استغفار راه رهایی از تنگناها صفحه 128

صفحه 128

کردند و حالت ندامت داشتند. همین طور ناله می زدند «خدا، غلط کردیم». بعد از چند هفته که همه رفته بودند و استغاثه کرده بودند، دیدند که باران نم نم باریدن گرفت. بعد به سمت شهر برگشتند و با هم این شعر را زمزمه می کردند:

نم نم باران به میخواران خوش است

رحمت حق بر گنهکاران خوش است

حافظ هم یک شعر زیبایی دارد:

نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو

که مستحق کرامت گناه کاران اند

ضمانت بهشت

ابوبصیر می گوید: همسایه ای داشتم که در دستگاه حکومت کار می کرد و از این طریق ثروتی به دست آورده و کنیزکانی آوازه خوان خریده بود. همه را نزد خود جمع می کرد و شراب می خورد و باعث آزار و اذیت من میشد.

بارها به خود او شکایت کردم، اما دست بر نداشت. چون اصرار کردم که دست از کارهایش بردارد، به من گفت: فلانی، من آدمی هستم که در بند حکومت گرفتار آمده ام و تو از این گرفتاری، بر کنار و آسوده ای. اگر وضع مرا به آقایت بگویی، امیدوارم که خداوند به واسطه تو، مرا هم نجات بخشد.

این سخن او در دلم اثر کرد. چون به خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم، ماجرای او را به ایشان گفتم. فرمود: چون به کوفه باز گشتی، او نزد تو خواهد آمد. به او بگو: جعفر بن محمد به تو می گوید: «دع ما أنت علیه و أضمن لک علی الله الجنه ؛ کاری را که داری، رها کن. من نیز از جانب خدا بهشت را برایت ضمانت می کنم».

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه