منابع فقه شیعه جلد 25-30 صفحه 414

صفحه 414

باب 3 حکم زنی که بکارت دختری را با دستش پاره کند ...

اشاره

1258- 46506- (1) امام صادق علیه السلام دربارۀ زنی که بکارت دختری را با دستش پاره کند، فرمود: «بر زن مهر است و حدّ می‌خورد». در کتاب من لا یحضره الفقیه آمده و در روایت دیگری است که: «هشتاد تازیانه زده می‌شود» و در کتاب تهذیب آمده است که: «امام صادق علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام این چنین حکم کرد و فرمود: هشتاد تازیانه می‌خورد».

1259- 46507- (2) امام صادق علیه السلام دربارۀ زنی که بکارت دختری را با دستش پاره کرد، فرمود: «بر آن زن مهر این دختر است و صد تازیانه می‌خورد».

1260- 46508- (3) و اگر دختری پردۀ بکارت دختری را پاره کند، بر او مهر ثابت است و حدّ می‌خورد.

1261- 46509- (4) در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام دو مرد با هم برای خدا برادر بودند. یکی از این دو، مُرد و به دیگری در حفظ دخترکی که داشت، وصیت کرد. آن مرد دخترک را حفظ کرد و او را از جهت لطف و اکرام و رسیدگی، به منزلۀ فرزندان خویش قرار داد. پس از آن سفری برایش پیش آمد. برای سفر بیرون رفت و در ارتباط با دخترک به همسرش سفارش کرد. سفر را طول داد تا آن که دخترک بالغ شد و دخترک زیبا بود و آن مرد همیشه دربارۀ نگهداری و رسیدگی به این دختر نامه می‌نوشت. زنش چون چنین دید، ترسید که شوهرش از سفر بیاید و ببیند که این دختر به جایی که زن‌ها می‌رسند، رسیده است [یک زن کامل شده است] و زیبایی‌اش مرد را شگفت‌زده کند و با او ازدواج نماید؛ لذا او و چند زنی که آنها را بدین منظور آماده کرده بود به سوی دختر رفتند و آنان دختر را برای زن نگاه داشتند و سپس بکارت او را با انگشتش از بین برد. مرد که از سفرش آمد و در منزل قرار گرفت، دختر را طلبید. دختر به دلیل کاری که با وی شده بود، شرم کرد که به حضور مرد برود. مرد در طلبیدن دختر اصرار ورزید و دختر هم در هر بار ابا می‌کرد که به اصرار مرد پاسخ دهد. چون مرد زیاد به دختر اصرار کرد، زنش به وی گفت: این دختر را رها کن؛ او به دلیل گناهی که انجام داده، شرم می‌کند که نزد تو بیاید. مرد به زن گفت: آن گناه چیست؟ زن گفت: چنین و چنان و دختر را به زنا متهم کرد و مرد استرجاع کرد [جمله انالله و انّا الیه راجعون را که در از دست دادن افراد خوانده می‌شود، بر زبان جاری ساخت].

سپس خود برخاست و نزد دختر رفت و او را توبیخ کرد و به او گفت: وای بر تو! آیا نفهمیدی که چقدر به تو لطف می‌کردم؟ به خدا سوگند! من تو را جز برای بعضی از فرزندان یا برادرانم آماده نمی‌ساختم و تو دختر خودم بودی. چه باعث شد که چنین کردی؟ دختر گفت: هم اکنون که چنین به شما گفته شده است، به خدا سوگند! اتهامی که همسرت به من می‌زند انجام نداده‌ام. او بر من دروغ بسته است و داستان چنین و چنان بوده است و آنچه همسرش با وی کرده بود، توضیح داد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه