جامع شتات جلد 3 صفحه 181

صفحه 181

آن معنی ندارد نه به عمرو ونه ولد او، چنین صلحی باطل است از اصل. بلی آنچه صحیح است صلح حق دعوی است. ودر این صورت هر گاه عمرو ولد خود را وکیل کرد در صلح دعوی به آن مبلغ معین. پس هر گاه ولد عمرو صلح کرد مبلغ معین را بازید در عوض آن دعوی که آن مبلغ در ذمه او باشد، وبعد همان مبلغ معین عمرو را بعینه داد به زید، در این صورت صلح صحیح است وحق دعوی زید منتقل می شود به ولد عمرو. وتا ولد عمرو اثبات نکند حقیت زید را ملک مال او نمی شود. ودر این صورت ولد عمرو آن مبلغ معین مال عمرو را به او رد کند، وآنچه از برای او باقی ماند همان استحقاق دعوی است. واما هر گاه ولد عمرو صلح کرده باشد با زید آن دعوی را به همان مبلغ معین که مال عمرو است، پس اگر عمرو اجازه نکند آن مصالحه باطل می شود. وباید مال عمرو را به او رد کند، وباز دعوی بر حال خود باقی است. و هر گاه اجازه کند آن صلح را پس حق دعوی منتقل می شود به عمرو، وچون دعوی کسی با خود آن معنی ندارد، پس معنی آن اسقاط دعوی زید می شود وصلح مثمر سقوط حق دعوی زید می شود وملکیت عمرو مستقر می شود بلا تنازع. وچون راه شبهه صحت صلح در دعوی عین واضحتر بود - وظاهر این است که سوال:

آن معنی ندارد نه به عمرو ونه ولد او، چنین صلحی باطل است از اصل. بلی آنچه صحیح است صلح حق دعوی است. ودر این صورت هر گاه عمرو ولد خود را وکیل کرد در صلح دعوی به آن مبلغ معین. پس هر گاه ولد عمرو صلح کرد مبلغ معین را بازید در عوض آن دعوی که آن مبلغ در ذمه او باشد، وبعد همان مبلغ معین عمرو را بعینه داد به زید، در این صورت صلح صحیح است وحق دعوی زید منتقل می شود به ولد عمرو. وتا ولد عمرو اثبات نکند حقیت زید را ملک مال او نمی شود. ودر این صورت ولد عمرو آن مبلغ معین مال عمرو را به او رد کند، وآنچه از برای او باقی ماند همان استحقاق دعوی است. واما هر گاه ولد عمرو صلح کرده باشد با زید آن دعوی را به همان مبلغ معین که مال عمرو است، پس اگر عمرو اجازه نکند آن مصالحه باطل می شود. وباید مال عمرو را به او رد کند، وباز دعوی بر حال خود باقی است. و هر گاه اجازه کند آن صلح را پس حق دعوی منتقل می شود به عمرو، وچون دعوی کسی با خود آن معنی ندارد، پس معنی آن اسقاط دعوی زید می شود وصلح مثمر سقوط حق دعوی زید می شود وملکیت عمرو مستقر می شود بلا تنازع. وچون راه شبهه صحت صلح در دعوی عین واضحتر بود - وظاهر این است که سوال: سائل هم مبتنی بر آن است که عین معینی را به خود منتقل کرده - ما متعرض دعوی بر عین شدیم. والا گفتار در دعوی دین وحق هم جاری است وسخن در آن هم بر نهج دعوی بر عین است. زیرا که در هر دو صورت مادامی که بر عمرو اثبات نشود عدم استحقاق (مدعی فیها) نه آن عین را میتوان صلح کرد ونه دین حق را. بلکه آنچه که میتوان صلح کرد نفس حق دعوی است، وبا سقوط حق دعوی مدعی را حقی در مال مدعی فیها. در ظاهر شرع باقی نمیماند.

80:سوال:

80:سوال: شخصی یخچال خرای از پدر به او منتقل شده، ودر اطراف آن یخچال املاک مردم است. وآن یخچال ممر آبی داشته والحال منطمس شده ومحل آن معلوم نیست. ویک نفر شهادت میدهد که ممر آب آن از زمین زید بوده وزید منکر است. حکم این مسأله چه چیز است؟.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه