- 1- سر آغاز این جلد 1
- جلد سوم 1
- 2- استدراک زنان صحابیه 4
- اشاره 4
- [عصمت فاطمه] 7
- 1- فاطمۀ زهرا (س) 7
- فدک 12
- - 2- عائشه 28
- - 3- حفصه 30
- - 4- امّ بجید 32
- - 5- سلمی 34
- اشاره 36
- 3- تعلیقات استدراکی (بر جلد اول) 36
- «تبصره 57
- 4- باز گویی فهرست مطالب 59
- اشاره 64
- 5- مدخل جلد سیم 64
- 1- حدیث ثقلین 70
- - 2- حدیث سفینه و حدیث حطّه 74
- 6- اختلاف اساسی در طرز تفقه و اجتهاد 79
- اشاره 84
- 7- اوضاع عمومی در عهد دوم 84
- عهد دوم 85
- 8- دورۀ اموی از لحاظ فقهی 90
- اشاره 90
- معاویه و نسب و حسب او 97
- اشاره 97
- [معاویه] 97
- ابو سفیان پدر معاویه 98
- هند مادر معاویه 102
- آکله الاکباد 104
- طلقاء 106
- معاویه و صفات شخصی او 110
- اشاره 110
- سلطنت معاویه 41- 60 116
- ولایت عهد یزید و تزویر معاویه 154
- امر معاویه به لعن علی (ع) 172
- زنان با ایمان و معاویه 177
- معاویه و بیت المال 191
- عقائد در بارۀ معاویه 194
- عمّال معاویه 196
- واقعۀ حجر بن عدی 206
- اولیّات معاویه و آخر کار او 213
- اخلاف معاویه 219
- اشاره 219
- - 1- یزید بن معاویه 60- 64 221
- - 2- معاویه بن یزید 231
- - 3- مروان بن حکم 64- 65 232
- - 4- عبد الملک 65- 86 237
- اشاره 243
- 5- ولید 86- 96 243
- مسجد دمشق 245
- - 6- سلیمان 96- 99 251
- - 7- عمر بن عبد العزیز 99- 101 259
- - 8- یزید بن عبد الملک 101- 105 263
- - 9- هشام بن عبد الملک 105- 125 268
- - 10- ولید بن یزید 125- 126 275
- - 11- یزید بن ولید بن عبد الملک 126- 126 278
- - 12- ابراهیم بن ولید بن عبد الملک 127- 126 279
- - 13- مروان حمار 127- 132 280
- پایان سخن از خاندان اموی 282
- 9- تخلیص اوضاع عمومی 290
- اشاره 301
- 10- چگونگی فقه و فتوی و طبقات فقیهان (بطور کلی) 301
- اشاره 302
- فصل اول چگونگی فقه و فتوی و طبقات فقیهان بطور کلی و عام. 302
- تابعان 303
- تنبیه 307
- 11- فقاهت و فقیهان مشهور در دورۀ نخست از عهد دوم 311
- اشاره 311
- [توجیه از میان رفتن مرکز بودن مدینه برای فقاهت و تفرقه آن در سائر بلاد اسلامی] 312
- اشاره 318
- 1- فقیهان تابعی مدینه و طبقات ایشان 318
- طبقۀ نخست از فقیهان تابعی مدینه 321
- اشاره 321
- - 1- عروه 322
- - 2- سعید بن مسیّب 326
- - 3- ابو بکر بن عبد الرحمن 337
- - 4- سلیمان ابن یسار 339
- - 5- عبید اللّٰه بن عتبه 341
- - 6- خارجه بن زید 343
- - 7- قاسم بن محمد بن ابی بکر 345
- طبقۀ دوم از فقیهان تابعی مدینه 350
- اشاره 350
- - 1- محمد حنفیّه 352
- - 2- ابو سلمه 358
- - 3- حسن بن محمّد حنفیّه 358
- - 4- سالم 361
- - 5- محمد بن مسلم 363
- - 6- عبد اللّٰه بن ذکوان 374
- - 7- ربیعه الرأی 377
- - 8- ابو عبد اللّٰه بن یزید 384
- طبقۀ سیم از فقیهان مدینه 385
- اشاره 385
- - 1- ابن ابی ذؤیب 387
- - 2- ماجشون 394
- - 3- ابن ابی سبره 398
- - 4- کثیر 398
- اشاره 400
- 2 فقیهان تابعی مکه و طبقات ایشان 400
- اشاره 402
- طبقۀ نخست از فقیهان تابعی مکه 402
- - 1- مجاهد 403
- - 2- عکرمه 406
- - 3- عطاء 408
- - 4- ابن ابی ملیکه 413
- - 5- عمرو بن دینار 414
- طبقۀ دوم از فقیهان تابعی مکه 417
- اشاره 417
- ابن جریج 419
- طبقۀ سیم از فقیهان تابعی مکه 424
- طبقۀ چهارم از فقیهان تابعی مکه 426
- 3 فقیهان تابعی یمن و طبقات ایشان 428
- اشاره 428
- طبقۀ نخست از فقیهان تابعی یمن 430
- اشاره 430
- - 1- طاوس 431
- - 2- وهب بن منبّه 435
- - 3- عطاء 439
- - 5- حنش 441
- - 4- شراحیل 441
- اشاره 446
- طبقۀ دوم از فقهاء تابعی یمن 446
- - 1- معمر 448
- - 2- عبد الرزّاق 449
- (طبقۀ اوّل) 455
- 4 فقیهان تابعی شام و جزیره و طبقات ایشان 455
- اشاره 455
- - 1- خولانی 457
- - 2- ابن حوشب 460
- طبقۀ دوم از فقیهان تابعی شام و جزیره 462
- اشاره 462
- - 1- مکحول 464
- - 2- اشدق 465
- اشاره 467
- طبقۀ سیّم از فقیهان تابعی شام و جزیره 467
- - 1- میمون بن مهران 468
- - 2- غسّانی 470
- - 3- زبیدی 472
- - 4- اوزاعی 472
- - 5- تنوخی 477
- اشاره 480
- شاگردان اوزاعی 480
- - 1- ابن مبارک 481
- - 2- ولید بن مسلم 487
- - 3- محمد بن یوسف 488
- اشاره 490
- 5 فقیهان تابعی مصر و طبقات ایشان 490
- - 1- صنابحی 491
- نخستین طبقۀ از فقهاء تابعی مصر 491
- - 2- جیشانی 492
- طبقۀ دوم از فقیهان تابعی مصر 493
- طبقۀ سیم از فقیهان تابعی مصر 495
- 6 فقیهان تابعی کوفه و طبقات ایشان 500
- اشاره 500
- - 1- علقمه 501
- طبقۀ نخست از فقیهان تابعی کوفه 501
- - 2- مسروق 503
- - 3- عبیده 506
- - 4- اسود نخعی 509
- - 5- شریح 511
- - 6- حارث بن اعور 518
- اشاره 522
- طبقۀ دوم از فقیهان تابعی کوفه 522
- 1- سعید بن جبیر 523
- - 2- ابراهیم نخعی 533
- - 3- شعبی 537
- طبقۀ سیم از فقیهان تابعی کوفه 545
- اشاره 545
- - 1- ابن عیینه 546
- - 2- ابن ابی ثابت 548
- - 3- حمّاد 550
- - 4- ابن شبرمه 552
- - 5- ابن ابی لیلی 554
- طبقۀ چهارم از فقیهان تابعی کوفه 559
- اشاره 559
- - 1- حسن بن صالح 560
- - 2- سفیان ثوری 565
- - 3- شریک بن عبد اللّٰه 580
- اشاره 590
- 7 فقیهان تابعی بصره و طبقات ایشان 590
- طبقۀ نخست از فقیهان تابعی بصره 591
- - 1- جابر بن زید 591
- - 2- رفیع بن مهران 594
- - 3- عبد اللّٰه بن زید 596
- - 4- ابن سیرین 598
- - 5- حسن بصری 603
- - 6- مسلم بن یسار 611
- - 7- حمید بن عبد الرحمن 613
- اشاره 614
- طبقۀ دوّم از فقیهان تابعی بصره 614
- - 1- قتاده 615
- - 2- سختیانی 618
- خاتمه 623
- اشاره 628
- 8 چند کس از فقیهان خراسان (قدماء) 628
- - 1- عطاء بن ابو مسلم 629
- - 3- اسحاق [ابن راهویه] 630
- - 2- ضحاک بن مزاحم 630
- 12 تفقّه در خصوص مذاهب چهار گانه 633
- اشاره 633
- نظری تاریخی در بارۀ حدوث مذاهب فقهی و چگونگی نشر آنها «1» 640
- 1- مذهب حنفی 643
- 2- مذهب مالکی 651
- 3- مذهب شافعی 659
- 4- مذهب حنبلی 669
- خاتمه 674
- 13 ترجمۀ مختصری از ائمۀ چهار مذهب 679
- اشاره 679
- - 1- ابو حنیفه 80- 150 681
- - 2- مالک 95- 179 712
- - 3- شافعی 150- 204 723
- - 4- احمد بن حنبل 164- 241 742
- - 14- داود 202- 290 758
- اشاره 758
- شافعی 763
- - 15- طبری 224- 310 764
- اشاره 772
- 16 عنوان طبقات و کتبی باین عنوان 772
- اشاره 776
- [طبقه اول] 778
- - 1- ابو یوسف 778
- - 2- زفر 786
- - 4- حفص 792
- طبقه دوم از اصحاب و شاگردان ابو حنیفه 797
- طبقه سیم از اصحاب و شاگردان ابو حنیفه 802
- طبقه چهارم از اصحاب و شاگردان ابو حنیفه 804
- طبقه پنجم از شاگردان و اصحاب ابو حنیفه 806
- طبقه ششم از اصحاب و شاگردان ابو حنیفه 809
- طبقه هفتم از اصحاب و شاگردان ابو حنیفه 812
- اشاره 815
- شاگردان و اصحاب مالک بن انس 815
- طبقه نخست از شاگردان و اصحاب مالک 816
- طبقه دوم از اصحاب و شاگردان مالک 821
- طبقه سیم از اصحاب مالک 823
- اشاره 828
- 3 شاگردان و اصحاب شافعی 828
- ابو اسحاق شیرازی شافعی 861
- شاگردان و اصحاب احمد حنبل 868
- شاگردان و اصحاب داود بن علیّ اصفهانی 872
- شاگردان و اصحاب طبری 876
معاویه و بیت المال
چنانکه در این قضایا و صدها امثال آن دیده می شود «1» معاویه با بیت المال مسلمین آن چنان معامله می داشته که با ملک باد آوردۀ شخصی خود یعنی آن را بی حساب در مصالح شخصی و سلطنتی و به میل و اراده و دل خواه خویش مصرف می کرده و در این بی پروایی و عدم رعایت حکم دین سرمشقی بوده است برای پسرش، یزید، و دیگر بنی امیّه و بنی مروان چه اعقاب او هم همان شیوه را دنبال کرده و نسبت به اموال مسلمین همان نظر را داشته و همان معامله را انجام داده اند.
______________________________
(1) سیوطی در تاریخ الخلفاء (صفحه 204) این مضمون را آورده است:
«ابن عساکر از حمید بن هلال اخراج کرده که: عقیل بن ابی طالب از برادرش علی درخواست مال کرد و گفت: من فقیرم و
محتاج، مرا چیزی عطا کن. علی گفت: صبر کن تا هنگام عطاء به مسلمین برسد ترا هم با ایشان آن چه حقت هست بدهم عقیل اصرار کرد علی به مردی که آنجا بود گفت: دست عقیل را بگیر و او را ببر به بازار و جلو دکانها و به او بگو: قفلها را بشکن و هر چه می خواهی از اینها بردار. عقیل گفت: مرا می خواهی بعنوان دزد بگیری؟ گفت: پس تو می خواهی مرا بدزدی وادار کنی که مال مسلمین را بگیرم و به تو ببخشم؟
«عقیل گفت: من به نزد معاویه خواهم رفت. علی گفت خود دانی و آن چه می خواهی بکن. پس عقیل به نزد معاویه رفت معاویه صد هزار به او بخشید آن گاه گفت: بر منبر برآ و رفتار علی را با خود و هم آن چه من کرده ام یاد کن. عقیل بر منبر برآمد و پس از حمد و ثناء الهی گفت: ای مردم من از علی دین او را خواستم بمن نداد و آن را نگه داشت و از معاویه همان را خواستم پس مرا بر دین خود بر گزید» صاحب کتاب «النصائح الکافیه لمن یتولی معاویه» که از علماء یمن است و در این کتاب معاویه را چنانکه شاید به استناد آیات و روایات و آثار معرفی کرده زیر عنوان: «و من بوائقه المهلکه: استئثاره بأموال المسلمین و اکلها بالباطل و صرفها کما یشاء لا کما یجب.» قضایائی آورده است از جمله بنقل از مسعودی، به اسناد، نقل کرده که روزی معاویه با صعصعه بن صوحان که نامه ای از علی (ع) برای معاویه برده و وجوه مردم حضور داشته اند معاویه این
مضمون را گفته است: زمین از خدا است و من خلیفه خدا هستم پس هر چه از مال خدا بگیرم مال من است و آن چه را نگیرم اختیار آن با من است..» و از جمله بنقل از ابن حجر، به سندی که رجال آن همه از ثقات بشمارند آورده که معاویه روزی در خطبه جمعه گفته است: «انما المال مالنا و الفی ء فیئنا فمن شئنا اعطیناه و من شئنا منعناه..» و از جمله بنقل از ابن عبد البر به اسناد از حسن بصری که گفته است:
زیاد به حکم بن عمرو غفاری که در خراسان عامل بوده چنین نوشته است: همانا امیر المؤمنین (معاویه) بمن نوشته است که زر و سیم از غنائم به او اختصاص دارد و نباید میان مردم تقسیم شود.
حکم به وی پاسخ داده است که دانستم که امیر المؤمنین به تو نوشته است که بیضاء و صفراء (زر و سیم) به او مخصوص است و نباید به مسلمین داده شود پس بدان که من کتاب خدا را بر نامۀ او مقدم می دانم و به خدا سوگند اگر آسمانها و زمین بر بنده ای بسته گردد لیکن او بتقوی و پرهیزکاری گراید خدا برای او راه باز می کند و در می گشاید و السلام.
آن گاه مردم را گفت: فردا پگاه بیایید مردم آمدند و او مالها را میان ایشان تقسیم کرد آن گاه گفت: «اللهم ان کان عندک لی خیر فاقبضنی إلیک» پس در مرو خراسان وفات یافت.