علل الشرائع جلد1 صفحه 39

صفحه 39

(لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ) و با این وصف چگونه جنسی را که تمام عیوب و کلّ ذنوب در ان است بر جنسی که نه واجد عیب بوده و نه فاعل ذنب و گناه، نه صغیره مرتکب می شود و نه کبیره تفضیل داد.

جواب کسانی که انبیاء و رسل و حجج صلوات اللَّه علیهم را بر فرشتگان تفضیل و برتری می دهند

ایشان فرموده اند: ما جنس حیوان ناطق را بر جنس فرشتگان تفضیل نداده بلکه نوع را بر نوع برتری می دهیم و شما خود قبول دارید که تمام فرشتگان همچون ابلیس و هاروت و ماروت «1» نبوده همان طوری که همه انسان ها مانند فرعون یا شیاطین انسی که مرتکب محارم شده

و بر جرایم و گناهان اقدام می کنند نمی باشند.

و امّا این که گفتید ملاک شرافت به قرب و نزدیکی به باری تعالی است.

در جواب می گوییم: اگر مرادتان قرب مسافت است قطعا حقّ عزّ و جلّ از این کلام مبرّا بوده و اثبات این قرب در حقّ خداوند معنایش تشبیه نمودن او به مخلوقات می باشد، و اگر منظور قرب معنوی است به طور یقین در میان انبیاء و


______________________________
(1)- هاروت و ماروت دو فرشته اند که در بابل (از توابع کوفه است) آنها را عذاب می کنند و سببش آن است که فرشتگان آسمان، انسانها را به ارتکاب گناه سرزنش می کردند حقّ تعالی فرمود: اگر هوای نفس و شهوت که در آدمیان نهاده ام در شما نیز می گذاردم از شما هم گناه صادر می شد جهت اثبات این معنا سه فرشته برگزیده شدند که به زمین رفته و به صورت انسان در میان اهل زمین باشند آن سه عبارت بودند از: عزا، عزایا و عزازیل، خدای تعالی آنها را به طبع آدمیان گردانید و به زمین فرستاد تا میان ایشان حکم کنند، عزازیل چون دانست که نمی تواند خود را نگاه دارد و مرتکب عصیان می گردد استعفاء خواست و بدین ترتیب به آسمان برگشت ولی آن دو در میان مردم روزها حکم می کردند و شب ها به برکت یکی از اسماء اعظم الهی به آسمان می رفتند، چندی گذشت، روزی زنی از فرزندان نوح علیه السّلام که نامش به تازی «زهره» و به فارسی «بیدخت و ناهید» بود به تظلّم از شوهرش نزد ایشان آمد، آن زن جمالی به غایت داشت عزا و عزایا که چشمشان بر وی افتاد مفتون و گرفتارش شدند، گفتند ما

تو را از شوهر جدا می کنیم به شرطی که به حکم ما شوی.

گفت: قبول کردم.

ایشان حکم بنا حقّ کرده و وی را از شوهر جدا ساختند، زن با ایشان وعده کرد که به جای خلوتی روند، ایشان چون قصد وی کردند، گفت من هنوز از این شوهر ایمن نیستم تا وی را هلاک کنید، آنها شوهر را بقتل رساندند، زن گفت: یک کار دیگر مانده است، من بت پرستم شما نیز باید بت بپرستید تا من از آن شما باشم، ایشان گفتند:

معاذ اللَّه که ما بت بپرستیم، زن گفت: پس خمر بخورید، ایشان بر هوای آن زن خمر خورده، مست شدند، آن زن خود را آراسته بدیشان نمود چون قصد وی کردند، گفت: نام اعظم را که می دانید به من آموزید، به وی آموختند، زهره آن اسم بگفت و به آسمان رفت ایشان چون به هوش آمدند خویش را تنها دیده در حالی که هم حکم بناحقّ نموده و هم خمر خورده و هم نفسی را کشته و هم قصد حرام نموده بودند و در ضمن اسم اعظم را نیز از دست داده بودند متحیّر فرو ماندند نزد عابدی آمده و از وی چاره خواستند، وی پس از یک شب عبادت آوازی شنید که گفت به آن مجرمان بگو شما مستوجب عذاب خدا گشته اید.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه