جامع شتات جلد 9 صفحه 127

صفحه 127

1- در نسخه: توجه.

2- و شاید مسامحه هم نباشد. زیرا به چوب ترکدار و آهن ترکدار نیز «شکسته» می گویند.

3- یعنی: بجود.

بر عمرو زده؛ مثل آن که اگر خارصه است، خارصه. و اگر دامیه است، دامیه. و هکذا. و هرگاه بنابر دیه باشد، ظاهر این است که حکم زخم بینی و گوش، همان زخم سر است. و این زخم ها هرگاه به گوشت ننشسته، بل که همان پوست را شکافته (که آن را «خارصه» می گویند) دیۀ هر یک از آن ها «صد یک»(1)

دیۀ انسان است که به پول نقره، پنجاه و دو مثقال و نیم به مثقال صراف می شود. و دیۀ زخم دست، نصف زخم سر است. و هرگاه زخم ها اندکی به گوشت نشسته باشد (که آن را دامیه می گویند) دیۀ دو برابر خارصه می شود.

و اما دیۀ انگشت، پس اگر قصاص می کنند؛ زخم را در عرض و طول می سنجند و به همان قصاص می کنند. و در جانب عمق، همان ملاحظۀ رسیدن به استخوان را می کنند، دیگر زیادتر نمی کنند، هر چند انگشت مجنّی علیه لاغرتر باشد از انگشت جانی.

و قصاص را به آهن می کنند، نه به دندان.

و هرگاه بنابر دیه شد، چون ملاحظۀ جراحات [بدن را](2) نسبت به جراحات سر باید ملاحظه کرد، و اشهر و اقوی این است که دیۀ هر انگشتی، عشر دیۀ آدمی است بدون تفاوتی مابین انگشت ها. پس ملاحظۀ دیۀ سر چون دیۀ سر دیۀ کل انسان است، و این گونه زخم را که به استخوان می رسد «موضحه» می گویند، و دیۀ آن در سر نصف عشر دیۀ انسان است، پس در موضحۀ انگشت هم نصف دیۀ انگشت می شود. و به حساب پول نقره، دیۀ هر انگشتی پانصد و بیست و پنج مثقال به مثقال صراف است، پس دیۀ موضحۀ آن که نصف عشر اصل دیۀ آن است، بیست و شش مثقال و ربع مثقال می شود.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه