جامع شتات جلد 5 صفحه 437

صفحه 437

1- وسائل الشیعه، ج26 ص271.

2- وسائل الشیعه، ج 26 ص271.

3- وسائل الشیعه، ج 26 ص271.

علم». و اظهر اعتبارِ «قطع» است. و ثابت نمی شود به یک مرد عادل و یمین نیز. به جهت آن که مقصود بالذات، مال نیست. هر چند بر آن مترتب می شود بردن میراث.

و بدان که: کلام در این که هر گاه دانیم که میت وارثی دارد و غایب باشد و او را نشناسیم. هر گاه کسی بیاید و ادعا کند که من همانم. هم، چنین است که به محض ادعا و اقرار، مسموع نیست، و میراث به او نمی توان داد الاّ به بیّنه. به جهت این که دعوی است با وجود منازعه. گو بالفعل نزاع نکنند. و حاکم ولیّ غایب است و منع می کند از میراث تا ثابت شود وراثت او.

6- سؤال:

6- سؤال: هر گاه زید اقرار کند به انتقال بعض املاک او به ولد صغیر او به موجب هبه مستجمعه شرایط لزوم. و بعد ذلک، آن ملک مقرّبه، را به ضمیمه بعضی دیگر از املاک خود، بیع نماید، و در جمیع مبیع مدعی مالکیت باشد از برای خود. و مشتری مطلع بر اقرار مزبور نبوده، به اعتقاد مالکیت بایع در جمیع، خریده. و بعد از این، بایع در مقام استرداد ملک مزبور بر آید و بگوید که مقرّبه مزبور، مال صغیر است و من غصباً به تو فروختم. آیا قول او را می شنوند؟ و مقدم می دارند بر قول مشتری (که می گوید: من از تو خریده ام و در ید تو بود و تو را مالک می دانستم)؟ آیا قول بایع مقدم است یا آن که قول مشتری مقدم است؟-؟

جواب:

جواب: ظاهر این است که بیع صحیح است(1) به جهت استجماع شرایط آن. و در حین وقوع، محکوم به صحت بود شرعاً. و محض ادعای بایع که من غاصب بودم، منشأ بطلان آن نمی شود. به جهت آن که این سخن الحال اقراری است بر غیر. و اقرار بر غیر، مسموع نیست. خصوصاً که مشتری مطلقا اقرار سابق را نشنیده بوده است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه