جامع شتات جلد 7 صفحه 123

صفحه 123

مرا از ترکه جدا نکنند. بل که حق خود را در قیامت از ورثه می گیرم که حق مرا ندادند، و از زوجم در قیامت باز خواست نمی کنم.

نهایت امر این است که نظر به ظاهر لفظ (چون عمومی دارد)، ورثه تسلط قَسَمی بر زوجه داشته باشند که «تو زوج را از صداق بریئ الذمه نکرده(1)[ای]».

و این معنی، خوب واضح می شود در صورتی که ورثه با او عداوت داشته باشند و خواهد محبت به زوج کند که معلوم است که غرض او آن نفع ورثه نیست که حقی را که خدا در مال زوج قرار داده، بردارد برای دشمن.

و این ها در صورتی است که صداق از باب دین باشد. و اما اگر عین موجودی باشد؛ پس در آن جا بریئ کردن معنی ندارد.

و اما سؤال از «جمع المال بودن زوج با برادر و خواهر»: پس هرگاه دست تصرف همه در مال مساوی بوده، حکم می شود به تسویه مابین آن ها. و هرگاه نزاعی در زیاد و کم بشود، محتاج است به مرافعه. و هر مالی که معلوم باشد اختصاص به یکی از آن ها [دارد]، مخصوص او است.

خلاصه: بعد از مرافعه و تعیین مقدار مال زوج، در آن وقت حق زوجه از صداق و میراث و غیر[ه] متعلق به مال زوج خود می شود. حکایت جمع المال و تمیز ما بین اموال بدون مرافعه نمی شود. و در اغلب اوقات به غیر مصالحه چاره نیست.

71- سؤال:

71- سؤال: زید متوفی و متروکات او وفا به دین او نمی کند. آیا بعد از فوت او، ترکه متعلق به ورثه و در رهن دیون است؟ و تصرفات منفعتی ایشان در ترکه (از قبیل نشستن در خانه، و استعمال نمودن اساس البیت) به جهت ورثه، بدون اذن و رضا[ی]

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه