علل الشرائع جلد1 صفحه 87

وَ جاءَ إِخْوَهُ یُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَیْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ «1» (برادران یوسف در مصر نزد یوسف آمدند پس او برادران را شناخت ولی آنها او را نشناختند) فرمود:

جهتش آن است که برادران حرمت یوسف را نادیده گرفته و ترک کردند و همین معنا سبب شد که وقتی با یوسف ملاقات کردند او را نشناسند و این امر گاهی اتّفاق می افتد که حقّ تعالی انسان را به واسطه ترک حرمت

امتحان و آزمایش می کند چنانچه جناب یعقوب علیه السّلام حرمت یوسف را ترک کرد و نتیجه اش این شد که برادران یوسف وی را از چشم پدر غایب و مخفی نمودند پس به محنت افتادن آن حضرت به خاطر ترک حرمت یوسف بود که نتیجه اش این بود که یوسف مدّت بیست سال از چشم یعقوب مخفی بود نه از قلبش و نیز برادران یوسف چون در قلبشان حرمت یوسف را ترک نمودند و در صدد دشمنی با او برآمدند و حسدی که در دلشان نسبت به او داشتند آنها را وادار نمود که قطع رحم کرده و وی را در چاه بیاندازند در نتیجه در قلبشان امتحان شده و در وقت ملاقات با یوسف او را دیدند ولی وی را نشناختند.

و برادر مادری حضرت یوسف حسدی را که برادران دیگر داشتند، نداشت از این رو وقتی بر برادر وارد شد عرض کرد: من برادر تو هستم، پس جناب یوسف را شناخت و گرفتار محنت و بلا نشد زیرا حرمت برادر را ترک نکرده بود و اساسا تمام بندگان خدا چنین هستند یعنی در صورتی که حرمت کسی را که واجب الاحترام است رعایت نکرده و آن را ترک نمایند گرفتار محنت و بلا می شوند.

باب چهل و هفتم سرّ خارج نشدن پیامبر از صلب یوسف علیه السّلام

حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه می فرماید: احمد بن ادریس و محمّد بن یحیی عطّار از محمّد بن احمد بن یحیی، از یعقوب بن یزید، از جماعتی که مرفوعا از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده اند که آن جناب فرمودند:

هنگامی که یوسف با یعقوب علیهما السّلام ملاقات کردند جناب یعقوب به پاس احترام یوسف پیاده شد ولی یوسف پیاده نگشت

و از معانقه با هم فارغ نشده بودند که