تاملی در معنای مناسک حج صفحه 111

صفحه 111

سعی) واجب شده است. اجازه تقصیر و بازگشت به زندگی عادی را می‌یابی، امّا با کوله‌باری از معرفت. به میان خلق برمی‌گردی، امّا با حقّ، نکند به غفلت و فراموشی گرفتار شوی و این زندگی را در ادامه زندگیِ قبل از «مُحرم شدن» بدانی. نکند این آزادی را چون آزادی‌ای بپنداری که امام هفتم آن را به بُشر حافی نسبت داد. گویند: کنیز بُشر، در پاسخ امام که با شنیدن صدای بزم بُشر، از او پرسیده بود: اینجا خانه «آزاد» است یا «بنده»؟ عرض کرد: «آزاد» است. و امام فرمود: معلوم است! بُشر با شنیدن این مکالمه از زبان کنیز، سراسیمه گفت: چه کسی گفته من «بنده» نیستم؟ من «بنده» ام، و سراسیمه و پابرهنه به دنبال امام دوید و به دست مبارک وی توبه کرد و شد «بُشر حافی.» و تا زنده بود به احترام روزی که با پاهای برهنه، «آشتی» و «توبه» کرده بود، کفش به پا نکرد و لذا به «حافی» (یعنی پابرهنه) معروف شد. توضیح این که: مقصود امام از «بنده»، «بنده خدا» بود، که کنیز این کنایه لطیف را درنیافته بود، ولی بُشر به فراست آن را درک کرد و رستگار شد.

اینک، آزاد هستی، برای برخورداری صحیح از نعمات الهی. آزادی، امّا آزادی از شیطان و وساوس شیطانی. تو آزادی، چون (ان‌شاءالله) از امتحان سرافراز بیرون آمده‌ای، و به بلوغ عقلی و فکری و معرفتی رسیده‌ای که می‌توانی راه را از چاه تمیز دهی. تو «آزاد» ی، و به بالاترین مرتبه «آزادی» رسیده‌ای؛ زیرا به مقام بندگی و عبودیّت او نائل شده‌ای.

من از آن روز که در بند توام، آزادم شادکامم که به دام تو اسیر افتادم‌

احرام مجدّد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه