جامع شتات جلد 3 صفحه 397

صفحه 397

ملک عمرو می شود. بعد از آن عمرو فوت شود ووارث او همان ملک را به بکر بفروشد در حالی که طرفین خالی الذهن باشند از این که معبر زید در آنجا هست. آیا بکرمی تواند مانع زید شود از عبور یا نه؟ -؟. وبر فرضی که نتواند آیا این معنی منشأ جهالت مبیع وتسلط بکر بر فسخ بیع می شود یا نه؟ -؟.

جواب:

این فعل عمرو از بابت عاریه است. وعاریه از عقود جایزه است. و هر یک از طرفین میتوانند فسخ کنند، مگر در مواضع چند که استثنا شده که از جمله آنها عاریه دادن زمین است برای زرع غرس یا عمارت ساختن وبنا نهادن. که بعضی علما گفته اند که رجوع نمی تواند کرد مادامی که آنها در محل خود هستند. ومشهور جواز رجوع است در اینها نیز ولکن با ارش، یعنی تفاوت قیمت آنها در حالی که بر جای خود باشند و در حالی که کنده شوند از جای خود. یعنی معیر باید تفاوت قیمت را بدهد ورفع نقصان مستعیر را بکند وازاله کند، بلکه خود معیر بدون اذن او مباشر ازاله شود وبلکه او را امر کند یا ازاله کند یا مخیر کند که معیر ازاله کند. وبه این جمع بین حق معیر و مستعیر می شود، ومقتضای جواز عقد وعدم لزوم وقاعده نفی ضرر (هر دو) به عمل می آید. وظاهر این است که مورد سوال:

جواب: این فعل عمرو از بابت عاریه است. وعاریه از عقود جایزه است. و هر یک از طرفین میتوانند فسخ کنند، مگر در مواضع چند که استثنا شده که از جمله آنها عاریه دادن زمین است برای زرع غرس یا عمارت ساختن وبنا نهادن. که بعضی علما گفته اند که رجوع نمی تواند کرد مادامی که آنها در محل خود هستند. ومشهور جواز رجوع است در اینها نیز ولکن با ارش، یعنی تفاوت قیمت آنها در حالی که بر جای خود باشند و در حالی که کنده شوند از جای خود. یعنی معیر باید تفاوت قیمت را بدهد ورفع نقصان مستعیر را بکند وازاله کند، بلکه خود معیر بدون اذن او مباشر ازاله شود وبلکه او را امر کند یا ازاله کند یا مخیر کند که معیر ازاله کند. وبه این جمع بین حق معیر و مستعیر می شود، ومقتضای جواز عقد وعدم لزوم وقاعده نفی ضرر (هر دو) به عمل می آید. وظاهر این است که مورد سوال: از این باب نیست وملک مال معیر است که عمرو است. ومادام الحیوه اختیار دارد که رجوع کند. وبعد از عمرو مال وارث است واو نیز اختیار دارد که رجوع کند. ووارث که فروخت به بکر آن نیز اختیار دارد. به هر حال حق لازمی به جهت زید که مستعیر است حاصل نشده. وکسی که خواهد لزوم بهم رسد در چنین مواضع، به عقد مصالحه یا وجهی دیگر از وجوه لازمه به خود منتقل کند. وبدون آن زید نمی تواند متصرف شود. بلی این هر گاه از باب عاریه زمین از برای غرس وبنا و امثال آن باشد ومالک آن را فروخته ومشتری جاهل آن بوده، بعد از حصول علم از برای مشتری خیار فسخ بیع حاصل می شود از راه خیار عیبی (1) که به جهت شرکت غیر حاصل می شود، هر چند به .


1- در نسخه: غبنی.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه