قاعده الزام صفحه 36

صفحه 36

ص:39


1- (1) . محمد بن علی عاملی، نهایه المرام فی شرح مختصر الشرایع الاسلام، ج 2، ص 35.
2- (2) . محمد حسین اصفهانی، نهایه الدرایه، ج 4، ص 84.

آیا عقل حکم می کند که حال که کافر اسلام را نپذیرفت، و معتقد به دین اسلام نشد باید بدان چه که به آن معتقد است ملتزم باشد؟

به بیان دیگر بگوییم، عقل از یک سو می گوید که اعتقاد به یک دین اجباری نیست و اصولاً اعتقاد و ایمان از دایره اجبار خارج است، حال اگر کسی ملتزم به دینی چون اسلام نشد، آیا می توان گفت که ملازمۀ عقلیه وجود دارد که باید از ناحیه دیگران ملتزم شود به آن چه که معتقد به آن است؟

یا به نحو کلّی بگوییم: عقل درک می کند که بعد از این که انسان اعتقاد به دینی پیدا کرد، باید عملاً ملتزم به همان دین باشد.

به نظر می رسد می توان برای تمسّک به دلیل عقلی به دو بیان استدلال نمود:

بیان اوّل

بیان اوّل، بیان یک ملازمه است، و آن اینکه اگر کسی به اسلام ملتزم نشود باید به آن چه که بدان معتقد است ملتزم باشد.

نقد بیان اوّل:

به نظر می رسد چنین ملازمۀ عقلی وجود ندارد، عقل وجود ملاک را به نحو ترتبی درک نمی کند. عقل نمی گوید: حال که به این دین ملتزم نشدی، پس باید به آن چه که بدان معتقد هستی ملتزم شوی، بلکه عقل حکم می کند که آن چه حق است و آن چه مصلحت دارد و مفسده ندارد را باید بدان ملتزم شد. حال این کبری در بین ادیان یک مصداق بیشتر ندارد و در میان ادیان سماوی چنین نیست که بگوییم هم دین اسلام دارای ملاک است و هم مثلاً دین مسیحیت دارای مصالح و ملاک است.

بیان دوّم

در بیان دوّم می گوییم: عقل می گوید کسی که یک آیینی را اختیار کرد باید به آن التزام داشته باشد و این مضمون نیز که در برخی از روایات ما آمده است «من دان بدین قوم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه