دائره المعارف طهور: احکام فقهی صفحه 383

صفحه 383

ص: 383

ما الان نمی توانیم درست پیش بینی کنیم که چقدر از بدبختی ها و نکبت هایی که از ناحیه عالم به ما می رسد بستگی دارد به اعمال ناشایستی که ما خودمان در روی زمین انجام می دهیم، ولی از نظر قرآن این مطلب یک حقیقت مسلم و غیرقابل تردید است. این است که در این آیات: «فکیف کان عذابی و نذر» (قمر/آیه 16)؛ «پس عذاب من و اخطارهای من چگونه بود؟» این داستانها را که خیلی مختصر و با جمله های کوتاه، خیلی سریع و با لحنی تند و خشن و کوبنده بیان می کند بدون اینکه در صدد این باشد که داستان را تشریح کند، همه برای این است که این مطلب را بفهماند که اعراض کردن از آنچه که انبیاء برای مردم آورده اند، از آن دعوت و از آن نعمتی که به وسیله آنها به مردم ارائه شده است و به عبارت دیگر کفران این نعمت چه عکس العملی در گذشته داشته است و در آینده هم خواهد داشت عمده هدف این است که روح آن داستان در اینجا خوب منعکس بشود. خداوند در مورد قوم عاد می فرماید: «کذبت عاد»، عاد هم تکذیب کرد، «فکیف کان عذابی و نذر»، «عذاب و انذار من چگونه بود؟». بعد به طور مختصر شرح می دهد: «انا ارسلنا علیهم ریحا صرصرا فی یوم نحس مستمر» (قمر/آیه 19)؛ «فرستادیم بر آنها بادی صرصر، بادی تند و شدید و ویرانگر». بعضی مفسرین می گویند خود "صرصر" کأنه آن صدای باد را هم دارد مجسم می کند. «فی یوم نحس مستمر»، «در روزی شوم که شومی مستمری داشت». کلمه "نحس" به معنی "شوم" است. واضح است که در اینجا قرآن نمی خواهد بگوید که مثلا آن روز چون روز یکشنبه یا دوشنبه بود نحس بود و عذاب آمد. یکشنبه و دوشنبه هر هفته تکرار می شود. یا مقصود این نیست که چون مثلا سیزده ماه صفر بود اینها معذب شدند. سیزده ماه صفر هر سال تکرار می شود، و بعلاوه اینجا دارد تصریح می کند: «فکیف کان عذابی و نذر»، یعنی عذاب به علت تکذیب و به علت حق ناشناسی و کفران یک نعمت بزرگ بود. پس روز، شوم بود ولی شومی اش نه از خود روز بود از آن جهت که روزی از روزهای هفته یا ماه است بلکه به علت حادثه ای که در آن روز پیش آمد این روز شوم شد. در مورد نحوست ذاتی ایام در روایات ما پیدا می شود چیزهایی که مثلا مسافرت کردن در حالی که قمر در عقرب است یا مسافرت کردن در فلان روز خوب نیست، مسافرت کردن در فلان روز خوب است، این چیزهایی که اصطلاحا "نجوم احکامی" نامیده می شود. اینها چیست؟ در مورد اینها ما یک عده روایات داریم که ظاهر آنها همین ها را تأیید می کند، و از طرف دیگر یک عده روایات داریم که شدیدا اینها را نفی می کند، مثل آنچه که در نهج البلاغه است که در کتب روایات هم ذکر شده است که وقتی امیرالمؤمنین (ع) می خواستند به جنگ نهروان بروند، در حالی که سوار شده و آهنگ رفتن کرده بودند اشعث قیس کندی آمد در حالی که یکی از خویشاوندانش همراهش بود و گفت: یا امیرالمؤمنین، توقف بفرمایید و حرکت نکنید برای اینکه این مرد سخنی می گوید. فرمود چه می گوید؟ او آمد و گفت من منجم هستم، اوضاع کواکب دلالت می کند که اگر شما در این ساعت حرکت کنید و بروید به جنگ شکست می خورید و همه تان کشته می شوید. امیرالمؤمنین به شدت به او حمله کرد، فرمود هر کسی که حرفهای تو را باور کند باید خدا و قرآن را تکذیب کند. ما وظیفه داریم در کارها به خدا توکل و اعتماد کنیم، و بعد فرمود: «سیروا علی اسم الله» به نام "خدا" حرکت کنید و هیچ به حرفهای اینها ترتیب اثر ندهید. رفتند و پیروز هم شدند و می دانیم که در هیچ جنگی لشکریان امیرالمؤمنین به این سرعت و به این تمامی پیروز نشدند که غیر از هشت نه نفر از خوارج بقیه همه تار و مار شدند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه