جامع شتات جلد 10 صفحه 243

صفحه 243

1- در این صورت با مسلّم شدن بطلان هیئت ارسطوئی (که بطلمیوس آن را شرح بیشتر داده) باید همۀ قبله های تعیین شدۀ ممالک اسلامی نیز باطل می شد. در حالی که روز به روز حتی با دستگاه های ماهواره ای استحکام قبله های تعیین شده برای مناطق مختلف جهان، روشنتر می شود. این همه نتیجۀ زحمات و نبوغ جغرافی دانان مسلمان است. در کدام کتاب یونانی نوشته شده که قبلۀ عراق و مرکز آناطولی تا دریای سیاه، این است که اگر مغرب را در سمت راست و مشرق را در سمت چپ، و جدی را در حال نهایت ارتفاعش پشت منکب راست قرار دهند، رو به سمت کعبه می شوند-!؟ و یا اگر مردم شام جدی را در پشت منکب چپ قرار دهند و به همان قدر که مردم عراق از جنوب به سمت مغرب منحرف می شوند، از جنوب به سمت مشرق منحرف شوند، رو به کعبه می شوند، و همچنین تعیین قبلۀ خراسان، حبشه، مصرو غیره. حتی یونانیان نه کعبه ای می شناختند و نه مکّه ای. و چیزی به نام جدی، سهیل، دبّ اکبر و اصغر، و... اصطلاحاتی هستند که چوپانان عربستان و دیگر مناطق اسلامی کاملاً با آن ها آشنا بودند و دیگران این اسامی را از آنان یاد گرفتند. آن چه از ستاره شناسی در قبله شناسی فقه ما استفاده شده، ستاره شناسی مردمی است، و هیچ ارتباطی با اصول و قواعد کلّی هیئت باطل شدۀ ارسطوئی، و حتی کیهان شناسی درست امروزی ندارد. پیش از آن که مسلمانان با متون یونانی آشنا شوند، قبلۀ مناطق گستردۀ از رود سیحون تا آخر مراکش و اقیانوس اطلس را تعیین کرده بودند. یعنی در همۀ قلمروشان که آن روز داشته اند. این جاست که به قول خود میرزا(ره) اجتهاد در تاریخ، ضرورت خود را نشان می دهد. برخی از فقهای ما، در قرون بعدی گاهی واژۀ «هیئت» را به مباحث قبله داخل کرده اند. ولی هیچ ربطی به اصل و اساس و حتی فروعات مسئله ندارد. گاهی موضوعی و مسئله ای را با گفته های یونانیان موافق یافته و چنین تعبیری را به کار برده اند که نباید این کار را می کردند، و اسلام مبین را که مصداق «الاسلام یعلو و لا یُعلی علیه» است، آلوده نمی فرمودند. و شگفت است چرا برخی از بزرگان در برابر اباطیل یونانی این همه منفعل بوده اند!؟ و از آن شگفت تر برخی از امروزی ها هستند که هنوز دست از باطل های یونانی بر نمی دارند، و یونانیات را «حکمت» و امثال ارسطوی ذهن پرداز و انتزاع گرا را «حکما» می نامند!!

مابین عمل به قول ابن اثیر یا طبری(1) و هکذا.

و هرگاه ظنّ قوی به هم نرسید و چاره منحصر شد، ظنّ ضعیف هم کافی است و لکن [این] در وقتی است که معارض در برابر نباشد. و اگر باشد، یا احتمال ظاهری در وجود آن باشد، ظنّ اول مرّه کافی نیست. بل که باید تتبّع و اجتهاد کرد.

77- سؤال:

77- سؤال: سند حدیثی را که شیخ(ره) در تهذیب بیان طریقش ننموده است، در صورت نبودن فهرست در دست، چه کار می بایست کرد؟ خلاصه مجموع طرق را شامل است یا نه؟-؟

جواب:

جواب: خلاصه مشتمل بر جمیع آن چه شیخ در آخر تهذیب ذکر کرده است، [نیست](2)

چه جای آن چه در آن جا مذکور نیست. بل که علامه در خلاصه گفته است که: «شیخ احادیث بسیار در تهذیب و استبصار از کسان بسیار نقل کرده که ادراک زمان آن ها نکرده، بلکه به وسائط چند از آن ها روایت می کرده است. و در آن جا حذف آن وسائط کرده، بعد از آن در آخر این دو کتاب طریق خود را تا به آن اشخاص ذکر نموده. و همچنین ابن بابویه در من لایحضر الفقیه چنین کرده(3). و ما در این جا علی سبیل الاجمال متعرض حال صحت طرق(4) تا به آن اشخاص می شویم. اما به این تفصیل که هرگاه آن شخص که شیخ از او روایت کرده کسی است که [معلوم](5)

ما است؛ یا حال او حسن است،

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه