چکیده تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله صفحه 12

صفحه 12

«عاص بن وائل سهمی» هر گاه نام رسول خدا صلی الله علیه و آله برده می شد، می گفت: دست بردارید، مردی است بی نسل و هرگاه بمیرد نام وی از میان می رود و آسوده می شوید.پس خدای متعال سوره کوثر را فرستاد. [95] .

وفات ابوطالب و خدیجه

در حدود دو ماه پس از خروج بنی هاشم از «شعب» و سه سال پیش از هجرت، وفات ابوطالب و سپس به فاصله سه روز وفات خدیجه در ماه رمضان سال دهم بعثت روی داد. خدیجه در این تاریخ 65 ساله و ابوطالب هشتاد و چند ساله بود و از عمر رسول خدا صلی الله علیه و آله 49 سال و هشت ماه و یازده روز می گذشت. ابوطالب و خدیجه در «حجون» مکّه دفن شدند. وفات این دو بزرگوار برای رسول خدا مصیبتی بزرگ بود و خودش فرمود: «تا روزی که ابوطالب وفات یافت دست قریش از آزار من کوتاه بود» [96] .

ازدواج رسول خدا با سوده و عایشه

رسول خدا صلی الله علیه و آله چند روز بعد از وفات خدیجه «سوده» دختر «زمعه بن قیس» را در ماه رمضان و سپس در ماه شوّال همان سال «عایشه» دختر «ابی بکر» را به عقد خویش درآورد. [97] .

سفر رسول خدا به طائف

پس از وفات ابوطالب، گستاخی قریش در آزار رسول خدا صلی الله علیه و آله به نهایت رسید تا آنجا که چند روز به آخر شوّال سال دهم ناچار با «زید بن حارثه» [98] به «طائف» رفت تا از قبیله «ثقیف» کمک بخواهد و آنان را به دین مبین اسلام دعوت کند.رسول خدا با سران قبیله تماس گرفت و از آنان کمک و یاری خواست، ولی آنان استهزاء کردند و دعوت او را نپذیرفتند و برخلاف خواسته رسول خدا سفیهان و بردگان خود را وادار کردند که آن حضرت را دشنام دهند و سنگباران کنند و در نتیجه پاهای رسول خدا و چند جای سر «زید بن حارثه» که وی را حمایت می کرد مجروح شد.رسول خدا که به این بیچارگی گرفتار آمده بود به سوی پروردگار دست به دعا برداشت و به او پناه برد، چون «عتبه» و «شیبه» پسران «ربیعه» رسول خدا را در آن حال دیدند با غلام مسیحی خود «عدّاس» که از مردم نینوا بود مقداری انگور برای وی فرستادند، «عدّاس» از آنچه از رسول خدا دیده و شنیده بود، چنان فریفته شد که بیفتاد و حضرت را بوسه زد.رسول خدا پس از ده روز توقف در «طائب» و ناامیدی از حمایت قبیله «بنی ثقیف» راه مکّه در پیش گرفت و از چند نفر امان خواست که فقط در میان آنها

«مطعم بن عدیّ» او را امان داد. [99] .

زید بن حارثه

«حکیم بن حزام» برادرزاده «خدیجه» از سفر شام بردگانی آورد، از جمله پسری نابالغ به نام «زید بن حارثه» بود، «حکیم» به عمه اش «خدیجه» که در آن تاریخ همسر رسول خدا بود، گفت: ای عمّه هر کدام از این غلامان را می خواهی انتخاب کن، «خدیجه»، «زید» را برگزید و او را با خویش برد. رسول خدا از خدیجه خواست تا او را به وی ببخشد، خدیجه نیز او را به رسول خدا بخشید و رسول خدا آزادش کرد و پسر خوانده خویش ساخت و هنوز بر وی وحی نیامده بود. [100] .رسول خدا «امّایمن» را به زید بن حارثه تزویج کرد و «اسامه بن زید» از وی تولد یافت، سپس دختر عمه خود «زینب» را نیز به وی تزویج کرد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه