق و پارج و دیگ و مانند ان از طلا و نقره حرامست و همچنین از انجا خوردن و اشامیدن و زکوتی بان متعلق نمیشود و در زیورها هیچ زکوة نیست و روایت است که زکوة ان انست که بعاریت بدهند و در مغشوش از طلا و نقره مادام که خالص بنصاب نرسد زکوة واجب نباشد و چون بنصاب رسیده باشد خالص را بقدر زکوة مغشوش بدهد یا از مغشوش اگر جاری باشد و اگر مغشوش جاری نباشد و خالص را ندهد و خالص ان معلوم نباشد امر کنند او را بتصفیه و نیک و بد ازینها چون در عیار برابر باشند با هم ضم کنند و زکوة از اعلی دهد یا میانه یا بنسبت و اگر کسی زکوة مال را

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه