بیست و پنج رساله فارسی صفحه 182

صفحه 182

حدیث سوم [نصایح حضرت خضر به منصور دوانیقی]

دیلمی در کتاب ارشاد القلوب روایت کرده است که در سالی که منصور دوانیقی به حج بیت اللّه رفت شبها تنها به طواف مشغول می شد، شبی در اثنای طواف شنید که کسی می گوید: خداوندا شکایت می کنم به سوی تو از ظاهر شدن بغی و جور و فساد در زمین، و آنچه حائل می گردد میان حق و اهل حق از ظلم و ستم.

چون منصور این سخن شنید بر خود به لرزید و گوینده را طلبید و گفت: این چه سخن بود که از تو شنیدم؟ گفت: اگر مرا امان می دهی سبب این دعا را بیان می کنم.

منصور گفت: تو را امان دادم.

آن مرد گفت: تو امور مسلمانان را متکفل شده ای از احوال ایشان غافلی، و در میان خود و ایشان دربانان و یساولان باز داشته ای، و در پس دیوارهای حصین که از گچ و آجر برآورده پنهان شده ای، و درهای آهنین بر روی خود بسته ای، و دربانان با اسلحه بران بر درها باز داشته ای، که مسلمانان ستم رسیده را به تو راهی نباشد.

وزیران ستم کار و یاوران فاجر و بدکار نصب کرده ای، اگر خواهی نیکی بکنی تو را بر آن اعانت نمی نمایند، و اگر بدی اراده کنی تو را مانع نمی گردند، و فریادرسی نیست که ایشان را قوت داده بر ستم مردم، و امر نمائی ایشان را به اعانت مظلومان، و فریاد رسی گرسنه گان و عریانان، و ایشان را شریک خود در پادشاهی گردانیده ای.

و عمال تو رشوه ها و هدیه ها برای ایشان می فرستند از ترس ایشان، و می گویند که هر گاه پادشاه ما خیانت می کند با خدا ما

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه