قاعده الزام صفحه 37

صفحه 37

ص:40

لزمته حکمه»(1) نیز شاید بتوان گفت که بیان یک أمر تعبّدی نیست بلکه بیان کننده امری بر طبق ملاک عقل است. نقد دلیل عقل

عقل می گوید: اگر دینی را پذیرفتی باید به أحکام آن دین ملتزم باشی.

بنابراین، عامّه و اهل سنّت که آن مذهب را پذیرفته اند، یا یک مسیحی که آیین مسیحیت را اختیار نموده است وقتی اعتقادی به امری پیدا نمود، باید در عمل به آن پایبند باشد مثلاً مذهب اهل عامّه می گوید که اگر زنی را در مجلس واحد سه طلاقه کنند بینونت حاصل می شود، وی که این مذهب را پذیرفته است نیز به حکم عقل باید عملاً به آن ملتزم باشد.

نکته تفاوت این بیان با بیان اوّل در این است که در این بیان اخیر بحث از ملازمه ای که در بیان اوّل مطرح بود نمی باشد بلکه می گوییم کسی که اعتقاد به دینی دارد به حکم عقل باید به آن التزام داشته باشد. و به عبارت دیگر این یک حکم عقلی در این مورد است و هیچ گونه ملازمه ای در کار نیست.

نقد بیان دوّم از دلیل عقلی:

این بیان نیز ناتمام است، وقتی به ملاکات عقلی رجوع می کنیم، عقل نمی تواند چنین چیزی را ادارک کند زیرا سر از تناقض و جمع بین مصلحت و مفسده درمی آورد.

عقل می گوید: نسبت به کسی که التزام به دینی دارد و آن دین امری را باطل می داند، آن عمل دارای مفسده خواهد بود و از طرفی اگر بخواهد نسبت به کسی که التزام به دین دیگری دارد که آن عمل و أمر را صحیح می داند، آن عمل را دارای مصلحت بداند، لازمه اش جمع بین مصلحت و مفسده خواهد بود.

اساساً أحکام عقل نسبی نمی باشد، بلکه عقل می گوید آن چه که حق است و در آن مصلحت است را باید بدان عمل نمود و به آن ملتزم شد.

لذا اگر کسی بگوید «من دان بدین قوم لزمته حکمه» براساس این، حکم عقل است

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه