کاوشی در اصول عقاید صفحه 331

صفحه 331

«چگونه بنشینم، درحالی که شما ایستاده اید» .

چون علی بن جعفر به حلقۀ یاران خود بازگشت، شروع به سرزنش او کردند و گفتند: «تو عموی پدر او هستی، این کارها چه معنا می دهد؟» گفت: «ساکت باشید» . پس دست به محاسن خود گرفت و ادامه داد: «اینک که خدای متعال منِ پیرمرد را سزاوار امامت ندیده و این نوجوان را شایستۀ آن مقام دانسته و امامت را در جایگاهی که خواسته قرار داده است، باید فضیلت او را انکار کنم؟ از آنچه می گویید به خدا پناه می برم که من غلام او هستم» . (1)

علی بن جعفر نقل می کند:

یکی از واقفی ها به من گفت: «کار برادرت ابوالحسن (ع) به کجا انجامید؟» گفتم: «از دنیا رفت» . گفت: «از کجا دانستی؟» گفتم: «اموالش تقسیم شد. زنانش ازدواج کردند و امام پس از او، روی کار آمد» . گفت: «پس از او، امام که بود؟» گفتم: «فرزندش علی (ع)» . گفت: «فرجام او چه شد؟» گفتم: «رحلت کرد» . گفت: «از کجا دانستی که از دنیا رفته؟» گفتم: «اموالش را تقسیم کردند و زنانش به خانۀ شوی رفتند و امام پس از او، بر مسند نشست» . گفت: «آن امام کیست؟» گفتم: «فرزندش، جواد (ع)» . گفت: «تو با این سن و سال، درحالی که پدرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) است، می گویی این نوجوان امام و خلیفۀ پیامبر خدا (ص) است؟» گفتم: «بی شک تو شیطانی» .

راوی گوید:

پس محاسن خود را به دست گرفت و رو به آسمان، به بالا نگاه کرد و ادامه داد: «چاره چیست وقتی که خداوند او را سزاوار امامت می بیند و من پیرمرد چنین لیاقت و شایستگی را ندارم» . (2)


1- کافی، ج١، ص٣٢٢؛ معجم رجال الحدیث، ج١٢، ص٣١٧ در معرفی علی بن جعفر.
2- اختیار معرفۀ الرجال، ج٢، ص٧٢٨؛ معجم رجال الحدیث، ج١٢، ص٣١6.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه