چکیده تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله صفحه 93

صفحه 93

و دروغ گفتند و به ظاهر آسوده شدند، این دو آیه را نازل کرد:«بزودی هنگامی که نزد آنان بازگشتید، برای شما به خدا سوگند می خورند تا به آنها کار نگیرید، واگذاریدشان که آنها پلیدند و جایشان - به کیفر آنچه می کنند - دوزخ است. برای شما سوگند می خورند تا از آنها خشنود گردید با آن که اگر شما هم از ایشان خشنود شدید، خدا هرگز از مردم فاسق خشنود نمی شود» [358] .

دیگر حوادث سال نهم هجرت


1 - به گفته مسعودی، در شعبان سال نهم، «ام کلثوم» دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه وفات کرد. [359] .2 - به گفته مسعودی، در ذی قعده سال نهم، «عبدالله بن ابی» یکی از منافقان سرشناس مدینه که مقارن هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله تاج سلطنت او را آماده می ساختند، بدرود زندگی گفت و اسلام و مسلمانان از چنان دشمن فتنه انگیزی آسوده شدند. [360] .3 - سوره برأت: ذی حجه سال نهم.ابن اسحاق می نویسد که رسول خدا صلی الله علیه و آله، پس از بازگشت از غزوه تبوک «ابوبکر» را به عنوان امیرالحاج رهسپار مکه ساخت و هنوز مشرکان به عادت گذشته خود به حج می آمدند، پس «ابوبکر» و مسلمانان همراه وی از مدینه به عنوان حج رهسپار مکه شدند، آنگاه سوره برأت در شأن منافقان و مشرکان نزول یافت و مردم به رسول خدا گفتند: کاش این آیات را برای «ابوبکر» می فرستادی تا بر مردم بخواند. رسول خدا گفت: «جز مردی از خاندان من از طرف من (این پیام را) نمی رساند»، پس روز عید

قربان «علی بن ابی طالب» به پا خاست و همان چه را رسول خدا فرموده بود به مردم اعلام کرد:«ای مردم! کافری وارد بهشت نمی شود و پس از امسال مشرکی نباید حج گزارد و برهنه ای نباید پیرامون کعبه طواف کند و هر کس او را با رسول خدا قرارداد و پیمانی است، تا پایان مدت، قرارداد او به قوت خود باقی است و دیگران هم از امروز تا مدت چهار ماه، مهلت دارند که هر گروهی به مأمن و سرزمین خود بازگردد، پس از آن که چهار ماه سپری شد برای هیچ مشرکی، عهد و پیمانی نخواهد بود، مگر همانان که با خدا و رسولش تا مدتی عهد و پیمانی بسته اند، پس نباید پس از امسال مشرکی حج کند و نباید برهنه ای پیرامون کعبه طواف کند.» [361] .

وفدهای عرب

«وفدها» یعنی: هیأتهای نمایندگی قبایل مختلف عرب برای اظهار اسلام و انقیاد قبایل خویش، بیشتر در سال نهم هجرت و أحیانا پیش یا پس از آن، به حضور رسول اکرم صلی الله علیه و آله شرفیاب می شدند و اسلام و انقیاد قبایل خود را به عرض می رساندند و مورد لطف و محبت و عنایت شخصی رسول خدا واقع می شدند و ما در این فصل در حدود گنجایش این کتاب، نام هر یک از آن وفدها را می بریم.1 - وفد مزینه: نخستین وفدی که در رجب سال پنجم بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد، چهارصد مرد مضری از قبیله «مزینه» بودند و چون رسول خدا به آنان فرمود: «شما هر جا باشید مهاجرید، پس به

محل خویش بازگردید»، به محل خویش بازگشتند. [362] .2 - وفد أسد: ده مرد از «بنی أسد بن خزیمه» در اول سال نهم هجری نزد رسول خدا آمدند و اسلام آوردند، از جمله «ضرار بن أزور» و «طلیحه بن خویلد» و «حضرمی بن عامر» که سخنی منت آمیز گفت و درباره آنان، آیه 17 سوره حجرات نزول یافت.3 - وفد تمیم: ضمن سریه «عیینه بن حصن فزاری» در محرم سال نهم، به داستان این وفد اشاره کردیم.4 - وفد عبس: نه نفر از «بنی عبس» نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و اسلام آوردند و از «مهاجرین اولین» شمرده شدند و رسول خدا درباره آنان دعای خیر کرد.5 - وفد فزاره: پس از غزوه تبوک، ده مرد از «بنی فزاره» از جمله: «خارجه بن حصن» نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و اسلام آوردند و چون به خشکسالی و قحطی گرفتار آمده بودند، رسول خدا برای ایشان دعا کرد و شش روز باران آمد.6 - وفد مره: پس از غزوه تبوک، سیزده نفر وفد «بنی مره» به ریاست «حارث بن عوف» نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه آمدند و مورد تفقد و مرحمت قرار گرفتند و چون از خشکسالی و قحطی شکایت کردند، رسول خدا درباره آنان دعای نزول باران کرد و بلال را فرمود تا به هر کدام ده أوقیه و به «حارث» دوازده أوقیه نقره جایزه داد و چون به سرزمین خود بازگشتند دیدند که به دعای رسول خدا باران کافی باریده است. [363] .7 - وفد ثعلبه: در سال هشتم هجرت، چهار

نفر از «بنی ثعلبه» نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و از طرف خود و قبیله شان اظهار اسلام کردند، رسول خدا از آنان پذیرایی کرد و بلال را فرمود تا به هر کدامشان پنج أوقیه نقره جایزه داد و سپس به بلاد خویش بازگشتند.8 - وفد محارب: در سال دهم (حجه الوداع) ده مرد از «بنی محارب» که رسول خدا را دشمنی سرسخت تر از آنان نبود، نزد آن حضرت آمدند و گفتند: اسلام «بنی محارب» در عهده ما. رسول خدا گفت: «این دلها در دست خداست» به آنان جایزه داد و بازگشتند. [364] .9 - وفد سعد بن بکر: در رجب سال پنجم هجرت «ضمام بن ثعلبه» که مردی دلیر و دو گیسوی بافته داشت از سوی قبیله «سعد بن بکر» نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه آمد و شتر خود را بر در مسجد دستبند زد و سپس به مسجد در آمد در حالی که رسول خدا در میان اصحاب نشسته بود. پس چون نزدیک رسول خدا رسید، گفت: کدام یک از شما پسر «عبدالمطلب» است؟ رسول خدا گفت: منم، گفت: محمد؟، گفت: آری. گفت: من از تو سؤ ال می کنم و در سؤ الات خود درشتی خواهم کرد، مبادا از این جهت رنجشی پیدا کنی. رسول خدا گفت: رنجشی پیدا نخواهم کرد. گفت: تو را به خدای تو و خدای پیشینیان و خدای پسینیان قسم می دهم، آیا خدا تو را به پیامبری بر ما فرستاده است؟ رسول خدا گفت: به خدا که چنین است. گفت: باز هم تو را به خدای تو

و خدای گذشتگان و خدای آیندگان قسم می دهم، آیا خدا تو را فرموده است که ما را بفرمایی تا او را به تنهایی پرستش کنیم و چیزی را شریک وی قرار ندهیم و این بتها را رها کنیم؟ رسول خدا گفت: به خدا که همین طور است. گفت: تو را به خدای تو و کسانی که پیش از تو زیسته اند و خدای کسانی که پس از تو خواهند زیست، آیا خدا تو را فرموده است که ما روزی پنج بار نماز گزاریم؟ رسول خدا گفت: به خدا چنین است. سپس فرایض اسلامی را یک یک برشمرد و چون از این کار فراغت یافت، گفت: من هم به یگانگی خدا گواهی می دهم و نیز محمد را پیامبر وی می شناسم و همه این فرایض را بدون کم و کاست انجام می دهم. سپس از نزد رسول خدا رفت و رسول خدا گفت: «اگر این مرد دو گیسو، راست گفته باشد به بهشت می رود.»«ضمام» نزد قبیله خویش رفت و آنچه دیده و شنیده بود بازگفت، لات و عزی را دشنام داد و قبیله اش را از بت پرستی نجات بخشید و به اسلام و کتاب آسمانی واداشت؛ به طوری که تا شب آن روز یک مرد یا یک زن نامسلمان در قبیله اش باقی نماند و مسجدها ساختند و بانگ نماز در دادند، «ابن عباس» گفت: نماینده قبیله ای برتر و بهتر از «ضمام» نشنیده ایم. [365] .10 - وفد بنی کلاب: سیزده مرد از قبیله «بنی کلاب» از جمله «لبید بن ربیعه» و «جبار بن سلمی» در سال نهم نزد رسول خدا

صلی الله علیه و آله آمدند و اظهار اسلام کردند و گفتند: «ضحاک بن سفیان» در میان ما به کتاب خدا و سنتی که فرموده بودی عمل کرد و ما را به خدا و رسولش دعوت فرمود و ما هم پذیرفتیم.11 - وفد رؤ اس بن کلاب: مردی از قبیله «بنی رواس» به نام «عمرو بن مالک» نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و اسلام آورد و سپس نزد قبیله اش بازگشت و آنان را به اسلام دعوت کرد.12 - وفد بنی عقیل بن کعب: سه نفر از «بنی عقیل» نزد رسول خدا آمدند و اسلام آوردند و با تعهد اسلام و انقیاد دیگر افراد قبیله خویش، با رسول خدا بیعت کردند رسول خدا سرزمین عقیق «بنی عقیل» را به آنان داد و برای آنها سندی نوشت، دیگر سران این قبیله «لقیط بن عامر» و «أبوحرب بن خویلد» و «حصین بن معلی» نیز آمدند و اسلام آوردند.13 - وفد جعده بن کعب: «رقاد بن عمرو» از سوی «بنی جعده» نزد رسول خدا آمد و اسلام آورد و رسول خدا در «فلج» آب و زمینی به او داد و برای وی سندی نوشت.14 - وفد قشیرین کعب: پیش از حجه الوداع و پس از غزوه «حنین» چند نفر از «بنی قشیر» از جمله «ثور بن عروه» بر رسول خدا وارد شدند و اسلام آوردند و رسول خدا به «ثور» قطعه زمینی بخشید و برای وی سندی نوشت و نیز «قره بن هبیره» را جایزه ای و بردی مرحمت فرمود و او را سرپرست زکاتهای قبیله قرار داد. [366] .15 - وفد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه