قاعده الزام صفحه 107

صفحه 107

ص:110


1- (1) . محمد بن الحسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 19، ص 120، باب 17 از ابواب احکام الاجاره، ح 1.

دهم. اما وقتی نزدیک قنطره کوفه رسیدم به من خبر دادند بدهکارم به نیل رفته است پس من هم به نیل رفتم آنجا گفتند وی به بغداد رفته است من هم او را دنبال کردم تا او را پیدا کردم و طلبم را گرفتم. این عمل 15 روز به طول کشید و من عذر خودم را به صاحب بغل گفتم و به او 15 درهم دادم و از او خواستم مرا حلال کند ولی او امتناع کرد و قرار شد نزد ابو حنیفه برویم.

من و او قصه را برای ابو حنیفه تعریف کردیم. ابو حنیفه گفت بغل را چه کردی گفتم به او سالم تحویل دادم. ابو حنیفه از آن مرد پرسید تو چه می خواهی؟ او گفت کرایه 15 روز را می خواهم. ابو حنیفه گفت من حقی برای تو نمی بینم؛ زیرا گرچه از مورد اجاره تخلف نموده، اما با عقد این فرد ضامن قیمت بغل بوده است، در صورتی که تلف می شد و حال که سالم به تو بازگردانده پس تو حقی نداری.

ما از نزد ابو حنیفه آمدیم و آن فرد دائم انا للّه و انا الیه راجعون می گفت. و من چیزی به او دادم و او نیز مرا حلال کرد.

در آن سال حج رفتم و خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و قصه را تعریف کردم امام علیه السلام فرمودند به خاطر این حکم ها و قضاوت ها ست که آسمان نمی بارد و زمین برکتش را منع می کند. بعد فرمود باید اجرت المثل از کوفه تا نیل و از نیل تا بغداد و از بغداد به کوفه را به او بپردازی. بعد سؤال کردم در این مدت من برای آن بغل علف خریدم پول این ها بر عهده صاحب بغل است؟ امام علیه السلام فرمودند خودت باید بدهی چون تو غاصب بودی.

بعد عرض کردم او مرا حلال کرده است. امام علیه السلام فرمودند او آن وقتی تو را حلال کرد که ابوحنیفه فتوای به ظلم بر ضد او داد حال برو و رأی مرا به او بگو اگر حلالت کرد چیزی بر عهده تو نیست.

بیان وجه تعارض

در این روایت حاکم اهل سنّت بر طبق قاعده الخراج بالضمان آن هم با تفسیری که خودشان از این قاعده دارند حکم کرده است و شیعه می تواند آن سنی را به آن الزام

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه