قاعده الزام صفحه 14

صفحه 14

ص:17


1- (1) . محمد تقی مجلسی، روضه المتقین، ج 1، ص 421.
2- (2) . محمد جواد فاضل لنکرانی، مقدمه القواعد الفقهیه، ج 1، ص 18.

و ثانیاً در آینده در بحث مسبوطی که در فروعات خواهیم داشت - انشاء اللّه - جریان قاعده در بیع سلم، و باب خیارات، و حج و شفعه و برخی ابواب دیگر را بررسی و بیان خواهیم نمود. قاعده در کلمات فقهاء

جایگاه فقهی قاعده و بیان کلمات فقهاء

اشاره

بحث در بسیاری از قواعد فقهیه به عنوان یک قاعده، امری مستحدث است یعنی این چنین نبوده است که در زمان متقدمین از فقهاء مانند شیخ مفید و سید مرتضی(قدا) نیز از این قواعد با عنوانی که امروزه دارند یاد شده باشد بلکه اصل و مفاد این قواعد و تطبیقات آنها در متن روایات شریفه وارد شده و از متن روایات به کتب فقهی راه یافته است و در برخی از فروع فقهی به آنها استدلال شده است و به تدریج استدلال به این تعبیر تسری به فروع دیگر پیدا می کند و در طول گذشت زمان و پرورش بحث ها و استدلال های فقهی عنوان قاعده کلی را می یابد.

در قاعدۀ الزام نیز ریشه تاریخی این قاعده و زمان تشریع آن همزمان با عصر معصومین علیهم السلام است که در متن روایات شریفه به مفاد این قاعده اشاره فرموده اند.

1- کلام شیخ طوسی قدس سره

نخستین کسی که به مضمون این قاعده فتوی داده است، شیخ طوسی قدس سره در کتاب شریف تهذیب است.

ایشان ابتدا فتوی و متن فرع فقهی را بیان می فرمایند:

«من طلّق امراته وکان مخالفا ولم یستوف شرائط الطلاق الاّ أنه یعتقد أنّه یقع به البینونه لزمه ذلک».(1)

و پس از آن به بیان روایاتی که در این مورد وارد شده است، می پردازند.

ایشان تصریح می کنند که اگر سنّی زن خود را طلاق دهد و شرائط معتبر در طلاق

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه