دستور و وصیت نامه شرعی و قانونی صفحه 25

صفحه 25

پنجره ها نگاه می کردند، همسر پیرمرد بیرون رفت و برافروخته بازگشت.

پیرمرد :چه شده است؟ چرا ناراحتی؟

همسرش گفت: باهم دعوا کرده اند.

- دعوا برای چه؟.

خانم با ناراحتی گفت: برای چه؟ برای چه؟ برای لحاف ...! فکر می کنی برای چیست؟!! زنده زنده میراث تقسیم می کنند.

پیرمرد آهی کشید و چشم به هم گذاشت، ناگهان صدای سلام معصومه (دخترکوچک) او را نوازش داد. چشمش را گشود و جواب سلام دخترش را گفت و همدیگر را به آغوش کشیدند، دید چشمان معصومه پر از اشک است!

- دخترم چه شده است؟

پدرجان: چیزی نیست. [سریع از خانه بیرون رفت.]

آخرین تصمیم عملی حاجی احمد

پیرمرد پس از صرف یک لیوان چای، اقدامات جدّی کرد، در ظرف سه روز، یک پنجم پول و دارایی خود را در راه خدا صرف نمود، سپس وصیّت نامه اش را تجدید کرد، امضای خانم و بچه ها را گرفت و با تمام وجود، آمادۀ سفر آخرت شد و...

وصیت نامۀ همسر حاجی احمد احسانی

پس از بیرون رفتن بچه ها، همسر حاجی احمد گریه کنان گفت: کارهای خود را درست کردی امّا به فکر من نیستی؟ مگر من مسلمان نیستم، مگر من یک عمر در این خانه خدمت نکرده ام؟ مگر من وصیّت نامه لازم ندارم؟.

حاجی احمد: ناراحت نباش من به فکر شما هستم؛ سپس وصیّت نامه ای

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه