خورشیدی در کاروان صفحه 1

صفحه 1

خورشیدی در کاروان

شهر مکّه زیر اشعّه سوزان خورشید به سختی نفس می کشید. کوههای قهوه ای رنگ، مانند شترانی که از شدّت تشنگی به زانو درآمده باشند، در اطراف مکّه لَم داده بودند و شهر را از سه طرف در میان گرفته بودند. خانه کعبه با شکوه و عظمتِ همیشگیِ خود، استوار و پا برجا در دل مکّه ایستاده بود اعراب با لباسهای بلند و سفید و کفشهایی که از لیف خرما بافته شده بود، با شتاب به این سو و آن سو می رفتند. عدّه ای سوار بر شتر بودند و عدّه ای دیگر در حالی که افسار شترهایشان را در دست گرفته بودند، بارهای خود را به سوی منزل می بردند. مکّه، چون کویری خشک بدون درخت و گیاه بود. مسافران غریبی که در شهر مکّه جایی برای اقامت نداشتند، تن خسته و غبار آلود خود را در پناه دیوارها

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه