منابع فقه شیعه جلد 25-30 صفحه 145

صفحه 145

گفتند: پیامبر صلی الله علیه و آله جز حقّ نمی‌گوید. تا آن که خزیمةبن ثابت آمد و کشمکش پیامبر و اعرابی را گوش داد. پس از آن گفت: من شهادت می‌دهم که تو به پیامبر فروخته‌ای. پیامبر صلی الله علیه و آله توجهی به خزیمه کرد و فرمود: به چه دلیلی شهادت می‌دهی؟ [تو که نبودی]! خزیمه گفت به خاطر این که ما تو را تصدیق کرده‌ایم.

پیامبر صلی الله علیه و آله شهادت خزیمة بن ثابت را دو شهادت قرار داد و او را ذوالشهادتین [صاحب دو شهادت] نامید.»

ارجاعات

گذشت:

در روایت یکم از باب هفدهم، این گفته که: «چگونه حکم به چیزی دهم که چشمم ندیده و گوشم نشنیده است. خداوند فرمود: میان‌شان با بیّنه‌ها حکم کن و آنان را با نامم همراه ساز تا بدان سوگند بخورند و حضرت فرمود که: داوود علیه السلام گفت: پروردگار من، حقّ را به من آن‌گونه که نزد توست، بنمایان تا بدان حکم کنم. خداوند فرمود: تو طاقت این را نداری. داوود به خداوند اصرار کرد تا آن که خداوند خواستۀ او را انجام داد. پس از آن مردی که از مردی شکایت داشت، نزد داوود آمد و گفت: این مال مرا گرفته است. خداوند عز و جل به داوود علیه السلام وحی کرد که: این شاکی، پدر این شخص را کشته و مالش را گرفته است.

داوود علیه السلام دستور داد که شاکی را بکشند. او را کشتند و مالش را گرفتند و آن را داوود به شخصی که از او شکایت شده بود، داد. حضرت گوید: مردم شگفت زده شدند و حرف‌ها زدند تا به گوش داوود علیه السلام رسید و از این بابت چیزی که خوش نداشت، بر او وارد گشت. از پروردگارش خواست تا این حالت را از او برطرف کند و خداوند چنین کرد. سپس خداوند عز و جل به داوود وحی کرد که: میان‌شان با بیّنه‌ها حکم کن و آنان را با نامم همراه ساز تا بدان سوگند یاد کنند.»

و در روایت دوّم کتاب دعائم، فرمودۀ پیامبر صلی الله علیه و آله که: «تنها میان‌تان با بیّنه‌ها حکم می‌کنم و در روایت سوم کتاب دعائم فرموده حضرت علی علیه السلام که تنها میان‌تان با بیّنه‌ها حکم می‌کنم و فرمودۀ خداوند متعال که: «ای داوود، تو از من چیزی خواستی که پیامبری پیش از تو آن را نخواسته است و به‌زودی تو را بر آن آگاه می‌سازم ولی تو تاب آن را نداری و احدی از خلق من هم تاب آن را ندارد. پس از آن، مردی نزد داوود آمد که دربارۀ گاوی شکایت از مردی داشت و ادّعا داشت که گاو برای اوست ولی آن مرد انکار کرده بود و مدّعی، بیّنه هم آورده بود و بیّنه شهادت داده بود که گاو برای او و در دست اوست. خداوند به داوود وحی کرد که: این گاو را از آن کس که گاو در دست اوست، بگیر و به مدّعیٰ‌علیه تحویل بده و او را شمشیری ده و دستورش ده تا گردن آن کس را که گاو نزد او یافت شده، بزند. داوود هر چه خداوند دستور داده بود، انجام داد ولی علت آن را نمی‌دانست و این کار بر او سنگین آمد و بنی‌اسرائیل هم حکم او را نمی‌پذیرفتند. سپس پیرمردی آمد که جوانی را گرفته بود ... باقی روایت را ملاحظه کنید که طولانی است.»

و در روایت ششم، فرمودۀ امام معصوم علیه السلام که: «دنیا تمام نمی‌شود تا این که مردی از من ظهور و به حکم آل داوود حکم کند و بیّنه نخواهد و حقّ هر کس را بدهد.»

و در روایت هفتم، فرمودۀ امام معصوم علیه السلام که: «سپس به منادی دستور می‌دهد که ندا دهد این مهدی به حکم داوود و سلیمان حکم می‌دهد و بر این حکم، بیّنه نمی‌خواهد.»

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه