یکدوره فقه کامل فارسی صفحه 80

صفحه 80

بخرد سه بار بگوید اللّهمّ انّی اشتریته التمس فیه فضلک فاجعل لی فیه فضلا و سه بار بگوید اللّهمّ انّی اشتریته التمس فیه رزقک فاجعل لی فیه رزقا و چون خواهد که حیوانی یا غلامی بخرد بگوید اللّهمّ قدّر لی طولها حیوة و اکثرها منفعة و خیرها عافیة و اگر خواهد بخرد سه بار بگوید اللّهمّ ان کانت عظیم البرکة فاضلة المنفعة میمونة النّاصیة فیسّر لی شرائها و ان کانت غیر ذلک فاصرفنی عنها الی الّذی هو خیر لی منها فانّک تعلم و لا اعلم و تقدر و لا اقدر و انت علّام الغیوب و با جمیع مردم یکنوع خرید و فروخت نماید و کسی که چیزی خریده باشد و پشیمان شده و یا فروخته بیع را باطل کند و کم بستاند و زیاده بدهد و مکروه است در بیع و شری سوگند خوردن و در محلّ تاریک خرید و فروخت نمودن و سود از مومن خوردن مگر از برای احتیاج و همچنین از کسیکه باو وعده احسان کرده باشد و پیش از دیگران در بازار رفتن و خرید و فروخت بعد از صبح پیش از طلوع افتاب و بعد از عقد طلب کم کردن و بر خرید و فروخت مومنی داخلشدن و نگذاشتن که او بیع کند و پیش‌باز کاروان رفتن از برای انکه کمتر بخرد یا زیاده بفروشد و حد ان چهار فرسخ است و زیاده ساختن بها کسی را که نمیخواهد و با او در ساخته بایع تا دیگری حریص گردد و زیاد کند و بعضی اینهر دو اخرین را حرام داشته‌اند و سنّت است که مال را پنهان دارد و اگر چه از برادران باشد و گندم را بخرد از برای قوت و مکروه است ارد خریدن و کراهیت نان بیشتر است‌

باب اوّل در ارکان بیع‌

و انسه است اوّل عقد و ان ایجاب است همچو فروختن بتو و مالک گردانیدم ترا و قبول همچو خریدم و مالک شدم و قبول نمودم و بی عقد مبیع منتقل نمیگردد در اندک و بسیار و اگر چه نشانه رضا باشد و ناچار است از لفظ و به کنایت و اشارت منعقد نمی‌شود مگر انکه عاجز باشد از لفظ همچو گنگ و لال و هر شرطیکه در اصل عقد ذکر شود از شرطهای جائز که معلوم باشد و سبب جهالت مبیع یا ثمن نگردد و منافی مقتضای عقد نباشد لازم است که بان قیام نمایند همچو شستن جامه و رنگ کردن و دوختن و مانند ان و اگر منافی مقتضای عقد باشد مثل انکه مشتری انرا نفروشد یا ازاد نکند یا نبخشد یا وطی نکند یا انکه هر که انرا غصب کند یا بدزدد بایع ثمن رد کند باطل باشد و چون شرط فاسد باشد عقد نیز فاسد باشد و اگر بنده بفروشد بشرط انکه مشتری ازاد نماید جائز باشد و عقد لازم اگر ازاد نماید و اگر ازاد نکند بایع مخیّر باشد که فسخ بیع کند و اگر شرط قرضی کند یا اجل ثمن و غیر ان یا ضمانی بر مبیع صحیح باشد رکن دوّم بایع و مشتریست و شرط است در ایشان بلوغ و عقل و اختیار و مالکیت بایع مبیع را و مشتری ثمن را اگر متعیّن باشند یا حکم مالکیت همچو پدر و جد و وصی و وکیل و حاکم و امین او پس اگر بیع کند طفل یا مجنون یا بیهوش یا مست و اگر چه اذن دهد ایشانرا ولی یا کسی که او را اکراه کرده‌اند و بعد از زوال اکراه چون اجازت دهد بیع لازم شود و بیع فضولی و ان انست که غیر مالک و انکسیکه او را ولایت بیع نیست بفروشد بی اذن مالک موقوف است تا که مالک انرا اجازت دهد پس اگر فسخ کند باطل باشد و بعضی انرا باطل گفته‌اند و اگر مالک حاضر باشد و دیگری ملک او را فروشد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه