- سخن آغازین 1
- 1- فقه در لغت 5
- اشاره 5
- الف) فقه 5
- 2- فقه در اصطلاح 7
- 1- قاعده در لغت 9
- اشاره 9
- ب) قاعدۀ فقهی 9
- 2- قاعده در اصطلاح 10
- 3- قاعدۀ فقهی 11
- پ) تفاوت بین قاعدۀ فقهی و اصولی 12
- ت) تاریخچه قواعد فقهیه 20
- اشاره 20
- 2- فاضل مقداد (متوفای 826 ق) 21
- 1- شهید اول ( 786-734 ق) 21
- 4- شیخ جعفر کاشف الغطاء (متوفای 1227 ق) 22
- 5- سید عبداللّه شبّر (متوفای 1241 ق) 22
- 6- ملا احمد نراقی (متوفای 1245 ق) 22
- 8- سید محمد مهدی قزوینی حلی نجفی (متوفای 1300 ق) 23
- 10- ملا حبیب اللّه کاشانی (متوفای 1340 ق) 23
- 9- نظر علی طالقانی ( 1306-1240 ق) 23
- 12- شیخ محمدحسین کاشف الغطاء ( 1373-1294 ق) 24
- 16- سید محمد کاظم مصطفوی (معاصر) 25
- 15- شیخ ناصر مکارم شیرازی (معاصر) 25
- 14- شیخ محمد فاضل لنکرانی ( 1428-1350 ق) 25
- تقسیم نخست 26
- ث) تقسیمات قواعد فقهی 26
- اشاره 26
- تقسیم دوم 27
- تقسیم سوم 31
- تقسیم چهارم 32
- ج) جایگاه قاعدۀ «من ملک» در تقسیمات قواعد فقهی 33
- چ) پیشینۀ تحقیق 33
- اشاره 39
- اشاره 41
- دلیل اول: اجماع 43
- اشاره 43
- الف) قاعده «من ملک» در کلمات فقها 43
- ب) نظرات فقها پیرامون اجماع 64
- دلیل دوم: سیرۀ متشرعه 79
- اشاره 79
- دلیل سوم: بنای عقلاء 82
- اشاره 82
- اشکال بر دلیل بناء عقلاء 83
- کلام مرحوم آیه اللّه فاضل لنکرانی 83
- دلیل چهارم: ظهور معتبر 84
- اشاره 84
- پاسخ حضرت استاد 84
- اشکال شیخ انصاری بر حجیت ظهور 90
- بررسی اشکال شیخ انصاری 90
- دلیل پنجم: ملازمۀ عرفیه 91
- اشاره 91
- اشکال محقق بجنوردی بر دلیل ملازمه 92
- پاسخ مرحوم آیه اللّه فاضل لنکرانی 96
- پاسخ حضرت استاد 97
- اشاره 99
- فصل دوم: ادلۀ مستفاد از قواعد دیگر 99
- گفتار اول: قاعدۀ «قبول ادعای بلا معارض» 100
- گفتار دوم: قاعدۀ حجیت قول ذو الید 102
- اشاره 102
- ب) رابطۀ قاعدۀ حجیت قول ذو الید با قاعدۀ «من ملک» 104
- اشاره 105
- گفتار سوم: قاعدۀ «ائتمان» 105
- کلام شیخ انصاری 106
- الف) تبیین قاعدۀ «لا یعلم» 108
- گفتار چهارم: قاعدۀ «لا یعلم الا من قبله» 108
- اشاره 108
- ب) مصادیق قاعدۀ «لا یعلم» 109
- اشاره 116
- گفتار پنجم: قاعدۀ «اقرار العقلاء» 116
- رابطۀ قاعدۀ «اقرار العقلاء» با قاعدۀ «من ملک» 117
- تبیین رابطۀ مزبور در کلام مرحوم آیه اللّه فاضل لنکرانی 120
- وجوه افتراق قاعدۀ «اقرار العقلاء» با قاعدۀ «من ملک» 122
- کلام محقّق بجنوردی 126
- بررسی کلام محقّق بجنوردی 128
- اشاره 130
- گفتار ششم: قاعدۀ فخریه 130
- رابطۀ قاعدۀ فخریه با قاعدۀ «من ملک» 131
- مادۀ افتراق قاعدۀ إئتمان از قاعدۀ فخریه 134
- مادۀ اجتماع سه قاعده 134
- مادۀ افتراق قاعدۀ «من ملک» از قاعدۀ فخریه 135
- مادۀ افتراق قاعدۀ فخریه از دو قاعده 136
- اشاره 147
- اشاره 151
- الف) کلام شیخ انصاری در مفردات قاعده 151
- ب) کلام امام خمینی در مفردات قاعده 155
- اشاره 155
- نقد مرحوم آیه اللّه فاضل لنکرانی بر کلام امام خمینی 159
- ایراد حضرت استاد بر کلام مرحوم آیه اللّه فاضل لنکرانی 160
- کلام مرحوم آیه اللّه فاضل لنکرانی در معنای «شیء» 160
- ایراد حضرت استاد بر کلام مرحوم آیه اللّه فاضل لنکرانی 161
- پ) نظر حضرت استاد 162
- اشاره 163
- اشاره 164
- الف- فعلیت (در مقابل شأنیت) سلطنت بر موضوع اقرار 164
- ب- فعلیت (در مقابل انقضاء) سلطنت بر موضوع اقرار 164
- دیدگاه اول 165
- اقوال فقها در مسأله 165
- اشاره 165
- دیدگاه دوم 169
- مناقشۀ حضرت استاد 172
- پ- تامه بودن سلطنت بر موضوع اقرار 174
- اشاره 177
- کلام شیخ انصاری در میزان نفوذ اقرار 177
- احتمالات سه گانه در کلام شیخ انصاری 178
- بررسی احتمالات سه گانه در کلام شیخ انصاری 181
- اشاره 183
- تفصیل شیخ طوسی در مبسوط 183
- فرع اول شیخ 184
- فرع دوم شیخ 185
- تفاوت دو فرع مذکور از دیدگاه شیخ طوسی 186
- کلام محقق پیرامون دو فرع مذکور 187
- کلام شیخ انصاری پیرامون دو فرع مذکور 187
- کلام شیخ طوسی در مسألۀ اختلاف وکیل و موکل در ثمن 189
- کلام محقق در مسألۀ اختلاف وکیل و موکل در ثمن 191
- جمع بندی احتمالات سه گانۀ شیخ انصاری 191
- احتمالات دوگانه در کلام شیخ انصاری 191
- معنای «مزاحمت» در کلام شیخ انصاری 194
- کلام مرحوم آیه اللّه فاضل لنکرانی در معنای «مزاحمت» 194
- بررسی کلام مرحوم آیه اللّه فاضل لنکرانی 195
- نظر حضرت استاد 196
ص:108
1- (1) . البته این تعبیر، التقاطی از دو قاعده ید و ذو الید می باشد. باید توجه داشت که بین قاعدۀ ید (من استولی علی شیء فهو له) و قاعدۀ حجیت قول ذو الید تفاوتهایی وجود دارد. محقق عراقی در این خصوص گفته است:«وبالجمله؛ ففی مثل هذه الموارد [ای دعوی ذی الید تملکه أو استیجاره أو استعارته ما فی یده و نحو ذلک] الّتی یمکن أن یکون المدّعی به بنفسه تحت الید و السلطنه کدعوی الملکیّه و نحوها، فلا مجال للقول بأنّ قول ذی الید فیها حجّه، بل الحجّه نفس الید، و من آثارها ثبوت مدّعاه.و أمّا فی غیر هذه الموارد ممّا لا یمکن أن یکون المدّعی به تحت الید و الاستیلاء بنفسه بل هی من عوارض ما فی الید کالطهاره و النجاسه و القبله و أمثالها، ففی أمثالها لا مجال لدعوی أنّ نفس هذه الأفعال من آثار الید، بل هی یرجع إلی اعتبار قول ذی الید فیها. فلا بدّ من البحث فی أنّ أدلّه الید هل یثبت [بها] ذلک، ای اعتبار قول ذی الید فی هذه الامور أم لا؟» (عراقی، آقا ضیاءالدین، کتاب القضاء، ص 306)با این همه به نظر می رسد که قاعدۀ حجیت قول ذو الید از لوازم قاعدۀ ید می باشد و شاید بتوان گفت که این قاعده از لوازم قاعده «الناس مسلطون علی اموالهم» است. بنابراین کاربرد آن دو به جای هم مسامحتاً بلا اشکال است.
2- (2) . برای توضیح بیشتر پیرامون این قاعده، ر. ک: بجنوردی، سید حسن، القواعد الفقهیه، ج 1، ص 379؛ عراقی، آقا ضیاءالدین، کتاب القضاء، ص 304.
3- (3) . از جمله قائلین این نظریه در میان معاصرین، آیه اللّه جعفر سبحانی می باشد. (ر. ک: سبحانی، جعفر، درس خارج قواعد فقهیه، به تاریخ 92/6/30.
شود که زن مورد منازعه، همسر اوست و این زن در خانۀ یکی از آنها بوده و شخص صاحب خانه نیز با زن مزبور رفتار زوجیت می کند. آیا در این موارد قاعدۀ ید جاری می شود؟ وفق مبنای اول جاری نیست اما وفق مبنای دوم جاری می شود.
بنابراین با توجه به هر کدام از دو مبنا، رابطۀ دو قاعده نیز متفاوت خواهد بود.
مطابق مبنای اول، قاعدۀ حجیت قول ذوالید، اخص از قاعدۀ «من ملک» است. زیرا در فرض اول، قول ذو الید تنها در امور مالی حجت است در حالی که قاعدۀ «من ملک» اعم از امور مالی و غیر مالی می باشد. اما روی مبنای دوم، رابطۀ آن دو از حیث مصداق، عموم و خصوص من وجه خواهد بود. زیرا برخی موارد مثل اقرار وکیل، یا اقرار عبد مأذون و اقرار به امان تحت پوشش قاعدۀ حجیت قول ذو الید قرار نمی گیرند.(1)
بنابراین قاعده فوق نیز نمی تواند دلیل قاعدۀ من ملک باشد.
گفتار سوم: قاعدۀ «ائتمان»
اشاره
برخی گفته اند: دلیل قاعدۀ «من ملک»، همان روایاتی است که در مورد ایتمان (امین قرار دادن) وارد شده است. این امر تحت عنوان قاعده «لیس علی الامین الّا الیمین» بحث شده است. روایاتی در این زمینه وجود دارد که امین را نباید متهم کرد، بلکه باید قولش را قبول کرد. از جمله مرحوم صاحب وسائل از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده است:
«وَعَنْهُ عَنْ مَسْعَدَهَ بْنِ زِیَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهم السلام أَنَّ رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ: لَیْسَ لَکَ أَنْ تَتَّهِمَ مَنْ قَدِ ائْتَمَنْتَهُ وَلَا تَأْتَمِنَ الْخَائِنَ