- باب پانزدهم سرّ این که در نماز مغرب و نوافل آن در سفر و حضر تقصیر نمی باشد 1
- باب سی و هفتم سرّ نامیده شدن تارک نماز به «کافر» 1
- باب سی و چهارم سرّ مستحب بودن خواندن نماز صبح با طلوع فجر 1
- باب پنجاه و هشتم سرّ این که نماز نمازگزار با عبور و مرور چیزی از مقابلش قطع نمی شود 1
- باب بیست و دوّم سرّ این که مرد ختنه نشده نمی تواند امام جماعت باشد 1
- باب سوّم سرّ قبله و انحراف به سمت چپ 1
- باب هفتم سرّ خراب کردن امیر المؤمنین علیه السّلام محراب های مساجد را 1
- باب هفدهم سرّ این که وقتی مأموم یک نفر بود طرف راست امام می ایستد 1
- باب سی ام سرّ این که در رکوع سبحان ربّی العظیم و بحمده و در سجود سبحان ربّی الاعلی و بحمده می گویند 1
- باب چهل و سوّم سرّ این که جایز نیست در لباسی که از مو و کرک حیوان غیر مأکول اللحم درست شده نماز خواند 1
- باب شصت و دوّم سرّ این که شخصی که خضاب نموده نباید نماز بخواند 1
- باب پنجم سر این که وقف بر مسجد نمودن جایز نیست 1
- باب چهل و دوّم سرّ این که سجده جایز نیست مگر بر زمین یا آنچه از زمین می روید به شرطی که مأکول یا ملبوس نباشد 1
- باب ششم سرّ این که در مسجد صدا بلند کردن و از گمشده خبر دادن و تراشیدن تیر مکروه می باشد 1
- باب شصتم سرّ این که وقت نماز مغرب زمانی است که سرخی از مشرق برود 1
- باب چهل و نهم سرّ این که در زمان رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم زنان مأمور بودند در رکوع و سجود پیش از مردان سر بلند نکنند 1
- باب چهل و چهارم سرّ این که جایز است در مقابل آتش و چراغ روشن و صورت نماز خوانده شود 1
- باب شصت و پنجم سرّ این که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم صبح و شام سیصد و شصت مرتبه می فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ کثیرا علی کلّ حال 1
- باب پنجاه و چهارم سرّ این که جایز نیست کنیز در نماز سر خود را بپوشاند 1
- باب بیست و پنجم سرّ این که جایز نیست شخص برای جماعتی امامت کرده یا به تنهایی نماز بخواند در حالی که و شاح پوشیده یعنی روی لباسهایش جامه ای را به صورت حمایل به تن کرده باشد و سرّ این که ترک اذان و اقامه برای مریض جایز نیست 1
- باب سیزدهم سرّ این که تنها در نماز صبح باید قرائت را بلند خواند نه در نمازهای روزانه دیگر 1
- باب بیست و سوّم سرّ این که نمازهای واجب و مستحب در شبانه روز پنجاه رکعت می باشد 1
- باب پنجاه و ششم سرّ این که خواندن نماز در لباس سیاه جایز نیست 1
- باب دوازدهم سرّ این که در نماز ظهر روز جمعه و نماز مغرب و عشاء و نماز صبح قرائت را بلند باید خواند ولی نماز ظهر و عصر سایر ایّام را آهسته باید خواند و علّت این که تسبیح در دو رکعت آخر افضل از قرائت می باشد 1
- باب بیستم سرّ این که نمی توان پشت سر سفیه و فاسق نماز خواند 1
- باب چهلم سرّ این که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم نماز عشاء را تا نصف شب تأخیر نیانداختند 1
- باب چهل و پنجم سرّ مستحب بودن خواندن نافله در ساعت غفلت 1
- باب پنجاه و یکم سرّ این که جایز نیست انسان در پوست سیاه نماز بخواند 1
- باب سی و هشتم سرّ این که حضرت ابو جعفر امام باقر علیه السّلام در نمازشان با اصحاب سوره حمد و چند آیه از سوره بقره را خواندند 1
- باب شصت و چهارم سرّ این که در وقت غلبه خواب نماز خواندن جایز نیست 1
- باب سی و دوّم سرّ این که نماز دو رکعت با چهار سجده می باشد 1
- باب دوّم سرّ این که حق عزّ و جلّ نماز را واجب فرمود 1
- باب دهم سرّ کشیدن گردن در رکوع 1
- باب سی و ششم سرّ این که حق عزّ و جلّ پنج نماز را در پنج وقت واجب کرده است 1
- باب چهل و یکم سرّ جواز سجود بر پشت دست در مورد سوزان بودن روی زمین 1
- باب بیست و هفتم سرّ این که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله دو رکعت بعد از عشاء را خود نمی خواندند ولی امر به آن می فرمودند 1
- باب بیست و یکم سرّ این که خواندن نماز روی زمین شوره زار جایز نیست 1
- باب بیست و هشتم سرّ مستحب بودن گذاردن دو دست را در حال سجود بر روی زمین 1
- باب پنجاه و دوّم سرّ این که شارب الخمر وقتی خمر آشامید نمازش تا چهل روز مقبول نیست 1
- باب شصت و سوّم سرّ این که جایز نیست شخص نماز بخواند و حال آنکه مقابلش در قبله شمشیر نهاده باشند 1
- باب سی و یکم سرّ این که برای امام جماعت گفتن یک تکبیر در افتتاح نماز کافی است 1
- باب پنجاه و نهم سرّ این که گردیدن سایه شاخص در وقت ظهر به قدر یک ذراع وقت نماز ظهر و گردیدنش به مقدار دو ذراع وقت نماز عصر می باشد 1
- باب چهارم سر این که خداوند امر فرمود به تعظیم مساجد و علّت مسلّط شدن بخت نصر بر بیت المقدس 1
- باب سی و نهم سرّ این که مستحب است سجود را طولانی کنند 1
- باب چهل و هشتم سرّ این که جائز نیست مرد در حالی که بر شاربش حناء گذارده نماز بخواند 1
- باب سی و پنجم سرّ این که ترک اذان و اقامه در نماز صبح و مغرب نه در سفر و نه در حضر جایز نمی باشد 1
- باب سی و سوّم سرّ استحباب همراه داشتن آلات و زیاد نمودن جامه در نماز 1
- باب نوزدهم سرّ این که مأموم پشت سر امام نباید قرائت بخواند 1
- باب چهاردهم سرّ این که چرا نماز مغرب در سفر و حضر سه رکعت خوانده می شود و سایر نمازها در سفر دو رکعت دو رکعت می باشند 1
- باب نهم سرّ این که واجب است بر کسی که سنگریزه های مسجدی را بیرون بیاورد دوباره به همان جا یا به مسجد دیگر باز گرداند 1
- باب چهل و ششم سرّ استحباب تفریق کردن نوافل در اماکن 1
- باب پنجاهم سرّ این که در هنگام دعاء دو دست را به طرف آسمان بلند می کنند با این که حق عزّ و جل در هر مکانی می باشد 1
- باب بیست و ششم سرّ این که دو رکعت نشسته بعد عشاء مشروع گردیده 1
- باب پنجاه و پنجم سرّ این که در نماز طلب باران عباء را تغییر داده و وارونه می کنند 1
- باب یازدهم سرّ رخصت در جمع نمودن بین دو نماز 1
- باب پنجاه و سوّم سرّ این که دمیدن و فوت کردن به محل سجده مکروه است 1
- باب هجدهم سرّ تشریع شدن جماعت در نماز 1
- باب شصت و یکم سرّ این که امیر المؤمنین علیه السّلام در زمان حیات رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نماز عصر را ترک کرده و نخواندند تا از آن حضرت فوت گردید و سبب ترک آن پس از وفات رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم تا این که دو بار برای آن جناب ردّ شمس شد 1
- باب چهل و هفتم سرّ عدم جواز خواندن نماز هنگام طلوع و غروب آفتاب 1
- باب بیست و چهارم سرّ مشروع شدن نوافل 1
- باب پنجاه و هفتم سرّ این که مرد نمی تواند انگشتر حدید به دست کرده و در آن نماز بخواند و نیز علّت عدم جواز پوشیدن طلا و خواندن نماز در آن 1
- باب هشتم سرّ این که نباید بنای مساجد مشرف به ساختمانهای حوالی و اطرافش باشند 1
- باب اوّل اسرار وضوء و اذان و نماز 1
- باب شانزدهم سرّ این که نماز صبح به حال خود گذارده شده و در سفر و حضر به همین حال می باشد 1
- باب بیست و نهم سرّ قرار دادن دو دست بر روی زمین در سجود پیش از قرار گرفتن دو زانو روی خاک 1
- باب صد و ششم سرّ حلال بودن خمس برای شیعه و لازم نبودن پرداختنش برایشان 2
- باب صد و هشتاد و یکم سرّ نهی از حبس کردن گوشت قربانی بیشتر از سه روز 2
- مقاله محمّد بن سنان 2
- باب هفتاد و ششم سرّ این که سوار بر حیوان وقتی آیه سجده را خواند سجده بر او واجب است و به هر طرفی که حیوان رو به آن دارد سجده به همان طرف کافی است 2
- باب دویست و بیست و پنجم سرّ بدتر بودن شرب خمر از ترک نماز 2
- باب صد و هفتاد و یکم سرّ نامیده شدن روز ترویه به روز ترویه 2
- باب هشتادم سرّ شستن منی و زدودنش از لباس 2
- باب دویست و چهل و ششم سرّ این که بز دمش بالا و عورتش آشکار بوده ولی گوسفند عورتش مستور و پنهان است 2
- مقاله مؤلّف 2
- باب هفتاد و نهم سرّ سجده شکر 2
- باب نود و هفتم سرّ این که جایز است کسی که قوت یک ماه و یا یک سال را دارد زکات دریافت کند 2
- باب صد و سی و نهم سرّ نامیده شدن بیت اللَّه الحرام به این نام 2
- باب دویست و بیست و هشتم سرّ حرام شدن قتل نفس 2
- باب دویست و هشتاد و پنجم سرّ محصن شدن مرد آزاد به واسطه داشتن کنیز 2
- باب صد و سی و چهارم سرّ این که بیت اللَّه الحرام در وسط زمین قرار داده شده 2
- باب دویست و شصت و نهم سرّ این که مرد دو زن دار می تواند یکی را بر دیگر برتری دهد 2
- باب صد و یکم سرّ معادل بودن هر پنج درهم زکات از دویست درهم با هفت درهم 2
- باب هشتاد و چهارم برخی از اسرار و خواص نماز شب 2
- باب دویست و پنجاه و پنجم سرّ مشروع شدن شاهد قرار دادن بر وقوع نکاح 2
- باب صد و پنجاه و چهارم سرّ این که آب زمزم شیرین نبوده و در قسمت پشت زمین قرار دارد 2
- مقاله مرحوم مصنّف 2
- باب هشتاد و دوّم سرّ عدم وجوب قضاء نوافل بر کسی که به واسطه مرض آنها را ترک کرده 2
- باب دویست و پنجاه و دوّم سرّ فرسوده و شکسته شدن صورت بدون رسیدن پیری 2
- باب دویست و هشتاد و سوّم سرّ این که هر گاه مردی همسرش را در مرض وفات طلاق داد و با همان مرض از دنیا رفت یا زن زودتر فوت کرد زن از مرد ارث می برد ولی مرد از زن ارث نمی برد 2
- باب صد و شصت و نهم سرّ این که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم از مسجد الشجره محرم شدند نه از غیر آن 2
- باب صد و سوّم اسرار نادره زکات 2
- باب دویست و شصت و هفتم سرّ این که اگر پسر بچه ای در اطاق باشد مجامعت و هم بستر شدن مرد با زن جایز نیست 2
- باب دویست و هشتاد و چهارم سرّ این که اگر زنان شیعه در یک مجلس بدون فاصله شدن رجوع سه طلاق بگیرند برای مخالفین و اهل سنّت حلال نبوده ولی اگر زنان اهل سنّت چنین طلاقی بگیرند برای شیعه حلال هستند 2
- باب دویست و شصت و ششم سرّ این که جایز است با زن شکّاک «1» ازدواج نمود ولی جایز نیست به مرد شکاک زن داد 2
- باب صد و پنجاهم سرّ نامیده شدن عمره به عمره 2
- باب دویست و سی ام سرّ حرام شدن زنا 2
- باب صد و نوزدهم سرّ این که مجامعت در روز برای مسافری که شکستن نماز بر او واجب است جایز نیست 2
- باب دویست و سوّم 2
- باب صد و بیست و سوّم سرّ بودن لیله القدر در هر سال 2
- باب دویست و دوازدهم سرّ ممنوع بودن صید برای محرم 2
- باب صد و شصت و یکم سر استلام و مسّ نمودن حجر الاسود و رکن یمانی و رکن مستجار 2
- باب هفتاد و یکم سرّ رخصت در پوشیدن خز در نماز 2
- باب هشتاد و هشتم سرّ تسبیح حضرت فاطمه سلام اللَّه علیها 2
- باب دویست و سی و نهم اسرار ممسوخات و اقسام آنها 2
- باب صد و نهم سرّ این که حق تعالی سی روز، روزه بر امّت حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله واجب نمود و بر امم گذشته بیش از سی روز را فرض و لازم نموده بود 2
- باب دویست و هفتاد و دوّم سرّ این که حق تعالی غیرت را برای مردان قرار داده نه برای زنان 2
- باب دویست و پانزدهم سرّ این که حج افضل و برتر از نماز و روزه گردیده است 2
- باب هفتادم سرّ نهی نمودن از استخفاف نماز و کوچک شمردن بول 2
- باب دویست و ششم سرّ این که جائز نیست پرنده اهلی را وقتی داخل حرم شد صید کرد 2
- باب صد و نود و هشتم سرّ افضل بودن سواره حج نمودن از پیاده انجام دادن آن 2
- باب صد و بیست و پنجم سرّ موفّق نشدن عامّه برای درک فضائل عید فطر و قربان 2
- باب صد و دهم سرّ این که احتلام روزه را باطل نکرده ولی نکاح و نزدیکی نمودن آن را باطل می نماید 2
- باب صد و هشتادم سرّ عدم جواز اطعام از گوشت قربانی به مساکین بابت کفّاره قسم 2
- باب نود و یکم سرّ این که از هر هزار درهم بیست و پنج درهم باید زکات داده شود 2
- باب صد و سی و هفتم سرّ نامیده شدن مکّه به نام بکّه 2
- باب دویست و پنجاه و یکم سرّ پیدایش ذرّات منتشر در فضا 2
- باب صد و سی و دوّم سرّ این که حق تعالی کعبه و بیت الحرام را برای مردم پابرجا و قائم قرار داده 2
- باب صد و بیست و هفتم سرّ اخراج و دادن زکات فطره 2
- باب صد و شصتم سرّ تأثیر گذاردن دو قدم ابراهیم علیه السّلام در مقام و سبب انتقال دادن مقام از مکانش به موضعی که فعلا در آن می باشد 2
- باب صد و چهاردهم سرّ مکروه بودن استشمام ریاحین برای شخص روزه دار 2
- باب دویست و هشتاد و ششم سرّ برتری داده شدن مردان بر زنان 2
- باب صد و شصت و پنجم سرّ نامیدن صفا به نام «صفا» و مروه به اسم «مروه» 2
- باب صد و نود و هفتم سرّ مکروه بودن احتباء (نشستن و دست را در زانو حلقه کردن) در مسجد الحرام 2
- باب صد و هفتاد و ششم سرّ نامیده شدن مزدلفه به وادی جمع 2
- باب صد و پنجاه و دوّم سرّ به شتاب حرکت کردن و قدمهای متوسّط برداشتن در دور بیت 2
- باب دویست و نوزدهم سرّ این که زن محرم می تواند شلوار بپوشد 2
- باب صد و پنجاه و یکم سرّ مشروع بودن غسل برای دخول در بیت 2
- باب صد و چهل و چهارم سرّ این که عمره همچون حجّ بر مردم واجب گردیده 2
- باب صد و پانزدهم سرّ این که هیچ یک از میهمان و میزبان حق ندارند روزه مستحبی بگیرند مگر با اذن دیگری 2
- باب صد و پنجاه و پنجم سرّ این که آب زمزم گاهی شیرین بوده و زمانی شیرین نیست 2
- باب دویست و بیست و نهم سرّ حرام شدن عقوق والدین و نافرمانی از ایشان 2
- باب دویست و بیست و یکم سرّ این که بعد از حجّ زیارت نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و ائمّه علیهم السّلام واجب است. 2
- باب دویست و هشتادم سرّ پذیرفته شدن شهادت یک مرد با دو زن 2
- باب هفتاد و سوّم سرّ سعی نمودن و رفتن به طرف نماز 2
- باب دویست و چهاردهم سرّ وجوب بدنه (شتر) بر محرمی که به ساق پا و یا عورت زنی بنگرد و محتلم شود 2
- باب دویست و سی و سوّم سرّ حرمت فرار از جبهه جنگ و تقرّب بعد از هجرت 2
- باب دویست و پنجاه و ششم سرّ حرام بودن جمع بین دو خواهر در ازدواج 2
- باب دویست و سی و چهارم سرّ حرام بودن حیوانی که هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن برده شده 2
- باب هفتاد و دوّم سرّ جواز خواندن نماز در جامه ای که شراب یا چربی گوشت خوک به آن رسیده 2
- باب دویست و شصتم سرّ این که مرد می تواند به زنی که می خواهید با او ازدواج کند نگاه نماید 2
- باب صد و سیزدهم سرّ وجوب افطار بر مریض و مسافر 2
- باب صد و هشتاد و پنجم سرّ کافی بودن میش یک ساله و عدم کفایت بز یک ساله در قربانی حجّ 2
- باب صد و پنجم سرّ نهی از درو کردن زراعت و چیدن خرما و پخش و پراکنده نمودن آنها در شب 2
- باب دویست و چهل و سوّم سرّ پذیرفته نشدن توبه بدعت گذار در دین 2
- باب دویست و یکم سرّ مرتفع گردیدن بیت از زمین به طوری که بالا رفتن از نردبان به آن می توان دست یافت 2
- باب دویست و سی و ششم سرّ تحریم ربا 2
- باب صد و هجدهم سرّ مکروه بودن بوسیدن برای روزه دار 2
- باب صد و سی ام سرّ این که مروی است همسایه ها به زکات فطره از دیگران سزاوارترند 2
- باب صد و هشتاد و نهم سرّ نامیده شدن طائف به طائف 2
- باب دویست و چهل و دوّم امتناع حق عزّ و جلّ از پذیرفتن توبه شخص بد خلق 2
- باب نود و سوّم سرّ این که به پاره های طلا و نقره و زیور آلات زکات تعلّق نمی گیرد 2
- باب دویست و بیستم سرّ نامیده شدن مسجد فضیخ به فضیخ 2
- باب دویست و چهل و هفتم سر نشان داغ بودن بر دست های چهارپایان و بچه قاطرها 2
- باب دویست و شانزدهم سرّ این که برای محرم به طور مطلق جایز است کنه و کرم بزرگ را از خود بیاندازد 2
- باب نود و پنجم سرّ جایز نبودن اعطاء زکات به غیر فقراء 2
- باب دویست و چهل و نهم سرّ آفرینش و خلقت مگس 2
- باب دویست و پنجاه و هشتم سرّ این که مهر السنّه مبلغ پانصد درهم گردیده است 2
- باب صد و هشتاد و هفتم سرّ ساقط بودن ذبح و سر تراشیدن از اهل یمن 2
- باب دویست و پنجاه و سوّم علامات صبر و شکیبایی 2
- باب صد و هفتاد و هشتم سرّ تشریع شدن قربانی 2
- باب صدم سرّ واجب نبودن زکات بر مال مملوک 2
- باب دویست و سی و هفتم سرّ حرام کردن خداوند تبارک و تعالی شراب و مردار و خون و گوشت خوک و بوزینه و خرس و فیل و سپرز 2
- باب دویست و سی و هشتم سرّ مکروه بودن تناول گوشت کلاغ 2
- باب دویست و پنجاه و چهارم سرّ این که زنها قصد و توجهشان به مردان است 2
- باب صد و نود و سوم سرّ این که بر جانی در حرم اقامه حدّ کرده ولی جانی در غیر حرم وقتی پناهنده به حرم شد حدّ بر او اقامه نمی کنند 2
- باب دویست و هفتادم سرّ جایز نبودن ازدواج اسیر تا مادامی که در دست مشرکین اسیر است 2
- باب دویست و بیست و ششم سرّ حلال بودن آنچه از مطعومات و مشروبات که به ثلث بر می گردند 2
- باب هشتاد و پنجم سرّ این که شخص وقتی به نماز شب می ایستد صدایش را بلند کند 2
- باب هشتاد و یکم سرّ جواز تنها ایستادن مأموم در صف جماعت 2
- باب دویست و شصت و پنجم سرّ این که اگر زن پیش از دخول شوهرش به او مرتکب زنا شود بین او و شوهرش جدای انداخته و مستحق مهر نیز نمی باشد 2
- باب دویست و پنجاهم سرّ آفرینش سگ 2
- باب صد و نود و نهم سرّ این که مستحب است ایام التشریق در منی دنبال پانزده نماز تکبیر بگویند و در شهرها به دنبال ده نماز 2
- باب صد و چهل و سوّم سرّ این که طواف هفت شوط گردیده 2
- باب دویست و هفتم سرّ این که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم به عبّاس اذن دادند شبهایی را که باید در منی باشند وی در مکّه بماند 2
- باب صد و هفتاد و چهارم سرّ نامیده شدن خیف به خیف 2
- باب دویست و شصت و دوّم سرّ مشروعیّت مهر و وجوبش بر مردان 2
- باب صد و شصت و هفتم سرّ تشریع هروله بین صفا و مروه 2
- باب دویست و بیست و دوّم نوادر 2
- باب صد و هفتاد و هفتم سر تشریع شدن رمی جمار 2
- باب صد و نود و چهارم سرّ نامیده شدن ابطح به ابطح 2
- باب شصت و ششم سرّ این که دو نفر داخل مسجد می شوند، یکی عابد و دیگری فاسق ولی وقتی خارج می شوند عابد فاسق بوده و فاسق صدیق می باشد 2
- باب صد و هفتاد و پنجم سرّ نامیده شدن مزدلفه به مزدلفه 2
- باب دویست و هشتاد و یکم سرّ این که بر مطلّقه واجب است از روز وقوع طلاق عدّه نگه داشته ولی زن شوهر مرده از وقتی که خبر مرگ شوهر به او رسید می باید عدّه وفات نگه دارد 2
- باب صد و هشتاد و دوّم سرّ این که جایز است پوست قربانی را به سلّاخ آن داد 2
- باب دویست و پنجم سرّ این که شخص در وقتی که اراده احرام دارد جایز نیست روغنی که در آن مشک یا عنبر هست را به خود بمالد 2
- باب دویست و بیست و سوّم سرّ واجب شدن آتش جهنم بر اهل گناهان کبیره 2
- باب صد و چهل و نهم سرّ این که در حجّ تمتّع باید از عمره به حجّ روند نه در قرآن و افراد 2
- باب صد و بیست و یکم سرّ این که اگر کسی نذر نمود حینی را روزه بگیرد، روزه شش ماه بر او لازم است 2
- باب صد و سی و ششم سرّ نامیده شدن مکّه معظّمه به مکّه 2
- باب دویستم سرّ متحرّک بودن رکن شامی در زمستان و تابستان 2
- باب صد و پنجاه و نهم سرّ اینکه حرم به این مقدار فعلی قرار داده شده است. 2
- باب صد و شصت و ششم سرّ تشریع شدن سعی بین دو کوه صفا و مروه 2
- اشاره 2
- باب صد و بیستم سرّ این که اگر کسی روزه مستحبی داشت و بر برادر دینی خود وارد شد و روزه اش را ادامه نداد بلکه افطار کرد دو اجر برایش منظور می شود 2
- باب صد و نودم سرّ این که مشعر الحرام موقف قرار داده شد نه حرم 2
- باب هفتاد و چهارم سرّ امر به اقبال داشتن و روی آوردن به نماز و سبب نهی از دست بسته نماز خواندن و علّت نهی از قیام به نماز در غیر حال سکون و وقار 2
- باب دویست و بیست و چهارم سرّ تحریم شراب 2
- باب دویست و سی و یکم سرّ حرام شدن نسبت ناروا به زنان عفیف دادن 2
- باب دویست و هفتاد و ششم سرّ مشروع شدن طلاق عدّی و سرّ این که بعد از وقوع نه طلاق زن به مرد حلال نبوده و سرّ این که طلاق مملوک دو بار است 2
- باب صد و یازدهم سرّ موسوم شدن روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم از هر ماه به ایّام البیض و علّت پدید آمدن ریش برای مردان 2
- اشاره 2
- باب صد و هفدهم سرّ این که امام حسن علیه السلام عرفه را روزه نمی گرفتند ولی امام حسین علیه السلام آن روز را روزه می گرفتند 2
- باب دویست و پنجاه و هفتم سرّ نهی شدن مرد از ازدواج با زنی که عمّه یا خاله اش همسر اوست 2
- باب صد و بیست و چهارم سرّ نازل شدن مغفرت در شب عید فطر بر کسی که ماه رمضان را روزه گرفته 2
- باب هشتاد و ششم سرّ مدح نمودن حق تعالی کسانی را که در سحر استغفار می کنند 2
- باب صد و پنجاه و ششم سرّ محترم بودن مسجد الحرام و حرم و علّت وجوب احرام 2
- باب صد و هفتم سرّ گرفتن خمس از شیعه 2
- باب صد و چهارم سرّ ساقط بودن مالیات «1» از زن و زمین گیر و نابینا و پیر مرد و اطفال 2
- باب صد و هفتاد و دوّم سرّ نامیده شدن منی به منی 2
- باب صد و هشتاد و چهارم سرّ کفایت نمودن شتر از یک نفر و کافی بودن گاو از پنج نفر 2
- باب دویست و چهل و پنجم سرّ این که گاو چشم برهم می نهد و سرش را به آسمان بلند نمی کند 2
- باب دویست و چهل و هشتم سرّ آفرینش گربه و خوک 2
- باب دویست و چهارم سرّ این که ایّام توقّف حاجی ها در منی سه روز می باشد 2
- باب دویست و چهلم سرّ این که مؤمن گاهی مرتکب محرّمات شده و کافر زمانی حسنات را انجام می دهد 2
- اشاره 2
- باب دویست و هفتاد و سوّم سرّ تراشیدن موی نوزاد 2
- باب دویست و یازدهم سرّ وجوب نزدیک شدن به کوهها در عرفات 2
- باب دویست و هشتاد و دوّم سرّ این که در ثبوت زنا چهار شاهد لازم است ولی در ثبوت قتل دو شاهد کافی است 2
- باب دویست و هفتاد و پنجم سرّ این که طلاق منحصرا بر طبق کتاب و سنّت واقع می شود 2
- باب دویست و سی و پنجم سرّ تحریم پرندگان درنده و حیوانات وحشی و درنده 2
- باب صد و چهل و هفتم سرّ مستحب نبودن فرستادن هدیه به کعبه و تکلیف انسان نسبت به آنچه به عنوان هدیه برای کعبه فرستاده اند 2
- اشاره 2
- باب صد و بیست و ششم سرّ این که در هر عیدی حزن و اندوه برای آل محمّد علیهم السّلام تجدید می شود 2
- باب صد و دوازدهم سرّ این که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله در هر ماه روزه دو پنجشنبه که بین آنها چهار شنبه فاصله شده است را مستحب قرار دادند 2
- باب دویست و هفتاد و نهم سرّ پذیرفته نشدن شهادت زنان در مورد طلاق و دیدن هلال 2
- باب صد و بیست و هشتم سرّ این که دادن خرما در زکات فطره از اشیاء دیگر برتر و بهتر است 2
- باب هشتاد و هفتم سرّ این که اهل تهجّد و عبادت در شب در روز از همه مردم نیکومنظرتر می باشند 2
- باب صد و هشتاد و سوّم سرّ این که استقراض ثمن قربانی بر کسی که واجد آن نیست واجب است 2
- باب دویست و چهل و چهارم سرّ این که شب پره روی زمین راه نرفته و در خانه ها ساکن می شود 2
- باب دویست و چهل و یکم سرّ بوی خوش و سبب آن 2
- باب هفتاد و پنجم سرّ این که قبور را در نماز نباید قبله قرار داد 2
- باب صد و سی و یکم سرّ حرام کردن حق تعالی کبائر را 2
- باب صد و چهل و دوّم سرّ وجوب حج و طواف نمودن بیت و انجام مناسک 2
- باب دویست و شصت و هشتم سرّ استبراء «1» نمودن کنیزان 2
- باب صد و پنجاه و هشتم سرّ این که بعضی یک حج و برخی دو حجّ یا بیشتر بجا آورده و پاره ای اصلا حج بجا نمی آورند 2
- باب صد و چهل و ششم سرّ این که بر محرم مکروه است رداء تکمه بسته بپوشد 2
- باب صد و هشتاد و ششم سرّ ساقط بودن قربانی از کسی که از طرف مادر عمره تمتّع و از جانب پدرش محرم به احرام حج گردیده 2
- باب دویست و هفتاد و هشتم سرّ حرام ابدی شدن زنی که با شوهرش لعان «1» نموده 2
- باب صد و چهل و هشتم سرّ نامیده شدن حجّ به حجّ 2
- باب صد و شصت و سوّم سرّ این که چرا مردم حجر و رکن یمانی را استلام کرده و دو رکن دیگر را استلام نمی کنند و سبب این که مقام ابراهیم علیه السّلام چرا بر چپ عرش می باشد 2
- باب دویست و دهم نوادر اسرار حجّ 2
- مقاله مرحوم مؤلّف 2
- باب نود و چهارم سرّ جائز نبودن اعطاء زکات به فرزند و پدر و مادر و همسر و غلام 2
- باب صد و شانزدهم سرّ این که امام باقر علیه السلام از روزه روز عرفه کراهت داشتند 2
- باب هشتاد و نهم نوادر اسرار نماز 2
- باب شصت و نهم سر این که سزاوار است در روز جمعه سوره جمعه و منافقین قرائت شوند 2
- باب صد و هفتاد و سوّم سرّ نامیدن عرفات به عرفات 2
- باب هفتاد و هشتم سرّ گفتن سه تکبیر و بلند کردن دستها پس از سلام 2
- باب نود و ششم سرّ این که زکات شتر و گاو و گوسفند را به افراد متعیّن و متشخّص داده و زکات طلا و نقره و گندم و جو را به فقراء می دهند 2
- باب دویست و شصت و سوّم سرّ این که مکروه است مهر کمتر از ده درهم باشد 2
- باب صد و نود و یکم سرّ این که تا چهار ماه برای حاجی گناه نوشته نمی شود 2
- باب صد و هشتاد و هشتم سرّ نامیده شدن حجّ به حجّ اکبر 2
- باب شصت و هشتم سرّ این که بر زن اذان و اقامه نمی باشد 2
- باب صد و سی و هشتم سرّ نامیده شدن کعبه به کعبه 2
- باب صد و هفتاد و نهم سرّ استحباب اختیار نمودن قربانی صحیح و سالم 2
- باب دویست و سیزدهم سرّ مکروه بودن سرمه کشیدن برای زن محرمه 2
- باب دویست و هفتاد و هفتم سرّ این که عدّه مطلقه سه ماه یا دیدن سه حیض بوده و عدّه وفات چهار ماه و ده روز است 2
- باب دویست و دوّم سرّ این که قریش چرا کعبه را منهدم نمودند 2
- باب دویست و هفدهم سرّ این که در برخی اوقات جدال، جدال نیست 2
- باب نود و دوم سرّ این که دادن زکات به کسی که هفتصد درهم دارد حلال است و به کسی که پنجاه درهم دارد حلال نیست 2
- باب صد و نود و پنجم سرّ این که محرم در صورت اضطرار اکل صید برایش جایز است و علّت روایتی که خوردن میته را برای او تجویز نموده 2
- باب صد و هفتادم سرّ تشریع اشعار و تقلید 2
- باب صد و نود و ششم سرّ کراهت داشتن اقامه در مکّه 2
- باب صد و نود و دوّم سرّ نحوه خارج شدن رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم از مشعر بر خلاف اهل جاهلیّت 2
- باب صد و دوّم سرّ این که مخالف حق بعد از استبصار و توبه نماز و روزه و حجّش را نباید قضاء کند مگر زکات را فقط 2
- باب دویست و نهم سرّ این که برای محرم جایز نیست بدون جهت سایبان بر سر قرار دهد 2
- باب هفتاد و هفتم سرّ وجوب سلام در نماز 2
- باب صد و هشتم سرّ واجب شدن روزه بر مردم 2
- باب نود و هشتم سرّ این که به مؤمن از زکات سه هزار یا ده هزار داده ولی به فاجر قدر کمی می دهند 2
- باب دویست و هفتاد و یکم سرّ این که مرد می تواند چهار زن بگیرد و بیش از آن جایز نیست و سر این که زن بیش از یک شوهر نمی تواند بکند و علّت این که بنده دو همسر می تواند بگیرد 2
- باب صد و چهلم سرّ نامیده شدن بیت عتیق به این نام 2
- باب صد و پنجاه و هفتم سرّ تشریع تلبیه در حجّ 2
- باب صد و شصت و هشتم سرّ این که مسعی (بین صفا و مروه) محبوب ترین مکانها نزد خدا است 2
- باب دویست و بیست و هفتم سرّ ممنوع بودن شرب خمر در حال اضطرار 2
- باب صد و سی و سوّم سرّ وضع و قرار داده شدن بیت اللَّه الحرام 2
- باب صد و شصت و چهارم سرّ این که چرا حق تعالی حجر الاسود را در رکنی که فعلا در آن است قرار داد نه در ارکان دیگر و علّت بوسیدن آن و سبب اخراجش از بهشت و وجه قرار دادن میثاق را در آن 2
- باب دویست و شصت و چهارم سرّ این که اگر مردی پیش از تماس با همسرش زنا کند بین او و همسرش جدایی می اندازند 2
- باب صد و بیست و نهم سرّ این که مردم در زکات فطره از پرداخت یک صاع به نیم صاع عدول کردند 2
- باب نود و نهم سرّ این که میراث مملوکی که از زکات خریده شده به اهل زکات تعلّق دارد 2
- باب صد و بیست و دوّم سرّ این که بر مرد روزه دار شستن خود را در آب جایز بوده ولی بر زن روزه دار جایز نیست 2
- باب دویست و پنجاه و نهم سرّ این که مهریّه زنان نزد مخالفین شیعه چهار هزار درهم گردیده 2
- باب دویست و هشتم سرّ این که امیر المؤمنین علیه السّلام بعد از هجرت از مکّه تا وقت رحلت از این دنیا در مکّه معظّمه شب را صبح نکردند 2
- باب دویست و سی و دوّم سرّ حرام شدن خوردن مال یتیم به ظلم و ستم 2
- باب شصت و هفتم سرّ ساقط شدن دو رکعتی که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله آن را در روز جمعه برای مقیم به نماز ظهر اضافه کردند از نماز جمعه که به جماعت بخوانند 2
- باب صد و شصت و دوّم سرّ این که چرا حجر که سفید بود سیاه گشته و علّت بهبودی نیافتن بیمار به سبب مسّ نمودن حجر در این زمان 2
- باب هشتاد و سوّم سرّ محروم ماندن شخص از خواندن نماز شب 2
- باب نودم سرّ زکات 2
- باب صد و چهل و یکم سرّ نامیده شدن حطیم به حطیم 2
- باب دویست و شصت و یکم سرّ این که اگر مرد به همسرش بگوید: وقتی پیش من آمدی باکره نبودی، حدّ بر او نیست 2
- باب دویست و هیجدهم سرّ این که محرم جایز نیست در آئینه نگاه کند 2
- باب صد و چهل و پنجم سرّ این که بر محرم جایز است مسواک نماید 2
- باب دویست و نود و سوّم سرّ این که مملوک شخص از او می باشد 3
- باب سیصدم سرّ موسوم شدن مؤمن به مؤمن 3
- باب سیصد و هشتم سرّ نهی شدن از آمیزش و معامله با اشخاص کم روزی و بی بخت 3
- باب سیصد و سی و ششم سرّ این که مرد وقتی به همسرش نسبت ناروا داد باید چهار بار شهادت دهد ولی اگر غیر شوهر این نسبت را دهد حدّ می خورد 3
- باب سیصد و ششم سرّ نامیدن رجیم به رجیم 3
- مقاله مؤلّف 3
- باب سیصد و پانزدهم سرّ این که واجب است به خلاف آنچه اهل سنّت می گویند اخذ نمود 3
- باب سیصد و پنجاه و دوّم سرّ این که انسان مأمور است به پایین تر از خود بنگرد نه بالاتر از خویش 3
- باب سیصد و یازدهم سرّ مکروه بودن معامله با افراد فرومایه 3
- باب سیصد و چهل و هشتم سرّ این که جعفر بن ابی طالب علیه السّلام هرگز شراب بیاشامید و دروغ نگفت و زناء نکرد و عبادت بت ننمود 3
- باب سیصد و نوزدهم سرّ مکروه بودن پوشیدن کفش های نرم 3
- باب سیصد و یکم سرّ این که نیّت مؤمن بهتر از عملش می باشد 3
- باب سیصد و سی و دوّم سرّ این که دست طرّار و اختلاس کننده را نمی برند 3
- باب دویست و نود و هفتم سرّ این که فرار و گریختن از وباء منهی می باشد 3
- باب سیصد و بیست و نهم سرّ این که قاتل مجنون را قصاص نمی کنند 3
- باب سیصد و چهل و هفتم سرّ پیدایش نقصان و قصور در ماهها 3
- باب سیصد و پنجاه و یکم سرّ مکروه بودن زیاد دست را داخل ریش نمودن 3
- باب سیصد و بیست و ششم اسرار نادره حدود 3
- باب سیصد و سی و هشتم سرّ این که ساحر مسلمانان را می کشند ولی ساحر کفّار را نمی کشند 3
- باب سیصد و چهارم سرّ نامیدن طبیب به طبیب 3
- باب دویست و نود و یکم سرّ این که جایز نیست زمینی که در آن گندم و جو می کارند به گندم و جو اجاره دهند ولی جایز است به طلا و نقره آن را اجاره دهند 3
- باب سیصد و سی و پنجم سرّ این که حدّ قاذف و شارب خمر هشتاد تازیانه است 3
- باب سیصد و چهل و دوّم سرّ وقوع مدّ و جزر 3
- باب سیصد و بیست و پنجم سرّ این که سارق را بر بیش از قطع دست و پا شکنجه نمی کنند 3
- باب سیصد و سی و یکم سرّ این که زانی را صد تازیانه و شارب خمر را هشتاد تازیانه می زنند 3
- باب دویست و نود و پنجم سرّ مکروه بودن سیر و پیاز و تره 3
- باب سیصد و شصت و چهارم سرّ حرمت نگاه کردن به موهای زنان مستور 3
- باب دویست و نودم سرّ مکروه بودن دمیدن به ظرف طعام 3
- باب سیصد و هفتاد و نهم سرّ این که هر خرمایی در حوض آب می روید مگر عجوه 3
- باب سیصد و بیست و چهارم سرّ قطع نکردن دست اجیر و میهمانی که مال مستأجر و میزبان را سرقت کرده اند 3
- باب سیصد و بیست و دوّم سرّ جاری نکردن حدّ بر جوان نابالغی که نسبت ناروا به کسی داده 3
- باب سیصد و چهل و سوّم سرّ زلزله 3
- باب سیصد و شصت و دوّم سرّ این که روز قیامت مردم را به اسم مادرهایشان می خوانند 3
- باب سیصد و چهاردهم سرّ مکروه بودن پاره ای از حرفه ها 3
- باب سیصد و چهل و چهارم سرّ تنظیف و شستن و زدودن چربی از کودکان 3
- باب سیصد و پنجاه و هفتم سرّ حرام بودن تناول نخاع و طحال و بیضتین 3
- باب سیصد و هفتاد و دوّم سرّ ارث نبردن زن از املاک موروثی شوهر و بهره بردن از غیر آن 3
- باب سیصد و چهل و یکم سرّ این که حق تبارک و تعالی به بندگانش امر فرمود در وقت قرض دادن و معامله کردن نوشته ای بین خود تنظیم کنند 3
- باب سیصد و پنجاه و نهم سرّ این که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم از خوردن گوشت الاغ اهلی در روز خیبر نهی فرمودند و علّت حرام نمودن گوشت قاطر 3
- باب سیصد و هفتاد و یکم سرّ این که هر مذکّری معادل دو مؤنّث ارث می برد 3
- باب سیصد و هفتاد و پنجم سرّ زرد بودن رنگ زرد آلو و شیرین بودن هسته بعضی از آنها 3
- باب سیصد و چهل و پنجم سرّ بدتر بودن غیبت از عمل فحشاء و زنا 3
- باب سیصد و سی و نهم سرّ این که زانی و شارب الخمر را بعد از اقامه سه بار حدّ می کشند 3
- باب سیصد و هشتاد و سوّم سرّ این که جایز نیست بادها و کوهها و ساعات و روزها و شبها را دشنام داد 3
- باب سیصد و سی و هفتم سرّ این که حدّ بنده نصف حدّ آزاد می باشد 3
- باب سیصد و چهل و نهم سرّ مکروه بودن مشاورت در امور با بنده و افراد فرومایه 3
- باب سیصد و هفتاد و ششم سرّ پیدا شدن کرم در میوه ها و علّت آفرینش جو و سبب خلقت ذرّت و هیج و شلغم به اشکال و صوری که دارند 3
- باب سیصد و هفتاد و چهارم سرّ این که برخی از درختان میوه دار و بعضی بدون میوه و پاره ای تیغ دارند 3
- باب دویست و نود و چهارم سرّ نهی از جمع بین میوه ها در وقت خوردن 3
- باب سیصد و هشتادم سرّ گرم و سوزان بودن خورشید و این که ماه بر خلاف آن است 3
- باب سیصد و شصت و یکم سرّ مکروه بودن خواستن حوائج از مخالفین 3
- مقاله مؤلّف کتاب 3
- باب سیصد و شصت و نهم سرّ این که وصیّت به ثلث مال تعلّق می گیرد 3
- باب سیصد و شصت و هفتم سرّ طولانی و کوتاه شدن سلطنت سلاطین 3
- باب سیصد و سی و سوّم سرّ این که به سایه کسی که پنداشته با مادر دیگری محتلم گردیده تازیانه می زنند 3
- باب دویست و هشتاد و نهم اسرار احکام نادره نکاح 3
- باب سیصد و هشتاد و پنجم نوادر از اسرار 3
- باب سیصد و دهم سرّ مکروه بودن معامله با کردها 3
- باب دویست و هشتاد و هفتم سرّ این که مرد با داشتن متعه و همسر موقّت محصن نمی شود 3
- باب دویست و نود و ششم سر نامیده شدن تبّع به تبّع 3
- مقاله مرحوم مؤلّف 3
- باب سیصد و هشتاد و یکم سرّ نامیده شدن سدره المنتهی به این نام 3
- باب سیصد و شصت و سوّم سرّ این که فرزند زنا داخل بهشت نمی شود 3
- باب دویست و نود و نهم سرّ جاودانی بودن اهل بهشت در آن و مخلّد بودن اهل دوزخ در دوزخ 3
- باب سیصد و هفتاد و سوّم سرّ نامیده شدن «قم» به «قم» 3
- باب سیصد و هشتاد و چهارم سرّ نامیده شدن طارق به «طارق» 3
- باب سیصد و پنجاه و چهارم سرّ این که عقوبت مؤمن در دنیا است نه در آخرت 3
- باب سیصد و پنجاه و ششم سرّ مکروه بودن تناول نمودن غدّه ها 3
- باب سیصد و شصت و پنجم سرّ جواز نظر به سرهای اهل تهامه و اعراب و کوه نشینان از اهل ذمّه 3
- باب سیصد و بیستم سرّ این که در صورت وقوع زنا بین جوان نابالغ و زن، زن را سنگسار نمی کنند اگر چه شوهر هم داشته باشد 3
- باب سیصد و هفتادم سرّ این که سهام ورثه بیش از فرائض ششگانه نمی شود 3
- باب سیصد و سوّم سرّ این که کنیز پسر بر پدر حرام بوده ولی کنیز دختر برای او حلال می باشد 3
- باب سیصد و هفتم سرّ نامیدن خنّاس به خنّاس 3
- باب دویست و هشتاد و هشتم سرّ این که مردان نهی شده اند از اطاعت کردن زنان 3
- باب سیصد و نهم سرّ مکروه بودن معامله با صاحبان آفت و بلا 3
- باب سیصد و هفتاد و هفتم سرّ زرد بودن رخ ها و کبود بودن چشم ها و ریزش دندانها و ورم نمودن صورتها 3
- باب سیصد و چهل و ششم سرّ این که مؤمن گاهی از همه تیزبین تر و بخیل تر و مشتاق تر به نکاح می باشد و علّت این که مؤمن در دینش از کوه سخت تر است 3
- باب سیصد و بیست و هفتم سرّ این که بین اهل ذمّه معاقله و تحمّل جواز از همدیگر وجود ندارد 3
- باب سیصد و شصت و هشتم سرّ این که جایز نیست شخص از طائفه نبط ولی و یاور اتّخاذ کند 3
- باب دویست و نود و دوّم سرّ این که جایز نیست موی شارب و زیر بغل و زهار را بلند نگاه دارند 3
- باب سیصد و هفتاد و هشتم سرّ این که وقتی سر نخل خرما را قطع کنند دیگر نمی روید 3
- باب دویست و نود و هشتم سرّ این که خداوند متعال عقوبت بندگان را تأخیر می اندازد 3
- باب سیصد و دوّم سرّ حلال بودن مال فرزند برای پدر 3
- باب سیصد و سی و چهارم سرّ عدم اقامه حدّ در زمین دشمن 3
- باب سیصد و هفدهم سرّ نهی از خوردن گل 3
- باب سیصد و دوازدهم سرّ مکروه بودن قرض 3
- باب سیصد و چهلم سرّ حرام بودن لواط و مساحقه 3
- باب سیصد و شصتم سرّ مکروه بودن سوت زدن 3
- باب سیصد و شصت و ششم سرّ جایز نبودن کشتن اسیری که از راه رفتن عاجز است برای اسیرکننده 3
- باب سیصد و سی ام سرّ این که وقتی سر میّتی را ببرند دیه اش را باید صرف وجوه برّ برای میّت نمود نه آنکه به ورثه اش بدهند چنانچه دیه جنین را به ورثه او می دهند 3
- باب سیصد و بیست و یکم سرّ اجراء حدّ بر کسی که زن اکراه شده را نسبت به زنا دهد 3
- باب سیصد و سیزدهم سرّ این که خانه و خادم را برای پرداخت دین نمی فروشند 3
- باب سیصد و پنجاه و سوّم سرّ شناخته نشدن مؤمن بین مردم 3
- باب سیصد و پنجاه و هشتم سرّ مکروه بودن تناول کلیتین (قلوه ها) 3
- باب سیصد و شانزدهم سرّ گسیخته شدن پرده و آشکار شدن راز بنده 3
- اشاره 3
- اشاره 3
- باب سیصد و هشتاد و دوّم سرّ نامیده شدن باد به «شمال» 3
- باب سیصد و بیست و سوّم سرّ قطع نکردن دست سارقی که زیر شکنجه اعتراف به سرقت کرده ولی مال مسروق را نیاورده است 3
- باب سیصد و پنجم سرّ این که حق تعالی ابلیس را تا وقتی معلوم مهلت داده 3
- باب سیصد و بیست و هشتم سرّ این که در مورد اموال بر مدّعی بیّنه واجب بوده و بر مدّعی علیه قسم و در مورد دماء بر مدّعی علیه بینه و بر مدّعی قسامه می باشد 3
- باب سیصد و پنجاه و پنجم سرّ این که حق تعالی گوشت گاو و گوسفند و شتر و سایر حیوانات مأکول را حلال کرده 3
باب اوّل اسرار وضوء و اذان و نماز
حدیث (1) شیخ فقیه ابو جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی مصنّف این کتاب می گوید:
پدرم و محمّد بن الحسن بن احمد بن الولید رضی اللَّه عنهما از سعد بن عبد اللَّه از محمّد بن عیسی بن عبید، از محمّد بن ابی عمیر و محمّد بن سنان از صباح سدی و سدیر صیرفی «1» و محمّد بن نعمان مؤمن طاق «2» و عمر بن اذینه، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام و محمّد بن الحسن بن احمد بن ولید رضی اللَّه عنه از محمّد بن الحسن الصفّار و سعد بن عبد اللَّه از محمّد بن الحسین بن ابی الخطاب و یعقوب بن یزید و محمّد بن عیسی، از عبد اللَّه بن جبله، از صباح مزنی و سدیر صیرفی و
محمّد بن نعمان احول و عمر بن اذینه، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، این چهار نفر محضر مبارک امام صادق علیه السّلام حاضر شدند، حضرت فرمودند:
ای عمر بن اذینه، نظرت در باره اذانی که این گروه ناصبی ها می گویند و نمازی که می خوانند چیست؟
عرض کرد: فدایت شوم: ایشان می گویند: ابی بن کعب انصاری خدا را در خواب دیده و او این کیفیت را به ایشان تعلیم نموده.
حضرت فرمودند: به خدا سوگند دروغ می گویند، خداوند تبارک و تعالی منزّه تر از آن است که در خواب دیده شود.
و نیز فرمودند: خداوند عزیز جبّار نبیّ اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلم را هفت بار به آسمان عروج داد در مرتبه اوّل برکت و توسعه بر او داد و در بار دوّم فرائض را بر او تعلیم فرمود و
______________________________
(1)- به فرموده ممقانی در رجال وی حسن می باشد.
(2)- محمّد بن نعمان بجلی احول، ابو جعفر شاه الطّاق، مخالفین او را ملقب به شیطان الطّاق نموده و شیعه او را مؤمن طاق می گویند، وی از اصحاب حضرت امام صادق علیه السّلام است، متکلم و حاذق و حاضر الجواب بوده و ثقه می باشد.
ص: 37
در دفعه سوّم خداوند عزیز جبّار محملی از نور که در آن چهل نوع از انواع نور بود بر وی نازل فرمود این نورها اطراف عرش خداوند تبارک و تعالی می گردیدند و دیدگان ناظرین را از فرط روشنایی می پوشاندند.
یکی از این نورها زرد بود که رنگ زردی ناشی از آن است و یکی دیگر از آنها قرمز بود که رنگ قرمزی از آن پدید آمد و دیگری سفید بود
که سفیدی اشیاء از آن به وجود آمده و باقی نورها به عدد سایر انوار و الوانی است که حق تعالی آفریده.
در این محمل حلقه ها و زنجیرهایی از نقره بود باری حضرت بر آن محمل نشسته و به آسمان دنیا عروج کردند فرشتگان به اطراف و اکناف آسمان پراکنده شدند و سپس به سجده افتاده و گفتند:
سبّوح، قدّوس ربّنا و ربّ الملائکه و الرّوح بعد اضافه کردند: چقدر این نور شبیه به نور پروردگار ما است!! پس از این کلام، جبرئیل علیه السّلام برای نفی تشبیهی که از کلام آنها استفاده می شود فرمود:
اللّه کبر یعنی خدا بزرگ تر است از این که احدی به او شبیه باشد.
فرشتگان ساکت شدند و درب های آسمان گشوده شد و فرشتگان اجتماع نمودند سپس محضر مبارک نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلم مشرّف شده و فوج فوج جلو آمده و به آن سرور سلام نمودند بعد عرضه داشتند یا محمّد، برادرت چطور است؟
حضرت فرمودند: خوب می باشد.
عرض کردند: وقتی به او رسیدی از طرف ما به او سلام نما.
نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند: آیا او را می شناسید؟
عرضه داشتند: چگونه او را نشناسیم و حال آنکه حق تعالی پیمان تو و او را از ما گرفته و ما بر تو و او صلوات فرستاده و طلب رحمت می کنیم سپس چهل نوع از انواع نورها که هیچ شباهتی به نور اوّل نداشتند را حق تعالی به آنها افزود و به حلقه ها و زنجیرهای محمل نیز اضافه فرمود سپس حق تعالی آن حضرت را به آسمان دوّم عروج داد، زمانی که آن جناب نزدیک درب آسمان رسید
فرشتگان به اطراف آسمان پراکنده شده و به سجده افتاده و گفتند:
سبّوح، قدّوس، ربّ الملائکه و الرّوح، سپس افزودند: چقدر این نور شبیه به نور پروردگار ما است!! جبرئیل علیه السّلام گفت: اشهد ان لا اله الّا اللَّه، اشهد ان لا اله الّا اللَّه، پس از آن فرشتگان اجتماع کرده و درب های آسمان گشوده شد و گفتند:
ص: 39
ای جبرئیل، این کیست که با تو می باشد؟
جبرئیل فرمود: این حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلم است.
فرشتگان گفتند: آیا مبعوث شده است؟
جبرئیل فرمود: بلی.
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند: فرشتگان به سرعت به طرف من آمده و سلام کرده و گفتند: به برادرت سلام ما را برسان.
حضرت می فرمایند: به ایشان گفتم: آیا او را می شناسید؟
گفتند: آری، چگونه آن حضرت را نشناسیم و حال آنکه خداوند پیمان شما و او و شیعه او را تا روز قیامت از ما گرفته است و ما در هر روز پنج بار (مقصود در هر یک از اوقات نماز می باشد) به صورت های شیعیان آن حضرت نظر می افکنیم.
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند: سپس پروردگارم چهل نوع از انواع نور را برایم افزود که اصلا به انوار اوّلی شباهت نداشتند چنانچه حلقه ها و زنجیرهای دیگری بر آنچه قبلا یاد شد افزود.
سپس مرا به آسمان سوّم عروج داد، فرشتگان این آسمان به اطراف پراکنده شده و به سجده افتاده و گفتند: سبّوح، قدّوس، ربّ الملائکه و الرّوح، سپس اضافه کردند:
این چه نوری است که شبیه نور پروردگارمان است، جبرئیل پس از استماع این کلام گفت:
اشهد انّ محمّدا
رسول اللَّه، اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه، فرشتگان اجتماع کرده و درب های آسمان گشوده شد فرشتگان گفتند: آفرین به اوّل و ابتدائت از حیث خلقت و رتبه و آفرین به پایانت از جهت ظهور و بعثت و آفرین به کسی که زمان امّتش متّصل به حشر است و آفرین به کسی که پیش از خلق خلائق آفریده شد و تمام حسابها با او است یعنی محمّد خاتم النبیین و علی خیر الوصیین.
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند: به من سلام کرده و از برادرم علی علیه السّلام پرسیدند؟
گفتم: او در زمین خلیفه و جانشین من است، مگر او را می شناسید؟
گفتند: آری، چگونه او را نشناسیم و حال آنکه در هر سال یک بار بیت المعمور را زیارت کرده و بر روی آن جلد و پارچه نازک سفیدی است که اسم محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلم و علی و حسن و حسین و ائمه و شیعیان تا روز قیامت نوشته شده و ما با دستهایمان بر سرهای ایشان کشیده و تبرک می جوییم.
سپس پروردگارم چهل نوع از انواع نور که با هیچ یک از انوار اوّل شبیه نبود برایم
ص: 41
افزود و حلقه ها و زنجیرها را نیز اضافه کرد.
سپس مرا به آسمان چهارم عروج داد در این آسمان فرشتگان هیچ نگفتند و صدایی شنیدم از ایشان که گویا در سینه ها حبس بود، باری آنها اجتماع کرده و درب های آسمان گشوده شد و به سرعت به طرف من شتافتند، جبرئیل علیه السّلام گفت:
حیّ علی الصّلوه، حیّ علی الصّلوه، حیّ علی الفلاح، حیّ علی الفلاح.
پس از
او فرشتگان با دو آواز مقرون به هم گفتند: بمحمّد تقوم الصّلوه (به حضرت ختمی مرتبت نماز قائم است) و بعلیّ الفلاح (یعنی به حضرت علوی صلوات اللَّه علیه رستگاری وابسته است).
جبرئیل فرمود: قد قامت الصّلوه، قد قامت الصّلوه.
فرشتگان گفتند: نماز تعلق دارد به شیعیان علی علیه السّلام که تا روز قیامت آن را بپا می دارند.
سپس فرشتگان اجتماع کرده و به نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلم عرض کردند: برادرت را کجا گذاردی و چطور می باشد؟
حضرت به ایشان فرمود: آیا او را می شناسید؟
عرضه داشتند: آری او و شیعیانش را می شناسیم، او (یعنی علی علیه السّلام) نوری است که اطراف عرش خدا می باشد و در بیت المعمور پارچه و جلد رقیق و نازکی از نور هست که با خط نور در آن نام محمّد و علی و حسن و حسین و ائمه و شیعیانشان بدون این که نام یکی از ایشان کم یا زیاد شده باشد نوشته شده است، میثاق و پیمان حضرتش را از ما گرفته اند و در هر روز جمعه بر ما قرائتش می نمایند، پس من به سجده شکر افتادم.
حق تعالی فرمود: ای محمّد سر خود را بالا کن.
من سر بالا نمودم، طبقات آسمان را دیدم که از هم شکافته و پرده ها برداشته شده است، سپس به من فرمود:
سر پایین کن و ببین چه می بینی.
من سرم را پایین کرده نظرم به بیت و حرم شما افتاد که مانند بیت المأموری که در آن بودم می باشد، بیت المأمور دقیقا مقابل بیت و حرم شما قرار داشت به طوری که اگر من چیزی را از دستم می انداختم در حرم و بیت می افتاد باری
حق تعالی به من فرمود: ای محمّد! این حرم است و تو حرام می باشی، یعنی احترام بیت به خاطر حرمت تو است و برای هر مثلی، مثالی می باشد یعنی هر چیزی در زمین مثالی در
ص: 43
آسمان دارد، پس از آن به من فرمود: ای محمّد، دستت را دراز کن پس برخورد می کنی با آبی که از طرف راست عرش جاری است، پس آب فرو ریخت و من با دست راست با آن برخورد نمودم فلذا است که اوّلین فعل در وضوء برداشتن آب با دست راست می باشد، سپس پروردگارم فرمود:
آب را بگیر و با آن صورتت را بشوی (امام صادق علیه السّلام فرمود: البته حق تعالی شستن صورت را در وضوء همان جا به پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله تعلیم فرمود) زیرا تو می خواهی با این دو دستت با کلام من مواجه شوی.
سپس با رطوبت زیادی در دو دستت سر و پاس خود را تا روی برآمدگی پاها مسح کن امام صادق علیه السّلام فرمود: البته حق تعالی مسح سر و پاها را همان جا به پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله تعلیم نمود و فرمود:
من می خواهم که تو سرت را مسح کنی و باقی بدارمت و امّا مسح بر پاهایت، به خاطر آن است که می خواهم قدم هایت را جایی بگذارم که نه پیش از تو و نه بعد از تو کسی آن جا قدم نگذاشته و نخواهد گذاشت.
تا اینجا حدیث علّت وضوء و اذان را شرح و توضیح داد.
سپس حقّ عزّ و جل فرمود: ای محمّد رو به حجر الاسود که در مقابلم هست نما و
به عدد حجابهایم (تعداد آنها هفت تا است) مرا با گفتن تکبیر به بزرگی یاد نما و از اینجاست که تکبیرات افتتاحیه هفت تا است چه آنکه حجابها همان طوری که اشاره شد هفت تا می باشند و پس از انقطاع حجب قرائت را شروع نما و از اینجا است که افتتاح سنّت شده و حجبی که طبق طبق روی هم قرار گرفته اند سه تا بوده به عدد نوری که بر محمّد صلّی اللَّه علیه و آله نازل گردید، یعنی سه مرتبه از این رو افتتاح سه مرتبه بوده و تکبیر هفت مرتبه می باشد.
و وقتی از تکبیر و افتتاح فارغ شده خداوند عزّ و جل فرمود: آلان به من رسیدی پس اسم مرا یاد کن: حضرت فرمود: بسم اللَّه الرحمن الرحیم و به همین خاطر در اوّل هر سوره گفتن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مشروع گردید سپس حق تعالی به آن حضرت فرمود: مرا ستایش کن.
حضرت عرضه داشت: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله در نفس خود پس از تحمید عرضه داشت: شکرا.
بلافاصله حق تعالی فرمود:
ای محمّد، حمد و ستایش مرا با گفتن (شکرا) قطع کردی پس دوباره اسم مرا
ص: 45
ببر و به همین خاطر در سوره حمد عبارت «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» دو مرتبه گفته می شود و وقتی به «و لا الضّالّین» رسید نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ شکرا (یعنی در مقام شکر این عبارت را فرمود) خدای عزیز جبار فرمود:
ذکر مرا قطع کردی پس اسمم را یاد کن.
پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: بسم اللَّه الرحمن
الرحیم و به خاطر همین بعد از حمد ابتداء سوره بعدی گفتن بسم اللَّه الرحمن الرحیم مشروع گردید، پس از آن حق تعالی به حضرت فرمود: بخوان: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ تا آخر به همان نحوی که نازل گردیده چه آنکه این سوره نسبت و نعت و اوصاف مرا بیان می کند.
سپس دو دستت را پایین آور و بر دو کاسه زانوهایت قرار بده و پس از آن به عرش من بنگر.
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله می فرماید: به بزرگی عرش نگریستم روحم طیران کرد و حالت غش بر من عارض شد پس الحام شدم به این که بگویم: سبحان ربی العظیم و بحمده، به خاطر آن عظمتی که دیده بودم، باری وقتی این کلام را گفتم حالت غش از من بطرف شد تا جایی که آن را هفت بار گفتم (البته نسبت به هفت بار نیز الحام شدم) باری به نفس و روحم مراجعه نموده و همان طوری که قبلا بودم، گردیدم و به همین جهت گفتن سبحان ربی العظیم و بحمده در رکوع مشروع گردید، بعد حق عزّ و جل فرمود: سر را بردار من سر برداشتم نظرم به چیزی افتاد که عقل از سرم پرید پس بلافاصله با صورت و دو دست به زمین رفته و الحام شدم که بگویم: سبحان ربی الاعلی و بحمده و این به خاطر علو و بلندی چیزی بود که دیدم: ذکر مزبور را هفت بار گفتم و هر بار که می گفتم اندکی به حال آمده و حالت غش از من دور می شد باری پس از اتمام هفت بار نشستم، پس در سجود گفتن: سبحان ربی الاعلی
و بحمده و نیز نشستن بین دو سجده که حضرت آن را به منظور استراحت از غش و علو و بزرگی آنچه دیده بودند انجام دادند مشروع گردید.
سپس پروردگارم به من الهام فرمود و خواست که سر را بالا کنم، پس سر را بالا کرده و آن علو و بلندمرتبگی را که دیدم حالت غش به من دست داد پس به رو افتاده و صورت و دستهایم را رو به زمین قرار داده و گفتم سبحان ربی الاعلی و بحمده، این ذکر را هفت بار گفتم و سپس سر را بلند کرده و پیش از آنکه بایستم نشستم تا دو باره به علو و بلندمرتبگی حضرتش نظر افکنم، و به خاطر همین دو سجده از یک رکعت جعل گردید و نیز به همین جهت نشستن خفیف پیش از
ص: 47
برخاستن مشروع شد باری پس از آن ایستادم، حق عزّ و جل فرمود: یا محمّد سوره حمد را بخوان، پس آن را به همان نحوی که اوّل خوانده بودم، خواندم، پس از آن فرمود: بخوان: إِنَّا أَنْزَلْناهُ ... زیرا این سوره نسبت تو و اهل بیت تو تا روز قیامت را بیان می کند، پس از آن به رکوع رفتم و در رکوع و سجودش همان ذکرهایی را که اوّل گفته بودم، گفتم و پس از آن خواستم که برخیزم پروردگار متعال فرمود: ای محمّد نعمت هایی که به تو دادم را به یاد آور و اسم مرا ببر حق تبارک و تعالی به من الهام نمود که بگویم: بسم اللَّه، لا اله الّا اللَّه، و الاسماء الحسنی کلّها للَّه.
پس به من
فرمود: یا محمّد بعد از این درود بر خود و اهل بیتت بفرست.
من گفتم: صلّی اللَّه علیّ و علی اهل بیتی، و خداوند هم خواسته مرا انجام داد یعنی رحمت بر من و اهل بیتم فرستاد سپس ملتفت شدم خود را در صفوف فرشتگان و انبیاء یافتم، پروردگارم فرمود: یا محمّد، سلام بده گفتم: السّلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته.
حق تعالی فرمود: ای محمّد من محققا سلام و تحیّت بوده و رحمت و برکات تو و ذریّه تو می باشد، پس از آن امر فرمود که به سمت چپ توجه نکنم.
و اوّلین سوره ای که بعد از قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ شنیدم، إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ بود، باری به خاطر آنچه گفته شد سلام را یک بار می دهند و در آن حال صورت باید به طرف قبله باشد و نیز به جهت آنچه ذکر شد تسبیح و در رکوع و سجود به عنوان شکر بجا آورده می شود.
و امّا «سمع اللَّه لمن حمده» گفتم آن به خاطر این جهت مشروع گردید که نبیّ اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند از رکوع که سر برداشتم صدای ضجّه و ناله فرشتگان را شنیدم، گفتم: سمع اللَّه لمن حمده بالتسبیح و التهلیل و به جهت کلّ آنچه بیان داشتیم است که هر گاه در دو رکعت اوّل و دوّم نماز حدثی حادث شود و خللی اتّفاق بیفتد مصلّی باید نمازش را اعاده کند و این دو رکعت فرض اوّل محسوب می شود و آن در وقت زوال یعنی نماز ظهر واجب گردید.
باب دوّم سرّ این که حق عزّ و جلّ نماز را واجب فرمود
حدیث (1) علی بن احمد بن محمّد رحمه اللَّه علیه از محمّد بن ابی عبد اللَّه کوفی،
از
ص: 49
محمّد بن اسماعیل برقی، از علی بن عبّاس، از عمر بن عبد العزیز از هشام بن الحکم، وی می گوید: راجع به علّت وجوب نماز از حضرت امام صادق علیه السّلام سؤال کرده و محضرش عرض کردم: با این که این عبادت مردم را از بر آوردن نیازمندیهایشان مشغول نموده و بدنهایشان را به رنج می اندازد چطور حق تعالی آن را بر ایشان واجب کرده؟
حضرت فرمودند: در آن اسرار و عللی است و توضیح آن این است که:
اگر مردم به حال خود واگذارده شده و هیچ تنبیه و تذکیری از ناحیه نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله متوجه ایشان نمی شد و کتاب خدا صرفا در دستشان باقی می ماند حالشان همچون حال مردمان اوّل می گشت چه آنکه آنها اگر چه دین را اخذ نموده و کتب را وضع و جعل کرده و مردمانی را هم به کیش و آیین خود فرا خوانده و احیانا با آنها به مقاتله نیز پرداختند ولی پس از رفتن از این دنیا اسمشان از یادها رفته و امرشان مندرس و کهنه گردید گویا اصلا ایشان در این دنیا نبوده اند و خداوند تبارک و تعالی اراده کرد دین و آیین و آمر محمّد صلّی اللَّه علیه و آله فراموش نشود و بدین جهت بر امتش نماز را فرض و واجب قرار داد، در این نماز هر روزه مردم پنج بار با صدای بلند اسم نامی پیامبر را برده و با انجام افعال نماز خدا را عبادت کرده و او را یاد می نمایند و بدین ترتیب از آن حضرت غافل نشده و فراموشش نمی کنند و
در نتیجه ذکرش مندرس و کهنه نمی گردد.
حدیث (2) علی بن احمد بن محمّد از محمّد بن یعقوب، از محمّد بن ابی عبد اللَّه، از محمّد بن اسماعیل، از علی بن عبّاس، از قاسم بن ربیع صحّاف، از محمّد بن سنان نقل کرده که وی گفت: حضرت ابا الحسن علی بن موسی الرّضا علیه السلام در جواب سؤالاتی که کتبا از آن جناب نقل نموده بودم چنین مرقوم فرمودند:
علّت و سرّ واجب شدن نماز اموری است: اقرار به ربوبیّت حق عزّ و جل و خلع انداد و اضداد از او، ایستادن در مقابل جبّار جلّ جلاله با حالتی خوار و نیازمندانه، خضوع و اعتراف به گناه و در خواست عفو از آنها، گذاردن صورت در هر روز پنج بار روی خاک به خاطر تعظیم و بزرگداشت حقّ عزّ و جل، متذکر خدا بودن و فراموش نکردن او، خاشع و خاضع بودن در مقابل حضرتش و راغب و طالب بودن در زیادی دین و دنیا و انزجار از غیر خدا، مداومت بر ذکر حق عزّ و جل در شب و روز تا بدین ترتیب بنده سیّد و سرور و مدبّر و خالق خود را فراموش نکند تا به طغیان او
ص: 51
منتهی گردد و در این به یاد بودن بنده پروردگار خود را فائده ای که هست آن است که از معاصی منزجر گردیده و باعث می شود از انواع فساد کناره بگیرد.
باب سوّم سرّ قبله و انحراف به سمت چپ
حدیث (1) حسن بن محمّد بن ادریس رحمه اللَّه علیه، از پدرش، از محمّد بن حسان، از محمّد بن علی کوفی، از علی بن حسان واسطی از عمویش عبد الرحمن
بن کثیر از مفضّل بن عمر نقل کرده که وی گفت: راجع به دوستان و یارانی که در سمت چپ کعبه قرار گرفته اند و می توانند به جانب چپ منحرف شوند به خلاف آنان که در سمت راست کعبه می باشند از حضرت امام صادق علیه السّلام سببش را پرسیدم؟
حضرت فرمودند: وقتی حجر الاسود از بهشت به زمین آورده شد و آن را در جایش گذاردند اعلام حدود و حرم را در جایی نصب کردند که نور حجر الاسود به آن جا می رسید لذا از راست کعبه چهار میل نور حجر برد داشت و از جانب چپ هشت میل قهرا کلّ فاصله بین یمین و یسار دوازده میل بود لذا آنان که در سمت راست کعبه هستند اگر به چپ منحرف شوند از حدّ قبله خارج می شوند به خلاف آنان که جانب چپ کعبه می باشند که با چنین انحرافی از حدّ قبله خارج نمی گردند.
حدیث (2) محمّد بن الحسن بن احمد بن ولید رضی اللَّه عنه از محمّد بن الحسن الصفّار، از عبّاس بن معروف، از علی بن مهزیار از حسن بن سعید، از ابراهیم بن ابی البلاد، از ابی غره، وی می گوید: حضرت امام صادق علیه السّلام به من فرمودند: بیت قبله است برای مسجد و مسجد برای شهر مکه و شهر مکه برای حرم و حرم قبله است برای دنیا.
باب چهارم سر این که خداوند امر فرمود به تعظیم مساجد و علّت مسلّط شدن بخت نصر بر بیت المقدس
حدیث (1) علی بن احمد بن محمّد از محمّد بن ابی عبد اللَّه کوفی از موسی بن عمران، از عمویش حسین بن یزید نوفلی از علی بن ابی حمزه، از ابو بصیر می گوید: از حضرت
ص: 53
امام صادق علیه السلام
پرسیدم: علّت تعظیم و بزرگداشت مساجد چیست؟
حضرت فرمودند: خداوند امر فرموده به تعظیم مساجد به خاطر آنکه آنها بیوت خدا در زمین می باشند.
حدیث (2) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از محمّد بن الحسن، از صفوان بن یحیی، از کلیب صیداوی، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که حضرت فرمودند:
در تورات نوشته: خانه های من در زمین مساجد می باشند، پس خوشا به حال کسی که در خانه اش خود را مطهّر و پاکیزه ساخته سپس من را در خانه ام زیارت کند و حق مزور آن است که زائر را اکرام نماید.
حدیث (3) محمّد بن الحسن بن احمد بن ولید رضی اللَّه عنه از محمّد بن الحسن الصفّار، از عبّاس بن معروف، از موسی بن بکر، از حضرت ابی الحسن الاوّل علیه السّلام، نقل کرده که آن جناب فرمودند: نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند:
خداوند به موسی علیه السّلام وحی فرمود: من آتش را از آسمان برای تو فرستادم پس از آن در بیت المقدس روشن نما.
موسی علیه السّلام عرض کرد: وقتی بخت نصر بیت المقدس را خراب نمود و در آن زباله ها را می ریخت و مردم در آن قضاء حاجت می کردند، آن مکان به خدای عزّ و جل شکایت نمود و گفت: پروردگارا به وسیله فرشتگانت مرا آباد کرده و بیت خودت قرارم دادی و نیز جایگاه انبیاء و رسولانت مرا نمودی سپس مجوسی و آتش پرستی را بر من مسلّط کردی که بجا آورده با من آنچه بجا آورد.
خداوند متعال به آن وحی فرمود: من با تو این کار به خاطر آن نمودم که اهالی شهر بدانند هر گاه
نافرمانی مرا کنند خیلی بر من آسان است که آنها را به بلیّات مبتلا کنم.
باب پنجم سر این که وقف بر مسجد نمودن جایز نیست
حدیث (1) جعفر بن علی، از پدرش، از جدّش حسن بن علی کوفی، از عبّاس بن عامر، از ابی الضحّاک، از حضرت امام صادق علیه السّلام راوی می گوید: محضر مبارکش عرضه
ص: 55
داشتم: مردی خانه ای خریده و آن را ساخته و مقداری از زمین به صورت عرصه ماند که آن را جایگاه نگهداری غلّه کرد آیا می تواند این جایگاه را وقف بر مسجد نماید؟
حضرت فرمودند: زرتشتیان بر آتشکده هایشان وقف می کنند (یعنی شما این کار را نکنید).
باب ششم سرّ این که در مسجد صدا بلند کردن و از گمشده خبر دادن و تراشیدن تیر مکروه می باشد
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از محمّد بن یحیی عطّار، از محمّد بن احمد باسنادش به طور مرفوعه نقل کرده که مردی آمد به مسجد و از مال گمشده خود خبر داد و خواست در صورت پیدا شدن به او ردّ کنند.
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: به او بگویید: خدا گمشده ات را به تو ردّ نکند، مسجد برای غیر این بنا شده است، سپس راوی گفت: بلند کردن صدا در مساجد مکروه است و نیز رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله به مردی گذشتند که در مسجد تیر می تراشید، پس او را از این عمل نهی نموده و فرمودند: مسجد برای غیر این بنا شده است.
حدیث (2) و با همین اسناد از محمّد بن احمد، از حسن بن موسی خشاب از علی بن اسباط، از برخی رجالش نقل کرده که گفت: حضرت امام صادق علیه السّلام فرمودند:
بیع و شراء و دیوانگان و کودکان را از مساجد دور کنید و نیز گمشده ها را در مساجد تعریف نکرده و طلب ننمایید و همچنین در مساجد حکم نکرده و حدود جاری
ننمایید و صدای خویش را در آنها بلند نکنید.
باب هفتم سرّ خراب کردن امیر المؤمنین علیه السّلام محراب های مساجد را
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد بن عیسی، از محمّد بن یحیی خزّاز، از طلحه بن زید، از حضرت جعفر بن محمّد از پدر
ص: 57
بزرگوارش علیهما السّلام نقل کرده اند که امیر المؤمنین علیه السّلام محراب مساجد را در هر کجا که می دیدند خراب می کردند می فرمودند: گویا محاریب کشتارگاههای یهود می باشند.
باب هشتم سرّ این که نباید بنای مساجد مشرف به ساختمانهای حوالی و اطرافش باشند
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد بن عیسی، از محمّد بن یحیی خزّاز، از طلحه بن زید، از حضرت جعفر بن محمّد، از پدر بزرگوارش علیهما السّلام نقل کرده که فرمودند:
علی علیه السّلام در کوفه مسجدی را دیدند که بنائش به ساختمانهای اطراف مشرف بود، حضرت فرمودند: گویا این معبد یهود و نصاری است، مساجد را نباید مرتفع و بلند ساخت بلکه پست و کوتاه باید بنا نمود.
باب نهم سرّ این که واجب است بر کسی که سنگریزه های مسجدی را بیرون بیاورد دوباره به همان جا یا به مسجد دیگر باز گرداند
حدیث (1) محمّد بن علی ماجیلویه، از پدرش، از احمد بن ابی عبد اللَّه، از پدرش، از وهب بن وهب، از حضرت جعفر بن محمّد از پدر بزرگوارش نقل کرده که فرمودند:
هر گاه کسی سنگریزه های مسجدی را از آن بیرون آورد باید آنها را یا به همان جا و یا به مسجد دیگری بازگرداند زیرا سنگریزه ها تسبیح خدا می گویند «1».
______________________________
(1)- مرحوم مجلسی در کتاب بحار ج (84) ص (8) می فرماید:
ممکن است تسبیح سنگریزه ها کنایه از این باشد که آنها جزء مسجد هستند چه آنکه مسجد به خاطر آنکه محلّ عبادت است بر عظمت و جلال حق تعالی دلالت دارد پس به طور کلّی مسجد با جمیع اجزائش حق تعالی را از آنچه لائق به او نیست تنزیه و تقدیس می کند.
و ممکن است کلمه «تسبیح» را به فتح باء خواند یعنی سنگریزه ها از نجاسات و آنچه لائق به مسجد نیست منزّه می باشند و طبق این احتمال تسبیح باز کنایه از جزئیت می باشد.
ص: 59
باب دهم سرّ کشیدن گردن در رکوع
حدیث (1) علی بن حاتم از ابراهیم بن علی، از احمد بن مختار انصاری از حسن بن علی علوی، از ابو حکیم زاهد از احمد بن عبد اللَّه، وی می گوید: شخصی محضر امیر المؤمنین علیه السّلام عرض کرد: ای پسر عمّ بهترین مخلوق خدا، معنای بلند کردن دو دست در تکبیر اوّل چیست؟
حضرت فرمودند: معنای آن اللّه اکبر است و معنای اللّه کبر آن است که خدا واحد و احدی است که هیچ چیز مانندش نبوده و با هیچ چیز قیاس نشده و با اشیاء و اجناس مشتبه نگردیده و با حواس درک نمی شود.
آن شخص عرضه
داشت: این که گردن را در وقت رکوع می کشند معنایش چیست؟
حضرت فرمودند: تأویلش آن است که: آمنت بوحدانیّتک و لو ضربت عنقی (به وحدانیت تو ایمان آورده ام اگر چه گردن مرا بزنی).
باب یازدهم سرّ رخصت در جمع نمودن بین دو نماز
حدیث (1) حسین بن احمد بن ادریس رحمه اللَّه علیه، از پدرش، از احمد بن محمّد بن عیسی، از علی بن الحکم، از اسحاق بن عمّار، از مولانا حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم نماز ظهر و عصر را بدون هیچ سببی در یک جا خواندند عمر که با جرات ترین افراد بر پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلم بود به حضرت عرض کرد:
آیا در باره نماز حکمی نازل شده؟
حضرت فرمودند: خیر منتهی خواستم بر امّتم توسعه بدهم.
حدیث (2) احمد بن محمّد بن یحیی عطّار از پدرش، از احمد بن محمّد بن عیسی: از محمّد بن سنان، از عبد الملک القمی، وی می گوید: محضر امام صادق علیه السّلام عرضه داشتم: آیا بدون هیچ علّت و سببی می توانم بین دو نماز جمع کنم؟
حضرت فرمودند: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله این کار را کردند و قصدشان تخفیف بر امّت بود.
ص: 61
حدیث (3) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد، از علی بن حکم، از عبد اللَّه بن بکیر، از زراره، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند:
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله در هنگامی که آفتاب به زوال رفت نماز ظهر و عصر را با جماعت بدون هیچ علّت و سببی خواندند و بین
آن دو فاصله نیانداختند چنانچه نماز مغرب و عشاء را پس از سقوط شفق جماعه بجا آورده و بدون هیچ سببی بین آن دو فاصله نگذاردند و سر این کار آن بود که حضرت خواستند وقت بر امّت توسعه داشته باشند.
حدیث (4) علی بن عبد اللَّه ورّاق و علی بن محمّد بن الحسن القزوینی معروف به ابن قبره از سعد بن عبد اللَّه، از عبّاس بن سعید ازرق از زهیر بن حرب از سفیان بن عیینه، از ابی الزّبیر، از سعید بن جبیر، از ابن عبّاس، وی می گوید: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله بین نماز ظهر و عصر بدون هیچ خوفی و بدون این که در سفر باشند جمع فرمودند، سپس وی گفت:
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله مقصودشان از این کار این بود که بر امّتش حرج و مشقّتی پیش نیاید.
حدیث (5) علی بن عبد اللَّه ورّاق و علی بن محمّد بن الحسن معروف به ابن قبره قزوینی از سعد بن عبد اللَّه از عبّاس بن سعید ازرق از ابن عون بن سلام کوفی، از وهب بن معاویه جعفی، از ابی زبیر از سعید بن جبیر، از ابن عباس مثل روایت چهارم را نقل کرده است.
حدیث (6) علی بن عبد اللَّه ورّاق و علی بن محمّد بن الحسن القزوینی از سعد بن عبد اللَّه از محمّد بن عبد اللَّه بن ابی خلف از ابو یعلی بن اللّیث برادر محمّد بن اللّیث والی قم از عون بن جعفر مخزومی، از داود بن قیس فراء از صالح مولی با هم، از ابن عباس نقل کرده که وی گفت: رسول خدا صلّی اللَّه علیه
و آله و سلم بدون این که بارانی بیاید و یا در سفر باشند بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء جمع فرمودند:
راوی گفت: به ابن عبّاس گفته شد: مقصود پیامبر از این کار چه بود؟
ابن عبّاس گفت: آن بود که بر امّت خود توسعه دهند.
ص: 63
حدیث (7) علی بن عبد اللَّه ورّاق، از ابو خثیمه زهیر بن حرب از اسماعیل بن علیه، از لیث، از ابن عباس نقل کرده که وی گفت: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله در سفر و حضر بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء جمع نمودند.
حدیث (8) علی بن عبد اللَّه ورّاق و علی بن محمّد الحسن القزوینی از سعد بن عبد اللَّه از عبّاس بن سعید ازرق از سوید بن سعید انباری از محمّد بن عثمان از جمحی، از حکم بن ابان، از عکرمه، از ابن عبّاس و از نافع از عبد اللَّه عمر نقل شده نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله با این که در مدینه مقیم بوده و مسافر نبودند نمازشان را جمع و تمام خواندند.
باب دوازدهم سرّ این که در نماز ظهر روز جمعه و نماز مغرب و عشاء و نماز صبح قرائت را بلند باید خواند ولی نماز ظهر و عصر سایر ایّام را آهسته باید خواند و علّت این که تسبیح در دو رکعت آخر افضل از قرائت می باشد
حدیث (1) حمزه بن محمّد علوی رحمه اللَّه از علی بن ابراهیم بن هاشم، از پدرش، از علی بن معبد، از حسن بن خالد، از محمّد بن حمزه نقل کرده که وی گفت: محضر امام صادق علیه السّلام عرض نمودم: برای چه در نماز فجر و مغرب و عشاء قرائت بلند خوانده می شود و سایر نمازها مثل ظهر و عصر ایّام را بلند نمی خوانند؟
و برای چه تسبیح در دو رکعت آخر افضل و برتر از قرائت می باشد؟
حضرت
فرمودند: به خاطر آنکه وقتی نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلم را به آسمان بردند اوّلین نمازی که حق تعالی بر آن سرور واجب نمود نماز ظهر روز جمعه بود پس از آن حق تبارک و تعالی فرشتگان را به آن جناب افزود و آنها پشت سر حضرتش به نماز ایستادند، باری حق عزّ و جل به نبی گرامیش امر فرمود که قرائت نماز را بلند بخواند تا بر فرشتگان فضل و برتریش نسبت به آنها معلوم و آشکار گردد و پس از نماز ظهر، نماز عصر را بر پیامبر فرض و واجب گردانید، در هنگام خواندن آن احدی از فرشتگان را خداوند عزّ اسمه به پیامبرش نیفزود و به او امر نمود که قرائت را مخفی
ص: 65
و آهسته بخواند زیرا پشت سر آن جناب کسی نبود و پس از آن نماز مغرب را بر او واجب کرد و سپس فرشتگان را به آن حضرت افزود پس امر کرد که قرائت این نماز را نیز بلند بخواند و همچنین در نماز عشاء، و وقتی نزدیک طلوع فجر رسید نماز صبح را حق تبارک و تعالی بر حضرتش فرض نمود و امر کرد که آن را نیز بلند بخواند تا فضل او بر دیگران معلوم گردد همان طوری که بر فرشتگان معلوم گردید و به همین خاطر نماز صبح را باید بلند خواند.
راوی می گوید: محضرش عرض کردم: برای چه تسبیح در دو رکعت اخیر افضل از قرائت است؟ حضرت فرمودند: زیرا وقتی پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله در دو رکعت اخیر متذکر عظمت حق
عزّ و جلّ شد وحشت و هراس او را گرفت و فرمود: سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا إله إلّا اللَّه و اللَّه اکبر و به همین خاطر تسبیح قرائت افضل و برتر گشت.
باب سیزدهم سرّ این که تنها در نماز صبح باید قرائت را بلند خواند نه در نمازهای روزانه دیگر
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از عبد اللَّه بن جعفر حمیری از علی بن بشار، از موسی، از برادرش، از حضرت علی بن محمّد علیهما السّلام حضرت در ضمن جوابهای سؤالات یحیی بن اکثم قاضی فرمودند: امّا نماز صبح با این که از نمازهای نهاریّه و روزانه محسوب می شود با این حال قرائت در آن را بلند می خوانند جهتش آن است که نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله قرائت در آن را بلند می خواندند زیرا این نماز به شب نزدیک است.
باب چهاردهم سرّ این که چرا نماز مغرب در سفر و حضر سه رکعت خوانده می شود و سایر نمازها در سفر دو رکعت دو رکعت می باشند
حدیث (1) علی بن حاتم در مکتوبی که به من نوشت گفت: قاسم بن محمّد از حمدان بن الحسین، از حسن بن ابراهیم مرفوعا تا محمّد بن مسلم نقل کرده که وی گفت: محضر مبارک امام صادق علیه السّلام عرض کردم: برای چه نماز مغرب در سفر و حضر سه رکعت
ص: 67
خوانده می شود ولی سایر نمازها دو رکعت می باشند؟
حضرت فرمودند: زیرا نماز بر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم دو رکعت، دو رکعت واجب گردید و آن سرور به آنها دو رکعت اضافه فرمود و مجموع چهار رکعت گردید، سپس از نماز مغرب یک رکعت کاستند و نیز در سفر از هر کدام دو رکعت کم نمودند ولی مغرب را به همان حال سه رکعت باقی گذارده و فرمودند:
من حیاء می کنم در نماز مغرب دو بار بکاهم و به خاطر همین جهت نماز مغرب در حضر و سفر سه رکعت خوانده می شود.
باب پانزدهم سرّ این که در نماز مغرب و نوافل آن در سفر و حضر تقصیر نمی باشد
حدیث (1) احمد بن محمّد بن یحیی عطّار از پدرش از ابو محمّد علوی دینوری باسنادش حدیث را مرفوعا از امام صادق علیه السّلام نقل کرده، راوی می گوید: محضر امام علیه السّلام عرضه داشتم: برای چه نماز مغرب سه رکعت و نوافلی که بعدش می خوانند چهار رکعت بوده و در سفر و حضر شکسته نمی شوند؟
حضرت فرمودند: خداوند عزّ و جل حکم نماز در حضر را بر پیامبر اکرم این طور نازل فرمود که هر نمازی را دو رکعت بخواند پس آن حضرت به هر نمازی در حضر دو رکعت افزوده و در سفر آنها را قصر نمودند مگر نماز مغرب و صبح و
زمانی که نماز مغرب را خواندند خبر میلاد حضرت فاطمه سلام اللَّه علیها به سمع مبارکش رسید به جهت شکر و سپاس از خدای عزّ و جل یک رکعت به آن افزودند و هنگامی که حضرت حسن مجتبی سلام اللَّه علیه متولّد شدند به خاطر تشکّر از خدای مهربان دو رکعت بعد از آن اضافه نمودند و پس از متولّد گردیدن حضرت امام حسین علیه السّلام به شکرانه این عطیّه الهی دو رکعت دیگر به آن اضافه کرده و فرمودند:
برای مذکّر مانند دو نصیب مؤنث ملاحظه می گردد و پس از آن در سفر و حضر نماز مغرب و این چهار نافله بعدش را به حال خود گذاردند.
باب شانزدهم سرّ این که نماز صبح به حال خود گذارده شده و در سفر و حضر به همین حال می باشد
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد بن عیسی، از حسن بن
ص: 69
محبوب از هشام بن سالم از ابو حمزه، از سعید، از مسیّب نقل کرده که وی گفت:
از حضرت علی بن الحسین علیهم السّلام سؤال کردم: نمازی که امروز مسلمین آن را به این کیفیّت می خوانند در چه زمانی بر ایشان واجب گردید؟
حضرت فرمودند: در مدینه وقتی دعوت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله علنی گردید و اسلام قوّت گرفت و خداوند متعال جهاد را بر مسلمین واجب گردانید، رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله هفت رکعت به نمازها اضافه کردند به این کیفیت: دو رکعت به ظهر، دو رکعت به عصر، یک رکعت به مغرب و دو رکعت به عشاء و نماز صبح را به همان حالی که در مکّه نازل شده بود باقی گذاردند تا فرشتگان شب در
عروج آسمان و فرشتگان روز در نزول به زمین شتاب نمایند، پس بدین ترتیب فرشتگان روز و شب با رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نماز صبح را حاضر و شاهد بودند و به همین خاطر حق تعالی فرمود:
وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ، إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً (نماز صبح را بجا آور که آن به حقیقت مشهود نظر فرشتگان روز و شب است) تا مسلمانان و فرشتگان روز و شب آن را حاضر گردند.
باب هفدهم سرّ این که وقتی مأموم یک نفر بود طرف راست امام می ایستد
حدیث (1) علی بن حاتم «1»، از قاسم بن محمّد، از حمدان بن الحسین، از حسین بن ولید، از احمد بن رباط، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، راوی می گوید: محضر مبارکش عرض کردم: برای چه وقتی دو نفر با هم نماز می خوانند تابع (مأموم) باید سمت راست متبوع (امام) بایستد؟
حضرت فرمودند: زیرا متبوع جلو او قرار دارد و اطاعت از فرد جلو حقّی است متعلّق به او و از طرفی حق تعالی مطیعین را اصحاب یمین و اهل نجات قرار داده است لذا به خاطر این علّت مأموم در سمت راست امام می ایستد نه چپ او.
باب هجدهم سرّ تشریع شدن جماعت در نماز
حدیث (1) حسین بن احمد بن ادریس رحمه اللَّه علیه از پدرش، از محمّد بن علی بن محبوب، از محمّد بن حسین، از ذبیان بن حکیم ازدی، از موسی نمیری، از ابن
______________________________
(1)- علی بن حاتم بن ابی حاتم القزوینی، نجاشی فرموده که وی ثقه است ولی از ضعفاء نقل می کند و مرحوم شیخ طوسی در باره اش فرموده: که وی دارای کتب کثیر و نیکویی می باشد.
ص: 71
ابی یعفور، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:
جماعت و اجتماع نمودن برای انجام نماز به خاطر این جهت مشروع و جعل گردید تا نمازگزار از تارک آن و کسی که رعایت و حفظ اوقات نماز را نموده از مضیّع آن ممتاز گردد و اگر جماعت نبود برای احدی ممکن نبود که در حق دیگری بتواند شهادت به صلاح و خوبی دهد، زیرا کسی که نمازش را با جماعت نخواند پس بین مسلمین نمازی برای او نیست چه آنکه
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند:
کسی که در مسجد نمازش را به مسلمانان نخواند نمازش، نماز نیست مگر آنکه سبب و علّتی داشته باشد.
باب نوزدهم سرّ این که مأموم پشت سر امام نباید قرائت بخواند
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه و احمد بن ادریس «1» جمیعا از محمّد بن عبد الجبّار «2»، از صفوان بن یحیی «3»، از عبد الرحمن بن حجّاج «4» نقل کرده که وی گفت: از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام پرسیدم: آیا در نمازی که مأموم پشت سر امام می خواند می تواند قرائت را بخواند؟
امام علیه السّلام فرمودند: امّا نمازهایی که باید آهسته خوانده شوند حکم آن است که اختیار با مأموم است اگر خواست بخواند و اگر هم نخواست نخواند منتهی اگر قرائت را نخوانند بهتر است و امّا نمازهایی که بلند خوانده می شوند، امام جماعت امر شده که قرائتش را بلند بخواند تا آنان که پشت سر او هستند سکوت کنند و نخوانند لذا اگر صدای امام را شنیدی سکوت کن و الّا قرائت را بخوان.
باب بیستم سرّ این که نمی توان پشت سر سفیه و فاسق نماز خواند
حدیث (1) محمّد بن الحسن بن احمد بن ولید رضی اللَّه عنه از محمّد بن الحسن الصفّار، از عبّاس بن
______________________________
(1)- احمد بن ادریس، ابو علی الاشعری القمی، مرحوم علّامه در خلاصه فرموده: وی ثقه بوده و از فقهاء امامیّه است، کثیر الحدیث، و صحیح الرّوایه می باشد، فوت آن جناب سنه 306 هجری است.
(2)- محمّد بن عبد الجبّار قمی ثقه می باشد.
(3)- صفوان بن یحیی البجلیّ، بفرموده مرحوم شیخ در فهرست و علامه در خلاصه وی ثقه و از وجوه شیعه می باشد.
(4)- عبد الرحمن بن الحجّاج البجلیّ وی استاد صفوان بن یحیی بوده و در ابتداء مذهب کیسانیه را داشته ولی پس از شهادت امام هفتم علیه السّلام رجوع به حق می نماید و محضر مبارک حضرت ثامن الحجج علیه السّلام می رسد به فرموده مرحوم
علّامه در خلاصه ثقه و ثبت و از وجوه امامیّه است.
ص: 73
معروف، از محمّد بن سنان، از طلحه بن زید از نور بن غیلان، از ابی ذر رحمه اللَّه علیه نقل کرده که ایشان گفتند:
امام تو شفاعتت را نزد خدا خواهد نمود، پس هرگز شفیع خود نزد خدا را سفیه و فاسق قرار مده.
حدیث (2) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از هیثم بن ابی مسروق «1»، از حسن بن محبوب، از علی بن رئاب از ابی عبیده نقل کرده که وی گفت: بعضی از دوستان از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام سؤال کرد و عرضه داشت: گروهی از اصحاب و یاران اجتماع کرده اند و وقت نماز حاضر می شود و بعضی به برخی دیگر پیشنهاد می کند که فلانی جلو بایست تا با تو نماز بگذاریم، این چه صورت دارد؟
حضرت فرمودند: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند:
در میان جماعت هر کدام که قرآن را بهتر قرائت می کنند جلو ایستاده و امام جماعت شود و اگر تمام از این نظر با هم مساوی بودند آن کسی که از دیگران زودتر از بلاد کفر هجرت کرده و به بلاد اسلامی وارد گردیده است امام شود و اگر در هجرت با هم مساوی باشند هر کس که سنّش از دیگران بیشتر است امام گردد و اگر همگی در سن با هم مساوی بودند هر کدام که به سنّت و احکام اعلم است و افقه از دیگران می باشد امام گردد و اگر در منزل یکی از شما اجتماعی شد غیر از صاحب منزل دیگری جلو نایستد چنانچه
در محل قدرت و سلطنت کسی اگر جماعتی فراهم شد غیر از صاحب سلطنت دیگری جلو نایستد.
و در حدیث دیگر این طور روایت شده:
اگر جملگی در سن با هم مساوی بودند هر کدام که زیباروی تر است جلو بایستد.
حدیث (3) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد مرفوعا از علی بن سلیمان، از عبد اللَّه بن سنان از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند: اگر دوست دارید که نمازتان مورد قبول واقع شود بهترین افراد از میان خود را در نماز مقدم قرار دهید.
حدیث (4) محمّد بن الحسن بن احمد بن ولید رضی اللَّه عنه از محمّد بن الحسن الصفّار، از ایّوب بن نوح،
______________________________
(1)- هیثم بن ابی مسروق، مرحوم ممقانی در رجال فرموده: وی حسن بلکه ثقه می باشد.
ص: 75
از عبّاس بن عامر از داود بن حصین، از سفیان حریزی، از عرزمی، از پدرش مرفوعا تا نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله حدیث را نقل کرده، پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند:
کسی که امام جماعتی گردد و در میان آن جماعت شخصی اعلم از وی باشد کار آن جماعت تا روز قیامت به زوال و انحطاط می گراید.
باب بیست و یکم سرّ این که خواندن نماز روی زمین شوره زار جایز نیست
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد بن عیسی، از علی بن الحکم، از ابان بن عثمان، از داود بن حصین بن سری، وی می گوید: محضر امام صادق علیه السّلام عرض کردم: برای چه خداوند متعال خواندن نماز
روی زمین شوره زار را حرام فرموده؟
حضرت فرمودند: زیرا پیشانی روی این زمین تمکّن پیدا نمی کند.
عرض کردم: اگر زمین هموار و صاف باشد چطور؟
فرمودند: در این صورت اشکالی ندارد.
حدیث (2) محمّد بن الحسن بن احمد بن ولید رضی اللَّه عنه از محمّد بن الحسن الصفّار، از یعقوب بن یزید، از صفوان بن یحیی از عبد اللَّه بن مسکان، از حلبی، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، حلبی می گوید: از امام علیه السّلام پرسیدم: آیا خواندن نماز روی زمین شوره زار چه حکمی دارد؟
فرمود: مکروه است زیرا پیشانی روی آن به طور مستوی و صاف واقع نمی شود.
عرض کردم: اگر زمین مستوی و هموار باشد چطور؟
فرمود: اشکالی ندارد.
باب بیست و دوّم سرّ این که مرد ختنه نشده نمی تواند امام جماعت باشد
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن ابی عبد اللَّه، از ابی الجوزاء «1»
______________________________
(1)- نام او منبه بن عبد اللَّه است، به فرموده مرحوم علّامه در خلاصه و نجاشی در رجال وی صحیح الحدیث و ثقه می باشد.
ص: 77
نقل کرده که وی گفت: مرد ختنه نشده امام جماعت برای دیگران نشود اگر چه قرائتش از همه بهتر باشد زیرا وی بزرگترین سنّت را ضایع نموده و شهادتش به همین خاطر مقبول نبوده و وقتی از دنیا برود بر جنازه اش نماز نباید خواند مگر آنکه ترک ختان به خاطر این باشد که بر نفس خود خوف از آن داشته مثلا احتمال قوی می داد در صورت اقدام به ختان تلف شود.
باب بیست و سوّم سرّ این که نمازهای واجب و مستحب در شبانه روز پنجاه رکعت می باشد
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از محمّد بن یحیی عطّار، از محمّد بن احمد بن یحیی، از ابراهیم بن اسحاق «1»، از محمّد بن الحسن بن شمون «2» از ابو هاشم خادم، وی گفت:
محضر ابو الحسن ماضی (امام هفتم) علیه السّلام عرض کردم: برای چه نمازهای واجب و مستحب پنجاه رکعت بوده نه زیادتر و نه کمتر از آن می باشند؟
حضرت فرمودند: برای این است که ساعات شب دوازده ساعت و ما بین طلوع فجر و طلوع آفتاب یک ساعت و ساعات روز نیز دوازده ساعت می باشد و حق تعالی برای هر ساعت دو رکعت نماز قرار داده که مجموعا پنجاه رکعت می باشد و ما بین غروب آفتاب تا سقوط شفق ظلمت است که برای آن نیز یک رکعت نماز منظور گردیده است.
باب بیست و چهارم سرّ مشروع شدن نوافل
حدیث (1) محمّد بن الحسن بن احمد بن ولید رضی اللَّه عنه از محمّد بن الحسن الصفّار، از احمد بن محمّد بن عیسی، از علیّ بن الحکم، از عثمان بن عبد الملک، از ابو بکر، وی می گوید:
حضرت ابو جعفر علیه السّلام به من فرمودند:
آیا می دانی برای چه نماز تطوّع و نافله مشروع گردیده؟
عرض کردم: فدایت شوم نمی دانم.
______________________________
(1)- ابراهیم بن اسحاق النهاوندی وی به فرموده نجاشی و شیخ در فهرست و علّامه در خلاصه ضعیف می باشد.
(2)- محمّد بن الحسن بن شمون بصری، وی ابتداء واقفی بود سپس غالی شد، بهر صورت ضعیف می باشد.
ص: 79
حضرت فرمودند: این نماز تطوّع و مستحب است برای شما و فریضه زائد می باشد برای انبیاء علیهم السّلام آیا می دانی چرا تطوع مشروع گردید؟
عرض کردم: فدایت شوم نمی دانم.
حضرت فرمودند: برای این مشروع شده
که اگر در نمازهای واجب نقصانی باشد نافله بر فریضه خوانده شده و اداء می گردد تا آن را تکمیل و تتمیم نماید، حق تعالی به نبیّ مکرّمش صلّی اللَّه علیه و آله و سلم می فرماید:
وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَهً لَکَ (مقداری از شب را بیدار و متهجّد باش و نماز شب خاص تو است، باشد که خدایت تو را به مقام محمود «شفاعت» مبعوث گرداند).
حدیث (2) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از ایّوب بن نوح، از ابن ابی عمیر، از هشام بن سالم، از محمّد بن مسلم، وی می گوید: حضرت ابو عبد اللَّه علیه السّلام فرمودند:
بسا نماز بنده نصف یا ثلث و یا ربع و یا خمسش بالا می رود و بالا نمی رود از نماز مگر همان مقداری که بنده آن را با حضور قلب خوانده و انجام داده فلذا بندگان مأمور شده اند به خواندن نوافل تا بدین ترتیب نقائص از فرائض خود را تتمیم و تکمیل کنند.
حدیث (3) علی بن حاتم از قاسم بن محمّد، از حمدان بن حسین، از حسین بن ولید، از عبد اللَّه بن حمّاد، از عبد اللَّه بن سنان، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، وی گفت: محضر مبارک امام علیه السّلام عرض کردم: برای چه رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله قبل از فریضه ظهر هشت رکعت نماز و قبل از فریضه عصر نیز هشت رکعت دیگر واجب فرمود «1» و چرا آن حضرت در وضوء مغرب ترغیب کامل می فرمود و نیز چرا آن حضرت چهار رکعت نماز بعد از فریضه مغرب واجب فرمود و چرا نماز شب را در آخر شب می خواندند
نه در ابتداء آن؟
حضرت فرمودند: مشروع نمودن نوافل به خاطر تأکید فرائض می باشد چه آنکه اگر نماز مردم فقط همان چهار رکعت ظهر می بود قطعا به آن استخفاف می کردند به حدّی که بسا وقت می گذشت و آن را انجام نمی دادند ولی وقتی غیر از فریضه نماز
______________________________
(1)- مقصود از «وجوب» استحباب مؤکّد است و به فرموده مرحوم مجلسی این استعمال در اخبار شایع می باشد.
ص: 81
دیگر در حقّشان قرار داده شد به خاطر کثرت نمازها جهت انجامشان سرعت نموده تا بلکه تمام را در وقت درک کنند و همچنین است سرّ مشروع شدن نوافلی که قبل از عصر می خوانند یعنی پس از مشروعیّت آن مردم سرعت کرده تا تمام نمازهای واجب و نافله را بخوانند و توضیح آن این است که:
مردم با خود می گویند: اگر تسویف نموده و نماز را تأخیر انداخته و در زوال بخوانیم وقت از ما فوت می شود و همچنین است وضوء در مغرب، یعنی ایشان می گویند: نماز را به تأخیر می اندازیم تا وضوء بگیریم و این سبب می شود که وقت گذشته و از آنها فوت شود لذا برای پیشگیری از چنین امری به وضوء آن بسیار ترغیب و تحریص شده اند تا سرعت کرده و قیام به آن نمایند و نیز چهار رکعت نافله بعد از مغرب و نماز شب را دستور است آخر شب خوانده تا به خواندن نماز صبح سرعت شود، پس برای این علّت نمازها به این کیفیت واجب شده اند.
حدیث (4) محمّد بن موسی بن متوکّل رضی اللَّه عنه از محمّد بن یحیی عطّار، از یعقوب بن یزید، از حمّاد، از حریز، از زراره،
از حضرت ابی جعفر علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:
برای این نافله مشروع شده است که به واسطه اش فسادی که در فریضه پدید می آید ترمیم و جبران شود.
باب بیست و پنجم سرّ این که جایز نیست شخص برای جماعتی امامت کرده یا به تنهایی نماز بخواند در حالی که و شاح پوشیده یعنی روی لباسهایش جامه ای را به صورت حمایل به تن کرده باشد و سرّ این که ترک اذان و اقامه برای مریض جایز نیست
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن الحسن بن علی بن فضّال، از عمرو بن سعید، از مصدق بن صدقه، از عمّار ساباطی، وی می گوید: از حضرت امام صادق علیه السّلام پرسیدم، آیا شخصی که امام جماعت است برای گروهی جایز است در هنگام امامت و شاح بپوشد؟
حضرت فرمودند: خیر، شخص با جماعت و گروهی نماز نخواند و حال آنکه روی لباسهایش جامه ای را به صورت حمایل به تن نموده اگر چه لباسهایش زیاد هم باشند زیرا امامی که وشاح پوشیده حق ندارد با مردم نماز جماعت بخواند و سپس
ص: 83
حضرت فرمودند: برای مریض چاره ای نیست از این که وقتی می خواهد نماز بخواند باید اذان و اقامه بگوید اگر چه آهسته و برای خودش باشد مشروط به این که قادر به تکلّم نباشد و اگر دردش شدید و سخت بود باز چاره ای نیست از این که اذان و اقامه را بگوید چه آنکه نماز بدون اذان و اقامه، نماز نیست.
مؤلّف گوید: مقصود لزوم اذان در نماز صبح و مغرب می باشد.
حدیث (2) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از هیثم بن ابی مسروق نهدی، از حسن بن محبوب، از هیثم بن واقد، از ابی عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:
سرّ مکروه بودن وشاح روی پیراهن آن است که این فعل از کردار جبابره و ظلمه
می باشد.
حدیث (3) محمّد بن الحسن بن احمد بن ولید رضی اللَّه عنه از محمّد بن الحسن الصفّار، از ابراهیم بن هاشم، از اسماعیل بن مرار از یونس بن عبد الرحمن، از جماعتی، از حضرت ابی جعفر و ابی عبد اللَّه علیهما السّلام سؤال کردند:
علّت چیست که شخص نباید در حال نماز روی پیراهنش وشاح پوشیده باشد؟
حضرت فرمودند: علّتش آن است که در نماز باید با تواضع و خواری باشند و وشاح پوشیدن نشانه تکبّر و گردن فرازی است از این رو در نماز جایز نیست این طور لباس بپوشید.
باب بیست و ششم سرّ این که دو رکعت نشسته بعد عشاء مشروع گردیده
حدیث (1) علی بن حاتم از قاسم بن محمّد، از حمدان بن حسین، از ابراهیم بن مخلد، از احمد بن ابراهیم از محمّد بن بشیر از محمّد بن سنان، از ابی عبد اللَّه قزوینی، وی می گوید: محضر حضرت ابی جعفر محمّد بن علی الباقر علیهما السّلام عرض کردم: برای چه بعد از نماز عشاء دو رکعت نشسته مشروع گردیده؟
حضرت فرمودند: برای این که حق تبارک و تعالی هفده رکعت واجب فرمود پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله دو برابر آن را به آن افزودند پس مجموع پنجاه و یک رکعت گردید، پس
ص: 85
این دو رکعت را امر فرمودند نشسته بخوانند تا یک رکعت محسوب شده و بدین ترتیب در مقابل هر یک رکعت فریضه دو رکعت نافله واقع می شود.
حدیث (2) محمّد بن حمدان از حسن بن محمّد بن سماعه، از جعفر بن سماعه، از مثنی، از مفضّل، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام نقل نموده، وی می گوید: محضر مبارکش عرض کردم: نماز عشاء را که می خوانم
در حال نشسته دو رکعت نافله می خوانم چطور است؟
حضرت فرمودند: این نماز یک رکعت است و اگر بعد از خواندنش فوت شدی آن را نماز وتر برای تو محسوب و منظور می نمایند.
حدیث (3) پدرم رحمه اللَّه علیه، از سعد بن عبد اللَّه، از محمّد بن عیسی، از محمّد بن اسماعیل بن بزیع، از عمر بن اذینه، از حمدان، از حضرت ابی جعفر علیه السّلام، حضرت فرمودند:
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: مردی شب را به روز نیاورد و حال آنکه بر عهده اش نماز وتر باشد.
حدیث (4) محمّد بن الحسن بن احمد بن ولید رضی اللَّه عنه از محمّد بن الحسن الصفّار، از یعقوب بن یزید، از محمّد بن ابی عمیر، از حمّاد، از حریز، از زراره بن أعین، وی می گوید:
حضرت أبو جعفر علیه السّلام فرمودند:
کسی که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد شب را به روز نخواهد آورد مگر وتر را خوانده باشد.
باب بیست و هفتم سرّ این که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله دو رکعت بعد از عشاء را خود نمی خواندند ولی امر به آن می فرمودند
حدیث (1) علی بن احمد، از محمّد بن ابی عبد اللَّه، از موسی بن عمران، از عمویش حسین بن یزید از علی بن ابی حمزه، از ابو بصیر، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند:
کسی که به خدا و به روز قیامت ایمان دارد شب را به روز نخواهد آورد مگر آنکه
ص: 87
نماز وتر را خوانده باشد.
راوی می گوید: محضرش عرضه داشتم مقصودتان از «وتر» دو رکعت بعد از نماز عشاء است؟
حضرت فرمودند: آری، این دو رکعت، یک رکعت محسوب می شوند.
پس کسی که این دو رکعت را خواند و پس از آن فوت نمود، از دنیا رفته در حالی که
نماز وتر را خوانده است، و اگر فوت ننمود در آخر شب البته نماز وتر را بخواند.
محضر مبارکش عرضه داشتم: آیا رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله این دو رکعت را می خواندند؟
حضرت فرمودند: خیر.
عرض کردم: چرا؟
حضرت فرمودند: زیرا به رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم وحی می رسید و می دانست که آیا این امشب از دنیا می روند یا نه ولی دیگران چنین علمی ندارند و به همین خاطر بود که آن حضرت خودشان این دو رکعت را نمی خواندند ولی به آن امر می فرمودند که دیگران بخوانند.
باب بیست و هشتم سرّ مستحب بودن گذاردن دو دست را در حال سجود بر روی زمین
حدیث (1) محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از ابراهیم بن هاشم، از نوفلی، از سکونی، از حضرت جعفر بن محمّد، از پدر بزرگوارش علیهما السّلام، حضرت فرمودند:
هر گاه یکی از شما سجده نمود دو دستش را روی زمین بگذارد شاید خداوند متعال در روز قیامت سوزش تشنگی را از او برطرف نماید.
ص: 89
باب بیست و نهم سرّ قرار دادن دو دست بر روی زمین در سجود پیش از قرار گرفتن دو زانو روی خاک
حدیث (1) علی بن حاتم از قاسم بن محمّد، از حمدان بن الحسین از حسین بن ولید، از طلحه سلمی، از ابی عبد اللَّه علیه السّلام راوی می گوید: محضر امام علیه السّلام عرض کردم: برای چه در سجود دو دست را پیش از دو کاسه زانو روی زمین می گذارند؟
حضرت فرمودند: به خاطر آنکه دو دست کلید نماز می باشند.
باب سی ام سرّ این که در رکوع سبحان ربّی العظیم و بحمده و در سجود سبحان ربّی الاعلی و بحمده می گویند
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد بن عیسی، از حسین بن سعید از نصر و فضاله، از عبد اللَّه بن سنان، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که حضرت فرمودند:
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم در نماز بودند در کنارشان حضرت امام حسین علیه السّلام قرار داشتند، رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله تکبیر گفته ولی حسین علیه السّلام تکبیر نگفتند پس پیوسته رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله تکبیر می فرمود و منتظر بودند که حسین علیه السّلام نیز تکبیر بگویند ولی آن جناب جواب نمی دادند تا هفت تکبیر از پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله گفته شد پس حسین علیه السّلام در مرتبه هفتم جواب تکبیر را دادند، امام صادق علیه السّلام فرمودند: از اینجا گفتن هفت تکبیر در ابتداء نماز سنّت گردید.
حدیث (2) پدرم با همین اسناد از حسین بن سعید، از ابن أبی عمیر، از عمر بن أذینه، از زراره، از حضرت أبی جعفر علیه السّلام نقل کرده که آن جناب فرمودند:
حضرت حسین بن علی علیهما السّلام دیر به سخن آمده تا جایی که در این فاصله ای که حضرتش تکلّم نمی کردند دیگران خوف داشتند که آن جناب
نتوانند تکلّم کرده و سخن بگویند در چنین موقعیّتی رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله برای خواندن نماز بیرون رفتند در حالی که حسین علیه السّلام را به دوش مبارک گرفته بودند، مردم پشت سر آن حضرت
ص: 91
صف بستند، رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله حسین علیه السّلام را در طرف راست خود ایستاند پس تکبیر افتتاح نماز را فرمود حسین علیه السّلام نیز تکبیر گفت دوباره رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله تکبیر فرمود و این بار نیز حسین علیه السّلام تکبیر گفت باری تا هفت بار پیامبر تکبیر گفتند و حسین علیه السّلام نیز تبعیّت کرده هفت مرتبه تکبیر گفت و از اینجا این سنّت رائج گردید.
زراره می گوید: محضر مبارک امام علیه السّلام عرض کردم: ما چه کار کنیم و چه بگوییم؟ حضرت فرمودند: هفت مرتبه تکبیر و هفت بار تحمید و هفت مرتبه تسبیح بگو و سپس خدا را سپاس و ثناء بگو و بعد از آن به قرائت حمد بپرداز.
حدیث (3) پدرم با همین اسناد از حسین بن سعید، از فضاله، از حسین، از زید شحّام «1»، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، زید می گوید: محضر امام علیه السّلام عرضه داشتم: افتتاح چیست؟
امام علیه السّلام فرمودند: تکبیره ای که تو را کفایت می کند.
عرض کردم: هفت بار بگویم.
فرمودند: این عدد مرتبه فضل و استحباب آن می باشد.
حدیث (4) علی بن حاتم از قاسم بن محمّد، از حمدان بن حسین، از حسین بن ولید، از حسین بن ابراهیم، از محمّد بن زیاد از هشام بن حکم، از حضرت ابی الحسن موسی علیه السّلام، راوی
می گوید محضر مبارکش عرض کردم:
برای چه در ابتداء نماز گفتن هفت تکبیر افضل است و چرا در رکوع سبحان ربّی العظیم و بحمده گفته و در سجود سبحان ربّی الاعلی و بحمده می گویند؟
حضرت فرمودند: ای هشام خداوند تبارک و تعالی آسمان ها را هفت طبقه و زمین را نیز هفت طبقه آفرید و حجابها را هفت تا قرار داد و زمانی که نبیّ مکرّمش را سیر داد و آن حضرت به قرب پروردگارش همچون قاب قوسین او ادنی رسید حجابی از حجابها را برایش برداشت، بلافاصله رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم تکبیر گفت و شروع کرد کلماتی را که در افتتاح نماز می گویند، فرمود و وقتی حجاب دوّم را برایش کنار زد حضرت تکبیر گفت و پیوسته امر به همین منوال صورت می گرفت تا حضرتش به هفت حجاب رسید و آنها کنار زده شدند و آن جناب هفت تکبیر گفت و به خاطر همین علّت در افتتاح نماز هفت تکبیر مستحب گردید. و وقتی حضرتش متذکّر
______________________________
(1)- زید بن یونس الشّحّام، وی از حضرت صادق و امام کاظم علیهما السّلام روایت می کند و به فرموده مرحوم شیخ در فهرست و علّامه در خلاصه ثقه می باشد.
ص: 93
عظمت پروردگار گردید شانه هایش لرزید، پس بر سر زانو تکیه داد و عرضه داشت: سبحان ربّی العظیم و بحمده و وقتی از رکوع سر برداشت و ایستاد به نقطه ای بالاتر از مکان قبلی نظر افکند پس بخاک افتاد و صورت بر زمین نهاد و عرضه داشت: سبحان ربّی الاعلی و بحمده و وقتی این ذکر را هفت بار گفت رعب از
آن جناب بر طرف شد و آرام گردید و به همین جهت گفتن این اذکار به عدد هفت بار سنّت گردید.
حدیث (5) علی بن حاتم، از ابراهیم بن علی، از احمد بن محمّد انصاری از حسین بن علی علوی، از ابی حکیم زاهد، از احمد بن عبد اللَّه، وی می گوید: مردی محضر مبارک امیر المؤمنین علیه السّلام عرض کرد: ای پسر عمّ بهترین خلق خدا این که در تکبیر اوّل دست ها را بلند می کنند معنایش چیست؟
فرمودند: معنایش این است که: خدا بزرگ است، واحد و احدی است که مانند ندارد، به چیزی قیاس و سنجیده نمی شود، با پنج انگشت لمس نشده و با حواس درک نمی گردد.
آن مرد عرض کرد: معنای این که گردن را در وقت رکوع می کشید چیست؟
حضرت فرمودند: تأویلش آن است که: پروردگارا، به وحدانیت تو ایمان دارم اگر چه گردنم را بزنی.
________________________________________
ابن بابویه، محمد بن علی - ذهنی تهرانی، محمد جواد، علل الشرائع / ترجمه ذهنی تهرانی، 2جلد، انتشارات مؤمنین - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1380ش. علل الشرائع / ترجمه ذهنی تهرانی ؛ ج 2 ؛ ص93
یث (6) پدرم رحمه اللَّه علیه از احمد بن ادریس، از محمّد بن احمد، از یوسف بن حارث، از عبد اللَّه بن یزید مقری از موسی بن ایّوب غافقی، از عقبه بن عامر جهنی، وی می گوید: وقتی، آیه: فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ نازل شد، رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم به ما فرمودند:
این ذکر را در رکوع خود بگویید.
و هنگامی که آیه سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی نازل شد آن حضرت فرمودند:
این ذکر را در سجود خود بگویید.
باب سی و یکم سرّ این که برای امام جماعت گفتن یک تکبیر در افتتاح نماز کافی است
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه،
از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد بن عیسی، از
ص: 95
حسین بن سعید، از فضاله، از معاویه بن عمّار، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که آن جناب فرمودند:
وقتی تنها نماز می خوانی کافی است که در افتتاح نماز سه تکبیر بگویی و زمانی که امام جماعت هستی اگر یک تکبیر بگویی برای تو کافی است زیرا در بین افرادی که با تو هستند محتاج، ضعیف و پیر می باشند پس نماز را طولانی مکن.
باب سی و دوّم سرّ این که نماز دو رکعت با چهار سجده می باشد
حدیث (1) محمّد بن علی ماجیلویه، از عمویش محمّد بن ابی القاسم، از محمّد بن علی کوفی، از صباح حذاء، از اسحاق بن عمّار، وی می گوید: از حضرت ابی الحسن موسی بن جعفر علیهما السّلام پرسیدم: چگونه نماز یک رکعت با دو سجده گردیده است و چگونه با دو سجده دو رکعت خوانده نمی شود؟
حضرت فرمودند: حال که از مطلبی جویا شدی دل را از اوهام و خیالات خالی کن تا آنچه برایت می گویم را بفهمی، اوّلین نمازی را که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم خواند در آسمان مقابل حق تبارک و تعالی و در جلو عرش الهی بجا آوردند و شرح آن این است که: وقتی آن سرور را سیر داده و به آسمان بردند و حضرتش به عرش باری تعالی رسید، حق تعالی تجلّی نمود و رسول گرامی با دیدگان خود جلوه حق جلّت عظمته را دید، حق تعالی فرمود: ای محمّد نزدیک صاد «1» شو و مساجد (مواضعی که در سجود روی زمین قرار می گیرد) خود را بشوی و طاهر نما و سپس برای
پروردگارت نماز کن.
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم به مکانی که خدا امر به او فرموده بود نزدیک شد و از آن وضوء شادابی گرفت سپس رو به جبّار تبارک و تعالی ایستاد، حق تعالی امر فرمود که تکبیر افتتاح نماز را بگوید، حضرت گفت، حق تعالی فرمود: ای محمّد بخوان:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ .... تا آخر سوره، حضرت سوره را تا آخر خواندند بعد حق تعالی امر نمود که اوصاف او را قرائت نماید به این نحو:
بسم اللّه الرحمن الرحیم، قل هو اللّه أحد، اللّه الصّمد به اینجا که رسید حق کلام را قطع نمود، پس رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ.
______________________________
(1)- از امام صادق علیه السّلام پرسیدند: صاد چیست؟
حضرت فرمودند: چشمه ای است زیر رکنی از ارکان عرش که خداوند متعال آن را برای محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلم آماده کرده بود.
ص: 97
سپس حق تعالی فرمود: بگو: لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ و سخن را قطع نمود، رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله سه مرتبه گفت: کذلک اللَّه ربی.
و وقتی حضرت این جمله را تمام کرد حق تعالی فرمود: ای محمّد برای پروردگارت رکوع کن، پس حضرت رکوع نمود و در آن حال سه مرتبه گفت: سبحان ربّی العظیم و بحمده، سپس پروردگار فرمود: ای محمّد سر خود را بردار، حضرت سر برداشت و در مقابل حق عزّ و جل ایستاد، پس خداوند فرمود: ای محمّد برای پروردگارت سجده کن،
پس رسول خدا به سجده رفت، حق فرمود: بگو: سبحان ربّی الاعلی و بحمده، حضرت این ذکر را سه مرتبه گفت، پس حق تعالی فرمود ای محمّد آرام بنشین، حضرت آرام نشست و متذکر جلال و عظمت پروردگاریش گردید پس بدون این که حق تعالی او را امر نماید به سجده دیگر، به سجده رفت و در آن سه مرتبه ذکر سجود را گفت، پس خطاب آمد که بایست، پس ایستاد و آن عظمتی را که دیده بود دیگر ندید، باری حق تعالی فرمود: بخوان و بجا آور همان طوری که در رکعت اوّل خواندی و بجا آوردی، پس حضرت مانند رکعت اوّل، رکعت دیگر بجا آورد و سپس یک سجده انجام داد و وقتی سر از آن برداشت متذکر جلالت پروردگار تبارک و تعالی گردید، پس بدون این که حق تعالی به او امر کند، حضرت از نزد خود به سجده رفت و در آن تسبیح حق تعالی را گفت و پس از آن حق تعالی به او گفت: سر را بردار که خدا تو را ثابت بدارد.
و این عبارت را بگو:
أشهد أن لا اله الّا اللَّه و أنّ محمّدا رسول اللَّه و أَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ، اللّهمّ صلّ علی محمّد و آله محمّد و ارحم محمّدا و آل محمّد کما صلّیت و بارکت و ترحّمت و مننت علی ابراهیم و آل ابراهیم إنّک حمید مجید، اللّهمّ تقبّل شفاعته فی امّته و ارفع درجته.
حضرت این عبارات را اداء نمود، سپس حق تعالی فرمود: یا محمّد رو به قبله نما و به طرف قبله سلام بده
پس حضرت به طرف قبله به پروردگار تبارک و تعالی سلام داد و گفت: السّلام علیک، جبّار جلّ جلاله در جواب فرمود: و علیک السلام یا محمّد، بنعمتی قوّیتک علی طاعتی و بعصمتی ایّاک اتّخذتک نبیّا و حبیبا.
سپس حضرت ابی الحسن علیه السّلام فرمود: نمازی که پیامبر مأمور به خواندنش شدند دو رکعت با دو سجده بود منتهی آن سرور در هر رکعت دو سجده نمود و جهتش همان بود که به تو خبر داده و گفتم وقتی حضرت متذکّر عظمت پروردگارش گردید دوباره
ص: 99
سجده نمود و پس از صدور آن از رسول گرامی حق تعالی آن را در نماز فرض و واجب گرداند.
عمّار می گوید: عرض کردم فدایت شوم: «صاد» ی که حق تعالی امر فرمود رسولش مواضع وضوء را از آن بشوید چیست؟
حضرت فرمودند: چشمه ای است که از شکافتن رکنی از ارکان عرش جاری گشته بود و به آن آب حیات گفته می شود و این همان است که حق تعالی در قرآن یاد کرده و فرموده:
ص وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ، «1» خدا پیامبرش را مأمور ساخت از چشمه صاد وضوء بگیرد و سپس قرائت حمد نموده و نماز بخواند.
حدیث (2) علی بن احمد از محمّد بن ابی عبد اللَّه کوفی، از محمّد بن اسماعیل، از علی بن عبّاس، از عکرمه بن عبد العزیز از هشام بن حکم، وی می گوید: از حضرت أبا عبد اللَّه علیه السّلام راجع به علّت نماز سؤال کرده و عرضه داشتم:
باستثنای مواردی که نماز دو رکعت و دو سجده می باشد چگونه دو رکعت و چهار سجده گردیده است؟
پس امام علیه السّلام نظیر آنچه
در حدیث اسحاق بن عمّار از حضرت ابی الحسن علیه السّلام نقل شد را فرمودند منتهی با زیاد و کم کردن الفاظ.
حدیث (3) علی بن احمد از محمّد بن أبی عبد اللَّه، از موسی بن عمران، از حسین بن یزید از علی بن أبی حمزه، از ابی بصیر وی می گوید: محضر مبارک أبی عبد اللَّه علیه السّلام عرض کردم: برای چه نماز دو رکعت و چهار سجده می باشد؟
حضرت فرمودند: به خاطر آنکه یک رکعت ایستاده معادل دو رکعت نشسته می باشد حدیث (4) علی بن سهل از ابراهیم بن علی از احمد بن محمّد انصاری، از حسن بن علی علوی از ابو حکیم زاهد از احمد بن علی راهب، وی می گوید: مردی به امیر المؤمنین علیه السّلام عرض کرد: ای پسر عمّ بهترین مخلوق خدا، معنای سجده اولی چیست؟
______________________________
(1)- سوره (ص) آیه (1)
ص: 101
حضرت فرمودند: تأویلش آن است که: اللّهمّ انّک منها خلقتنی (بار خدا تو مرا از زمین آفریدی) و سر خود را که از سجده برمی داری یعنی و منها اخرجتنا (و از زمین ما را بیرون راندی).
و به سجده دوّم که می روی معنایش این است که: و الیها تعیدنا (یعنی ما را بسوی زمین عود خواهی داد) و سر که از سجده دوّم بر می داری یعنی: و منها تخرجنا تاره اخری (و بار دیگر ما را از آن اخراج می نمایی) آن مرد عرض کرد: این که در تشهد پای راست را بلند کرده و پای چپ را می اندازیم معنایش چیست؟
حضرت فرمودند: تأویلش این است که: اللّهم امت الباطل و اقم الحق (بار خدا یا باطل را نابود
و حق را سر پا بدار).
باب سی و سوّم سرّ استحباب همراه داشتن آلات و زیاد نمودن جامه در نماز
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از علی بن ابراهیم، از پدرش، از عبد اللَّه بن میمون قداح «1»، از حضرت جعفر بن محمّد از پدر بزرگوارش علیهما السّلام، حضرت فرمودند:
هر چه در نماز به تن داری با تو تسبیح می گوید، سپس فرمودند:
و رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم وقتی نماز بپا می شد نعلین می پوشیدند و در آن نماز می گذاردند.
حدیث (2) محمّد بن الحسن بن متیل از محمّد بن الحسن، از محمّد بن یحیی، از طلحه بن زید «2»، از جعفر بن محمّد، از پدر بزرگوارش از علی علیهم السلام نقل کرده اند که آن حضرت فرمودند:
انسان وقتی در نماز است جسد و لباس و هر چیزی که اطرافش هست تسبیح می گوید.
باب سی و چهارم سرّ مستحب بودن خواندن نماز صبح با طلوع فجر
______________________________
(1)- عبد اللَّه بن میمون بن الأسود القداح به فرموده علّامه در خلاصه ثقه می باشد.
(2)- طلحه بن زید، مرحوم شیخ در فهرست می فرماید: وی عامی المذهب است ولی کتابش معتمد است.
ص: 103
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه، از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد بن عیسی، از احمد بن محمّد بن ابی نصر، از عبد الرحمن بن سالم، از اسحاق بن عمّار نقل کرده که وی گفت: محضر حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام عرض کردم: خبر دهید به ما از افضل اوقات در نماز صبح؟
حضرت فرمودند: افضل اوقات نماز صبح با طلوع فجر است زیرا حق تعالی می فرماید: إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً یعنی نماز صبح را ملائکه شب و فرشتگان روز حاضر می باشند پس وقتی بنده نماز صبح را با طلوع فجر خواند دو بار برایش ثبت می شود یک بار
فرشتگان شب آن را ثبت نموده و بار دیگر فرشتگان روز ثبتش می کنند.
باب سی و پنجم سرّ این که ترک اذان و اقامه در نماز صبح و مغرب نه در سفر و نه در حضر جایز نمی باشد
حدیث (1) محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از محمّد بن عبد الحمید عطار و احمد بن محمّد بن عیسی، از احمد بن محمّد بن ابی نصر بزنطی از صفوان بن مهران، از ابی عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند:
فصول اذان و اقامه دو بار دو بار گفته می شود و در نماز صبح و مغرب چاره ای نیست از گفتن اذان و اقامه چه در حضر و چه در سفر، زیرا این نماز نه در سفر قصر می شود و نه در حضر ولی در نماز ظهر و عصر و عشاء گفتن اقامه بدون اذان کفایت می کند منتهی باید توجّه داشت که گفتن اذان و اقامه در تمام نمازها از ترکش افضل است.
باب سی و ششم سرّ این که حق عزّ و جلّ پنج نماز را در پنج وقت واجب کرده است
حدیث (1) محمّد بن علی ماجیلویه، از عمویش محمّد بن ابی القاسم، از احمد بن ابی عبد اللَّه، از ابی الحسن علی بن الحسین البرقی، از عبد اللَّه بن جبله، از معاویه بن عمّار، از حسن بن عبد اللَّه، از آباء و پدرانش از جدّش حسن بن علی بن ابی طالب علیهم السّلام،
ص: 105
حضرت فرمودند: چند نفر یهودی محضر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم رسیدند. داناترین آنها مسائلی چند از آن سرور پرسید، در ضمن مسایل این سؤال مطرح شد:
خداوند عزّ و جلّ برای چه این پنج نماز را در پنج وقت بر امّت تو در ساعات شب و روز واجب کرده؟
نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند: هنگام زوال خورشید حلقه ای دارد که در آن داخل می شود و وقتی داخل آن شد زوال آفتاب حاصل می گردد در
این هنگام هر موجودی زیر عرش تسبیح و تحمید پروردگارم را می گوید و آن ساعتی است که پروردگارم بر من درود و رحمت می فرستد در همان ساعت حق عزّ و جلّ بر من و امت من نماز را فرض و واجب نموده و فرموده:
أَقِمِ الصَّلاهَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ (نماز را وقت زوال آفتاب تا اوّل تاریکی شب به یاد آور) و این همان ساعتی است که در آن روز قیامت جهنم را آماده کرده و می آورند و هیچ مؤمنی نیست که در این ساعت سجود یا رکوع نموده و یا در نماز ایستاده مگر آنکه جسدش را بر آتش حرام نموده اند.
و امّا نماز عصر: این نماز در ساعتی است که جناب آدم در آن ساعت از شجره منهیّه تناول نمود و حق تعالی وی را از بهشت برین اخراج کرد لذا پروردگار متعال به ذریّه او امر کرد تا روز قیامت در این ساعت نماز عصر را بخوانند و من این نماز را برای امّت خود برگزیدم و این نماز محبوب ترین نمازها نزد حق عزّ و جل بوده و مرا وصیّت و سفارش به حفظش کرده که از بین نمازها آن را مراعات و مراقبت کامل نمایم.
و امّا نماز مغرب: در ساعتی است که حق تعالی توبه جناب آدم علیه السّلام را در آن پذیرفت و بین زمانی که آدم از شجره منهیه تناول کرد تا زمانی که وی توبه نمود و حق عزّ و جلّ آن را پذیرفت سیصد سال از سالهای دنیا فاصله شد و در ایّام آخرت یک روزی است به منزله هزار سال که بین عصر و عشاء
فاصله است و جناب آدم سه رکعت نماز در این فاصله خوانده، یک رکعتش به خاطر لغزشی که از او صادر شد و یک رکعت دیگر به خاطر لغزش جناب حوّاء و یک رکعت هم به خاطر توبه ای که کرد، پس حق تعالی این سه رکعت را بر امّت من واجب نمود و این همان ساعتی است که در آن دعاء مستجاب می گردد چه آنکه پروردگارم به من وعده داده هر کسی که او را در این ساعت بخواند دعایش را مستجاب نماید و این همان نمازی است که حق تعالی مرا در فرموده خودش «فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَ حِینَ تُصْبِحُونَ» به آن مأمور ساخته است.
ص: 107
و امّا نماز عشاء: چون قبر ظلمانی است و روز قیامت نیز تاریک و تار می باشد لا جرم حق تبارک و تعالی من و امّتم را به این نماز امر نمود که در این وقت بخوانیم تا قبر نورانی گردد و نیز نور من و امّتم را بر صراط تبعیّت کند و از دنبال بیاید و هیچ قدمی برای خواندن نماز عشاء برداشته نمی شود مگر آنکه پروردگار جسد او را بر آتش حرام می نماید.
و این همان نمازی است که حق تعالی برای انبیاء قبل از من اختیار فرمود.
و امّا نماز صبح: هنگامی که آفتاب طلوع می کند بر دو قرن شیطان ظاهر و آشکار می گردد و حق عزّ و جل مرا مأمور می سازد پیش از طلوع خورشید و قبل از این که کافر آن را سجده کند نماز صبح را بخوانم، پس امّت من خدای عزّ و جلّ را سجده می نمایند و
سریع خواندن این نماز محبوب حق جلّ و علی است، این همان نمازی است که فرشتگان شب و فرشتگان روز حاضر و شاهد بر آن هستند.
یهودی عرضه داشت: راست گفتی ای محمّد.
حدیث (2) محمّد بن موسی بن متوکّل، از علی بن الحسین سعدآبادی، از احمد بن ابی عبد اللَّه، از پدرش، از فضاله بن ایّوب، از حسین بن ابی العلاء، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند:
زمانی که حق تعالی جناب آدم علیه السّلام را از بهشت به زمین فرود آورد دانه ها و خال های سیاهی در صورت و نیز از فرق سر تا پاهای آن حضرت ظاهر شد پس حزن و گریه آن جناب از این بابت به درازا کشید و مدّتها غم و غصه حضرتش را آزار می داد تا هنگامی که جبرئیل علیه السّلام نزدش آمد و عرض کرد: چه شما را گریانیده؟
حضرت فرمود: این خالهای سیاه که در من ظاهر شده است.
جبرئیل علیه السّلام: عرض کرد: بایست و نماز بخوان، الآن وقت نماز اوّل است.
آدم علیه السّلام ایستاد و نماز گذارد، پس خالها تا گردن زایل و بر طرف شدند، پس جبرئیل در وقت نماز دوّم به نزدش آمد و عرضه داشت: بایست و نماز بخوان که اینک وقت نماز دوّم می باشد جناب آدم علیه السّلام ایستاد و نماز گذارد بلافاصله خالها تا ناف بر طرف شدند در مرتبه سوّم به نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: برخیز و نماز بخوان که اکنون وقت نماز سوّم می باشد.
جناب آدم علیه السّلام نماز سوّم را خواند پس خالها تا سر زانو محو شدند،
ص: 109
آنگاه جبرئیل
علیه السّلام در وقت نماز چهارم نزدش آمد و عرضه داشت: بایست و نماز بگذار که این ساعت وقت نماز چهارم است، پس حضرت ایستاد و نماز خواند پس خالهای سیاه تا قدمهای آن حضرت محو شدند و بالاخره برای بار پنجم در وقت نماز پنجم جبرئیل علیه السّلام به نزد حضرتش آمد و عرضه داشت: بایست و نماز بخوان که فعلا وقت نماز پنجم می باشد.
آدم علیه السّلام ایستاد و نماز گذارد و بلافاصله تمام نقاط و خالهای سیاه از وی محو گردید، آن جناب حمد الهی و ثناء باری تعالی را بجا آورد، جبرئیل عرضه داشت:
ای آدم مثل فرزندان تو در این نمازها همچون مثل تو است در این نقطه های سیاهی، هر کدام از فرزندانت در هر روز و شب این پنج نماز را بخوانند از گناهان و ظلمت معاصی نجات یافته همان طوری که تو از سیاهی و تیرگی این خالها رها گردیدی.
باب سی و هفتم سرّ نامیده شدن تارک نماز به «کافر»
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از عبد اللَّه بن جعفر حمیری، از هارون بن مسلم، از مسعده بن صدقه، وی گفت: از حضرت ابا عبد اللَّه علیه السّلام شنیدم که وقتی از آن سرور سؤال شد: چرا به زانی کافر نگفته ولی تارک صلاه را کافر خوانده اند و دلیل آن چیست؟
آن حضرت فرمودند: زیرا زانی و امثال او به خاطر شهوتی که بر آنها غالب شده مبادرت به این معصیت می کنند ولی تارک نماز، آن را ترک نکرده مگر صرفا به خاطر خوار شمردن این عبادت الهی و توضیح آن این است که:
زانی وقتی با زنی تماس پیدا می کند از این تماس لذّت برده و قصدش تنها همین التذاذ
است امّا تمام کسانی که نماز را ترک می کنند قصدشان فقط ترک و رها کردن آن می باشد و هیچ قصد لذّتی از این ترک ندارند و وقتی لذّت منتفی شد قهرا قصدشان فقط خوار شمردن می باشد و وقتی قصد خفیف نمودن نماز بود بدون شکّ حالت کفر در آنها پیدا شده و کفرشان ثابت می گردد.
محضر مبارکش عرض شد: چه فرقی است بین کسی که به زنی نگاه کرده و با وی زنا نموده یا شراب می آشامد و بین کسی که نماز را ترک کند؟ و چرا زانی و شارب الخمر مستخف محسوب نشده ولی تارک الصلاه مستخف شمرده می شود،
ص: 111
در نتیجه وی کافر است ولی آنها کافر نمی باشند!! حجّت و برهان آن چیست؟ و علّتی که آنها را از هم جدا می کند چه می باشد؟
حضرت در جواب فرمودند: دلیل و برهان آن است که به طور کلّی نفس را به هر چه وادار کنی که انجام دهد بدون این که داعی و شهوت غالبی در بین باشد قطعا انجام این فعل استخفاف به حکم الهی است ولی اگر منشأ انجام فعل شهوت غالب باشد نظیر زنا و شرب خمر استخفاف محسوب نمی شود، بنا بر این وقتی نفس خود را وادار می کنی به ترک نماز بدون این که شهوتی در بین باشد غیر از استخفاف منشأ دیگری برای این ترک نیست و همین بیان فارق بین ترک نماز و فعل زنا و شرب خمر می باشد.
باب سی و هشتم سرّ این که حضرت ابو جعفر امام باقر علیه السّلام در نمازشان با اصحاب سوره حمد و چند آیه از سوره بقره را خواندند
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از محمّد بن ولید، از محمّد بن فضل، از سلیمان بن ابی عبد اللَّه
نقل کرده که وی گفت: با حضرت ابو جعفر امام باقر علیه السّلام نماز گزاردم، آن جناب سوره فاتحه الکتاب و چند آیه از سوره بقره را خواندند، پدرم آمد جهتش را از او استفسار کردم؟
پدرم گفت: پسرم، امام علیه السّلام این عمل را به خاطر این انجام دادند تا به شما آن را تعلیم کرده باشند.
حدیث (2) پدرم رحمه اللَّه علیه از علی بن ابراهیم، از پدرش، از عمرو بن عثمان، از محمّد بن عذافر، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، راوی می گوید: از امام علیه السّلام پرسیدم: اقتداء کردم به کسی که در رکعت دوّمش بود و من قرائت حمد را خواندم به مجرّد تمام شدن او به رکوع رفت تکلیف من چیست؟
حضرت فرمودند: در رکعت دیگر نیز حمد را بخوان تا در هر دو رکعت قرائت حمد (امّ الکتاب) را خوانده باشی.
باب سی و نهم سرّ این که مستحب است سجود را طولانی کنند
حدیث (1) محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از عبّاس بن معروف، از سعدان بن
ص: 113
مسلم، از ابی بصیر، وی می گوید حضرت ابو عبد اللَّه علیه السّلام فرمودند: ای ابا محمّد، بر تو باد به طولانی کردن سجده زیرا این از سنّت های توبه کنندگان می باشد.
حدیث (2) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از محمّد بن عیسی بن عبید، از قاسم بن یحیی، از جدّش حسن بن راشد از ابو بصیر، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که آن جناب فرمودند:
پدرم، از جدّم، از آباء گرامش علیهم السلام نقل کردند که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند:
سجود را طولانی کنید زیرا هیچ
عملی سخت تر بر ابلیس نیست از این که ببیند فرزند آدم در حال سجده است چه آنکه خودش مأمور به سجده شد ولی عصیان کرد حال می بیند که این بنده امر به سجده شده و در آوردنش امتثال می کند.
باب چهلم سرّ این که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم نماز عشاء را تا نصف شب تأخیر نیانداختند
پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد بن عیسی، از حسن بن سعید، از احمد بن عبد اللَّه قروی، از ابان بن عثمان، از ابی بصیر، از حضرت ابی جعفر علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند:
اگر بر امّتم مشقّت و صدمه نمی داشت حتما نماز عشاء را تا نصف شب تأخیر می انداختم.
باب چهل و یکم سرّ جواز سجود بر پشت دست در مورد سوزان بودن روی زمین
حدیث (1) محمّد بن علی ماجیلویه از محمّد بن یحیی عطّار، از محمّد بن احمد، از ابراهیم بن اسحاق، از عبد اللَّه بن حمّاد از ابی بصیر وی می گوید: محضر حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام عرضه داشتم: فدایت شوم، شخصی در سفر راه بر او قطع می شود پس در حالی که یک زیر شلوار پایش هست در میان بیابان عریان مانده و مهری هم
ص: 115
ندارد که در نماز بر آن سجده کند و از طرفی چون ریگ های زمین خیلی گرم و سوزان هستند می ترسد اگر بر آن سجده کند صورتش بسوزد تکلیفش چیست؟
حضرت فرمودند: بر پشت دستش سجده کند زیرا پشت دست یکی از مساجد محسوب می شود.
باب چهل و دوّم سرّ این که سجده جایز نیست مگر بر زمین یا آنچه از زمین می روید به شرطی که مأکول یا ملبوس نباشد
حدیث (1) علی بن احمد از محمّد بن ابی عبد اللَّه، از محمّد بن اسماعیل، از علی بن عبّاس، از عمر بن عبد العزیز، از هشام بن حکم، وی می گوید: محضر امام صادق علیه السّلام عرض کردم: بفرمایید سجده بر چه چیز جائز و بر چه چیز جائز نیست؟
حضرت فرمودند: جایز نیست سجده مگر بر زمین یا بر آنچه از زمین می روید به شرط آنکه مأکول یا ملبوس نباشد.
عرض کردم: فدایت شوم، علّت آن چیست؟
فرمود: زیرا سجود و خضوع و فروتنی برای خدای عزّ و جل است لذا سزاوار نیست که آن را بر مأکول و ملبوس قرار دهند چه آنکه ابناء دنیا بندگان مأکولات و ملبوسات هستند و حال آنکه سجده کننده در سجودش مشغول عبادت حق تبارک و تعالی است از این رو شایسته نیست این که پیشانی خود را در حال سجود بر معبود ابناء دنیا که فریفته
او هستند بگذارد و سجده بر زمین افضل است زیرا نسبت به تواضع و خضوع در مقابل حق عزّ و جل رساننده تر می باشد.
حدیث (2) پدرم رحمه اللَّه علیه از محمّد بن یحیی عطّار، از محمّد بن احمد، از یعقوب بن یزید به طور مرفوع تا حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:
سجود بر زمین فریضه و بر غیر آن سنّت است.
حدیث (3) محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از عبّاس بن معروف، از محمّد بن یحیی صیرفی، از حمّاد بن عثمان، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، راوی می گوید:
شنیدم که حضرت می فرمودند:
ص: 117
سجود باید بر چیزی باشد که از زمین می روید به شرطی که مأکول یا ملبوس نباشد.
حدیث (4) پدرم رحمه اللَّه علیه از محمّد بن یحیی عطّار، از محمّد بن احمد، از علی بن الحسین، از احمد بن اسحاق قمی، از یاسر خادم، وی می گوید: حضرت ابی الحسن علیه السّلام بر من گذشته در حالی که بر حصیر طبری که روی آن را چیزی انداخته بودم نماز می خواندم، فرمودند:
چرا بر حصیر طبری سجده نمی کنی؟ مگر آن از نبات زمین نیست؟
محمّد بن احمد می گوید: من از احمد بن اسحاق از این واقعه پرسیدم، وی گفت:
من آن را روایت کرده ام.
حدیث (5) پدرم رحمه اللَّه علیه، از محمّد بن یحیی، از محمّد بن احمد، از سیّاری نقل کرده که بعضی از اهل مدائن محضر ابی الحسن ماضی علیه السّلام نامه ای نوشت و در آن پرسید:
آیا خواندن نماز روی شیشه چطور است؟
نویسنده نامه می گوید: وقتی نامه ام محضر مبارک امام علیه السّلام رسید با
خود اندیشیدم و گفتم: شیشه از اشیایی است که جزء نبات الارض است و من نمی باید سؤال می کردم زیرا بر نبات الارض خواندن نماز و سجده بر آن جایز است.
باری امام علیه السّلام در جواب نوشتند: بر شیشه نماز مخوان و اگر در نفست خطور کرده که شیشه از نبات الارض است پس بدان اگر چه شیشه از نبات الارض می باشد ولی ماده اصلی آن شن و نمک است و این دو بر ماهیت اصلی خود باقی نمانده و تغییر کرده اند.
مؤلّف این کتاب (صدوق رحمه اللَّه علیه) می گوید: هر شن و نمکی ممسوخ و متغیّر نیست بلکه شن و نمکی که شیشه را از آن می سازند تغییر یافته اند.
باب چهل و سوّم سرّ این که جایز نیست در لباسی که از مو و کرک حیوان غیر مأکول اللحم درست شده نماز خواند
حدیث (1) علی بن احمد رحمه اللَّه علیه، از محمّد بن عبد اللَّه، از محمّد بن اسماعیل
ص: 119
باسنادی که تا حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام مرفوعه است نقل کرده که آن جناب فرمودند:
در مو و کرک حیوانی که مأکول اللحم نیست خواندن نماز جائز نیست زیرا اکثر این حیوانات ممسوخ هستند.
محمّد بن علی مؤلّف این کتاب می گوید: یعنی اکثر حیواناتی که گوشت آنها خوردنی نیست از ممسوخات می باشند.
حدیث (2) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از ایّوب بن نوح، از حسن بن علی الوشاء مرفوعا نقل کرده و می گوید: حضرت ابو عبد اللَّه علیه السّلام کراهت داشتند از خواندن نماز در کرک هر حیوانی که گوشت آن خوردنی نبود.
باب چهل و چهارم سرّ این که جایز است در مقابل آتش و چراغ روشن و صورت نماز خوانده شود
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه و محمّد بن الحسن رحمه اللَّه علیهما از محمّد بن یحیی عطّار، از محمّد بن احمد، از حسن بن علی از حسین بن عمر از پدرش، از عمر و بن ابراهیم همدانی «1» مرفوعا نقل کرده که حضرت ابو عبد اللَّه علیه السّلام فرمودند:
اشکالی ندارد در مقابل آتش و چراغ روشن و صورت نماز بخوانند زیرا کسی که نماز برای او خوانده می شود (یعنی پروردگار متعال) به نمازگزار نزدیکتر است از آنچه در مقابلش قرار گرفته.
باب چهل و پنجم سرّ مستحب بودن خواندن نافله در ساعت غفلت
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن ابی عبد اللَّه، از پدرش، از زرعه، از سماعه، از حضرت جعفر بن محمّد از پدر بزرگوارش علیهما السّلام، حضرت فرمودند: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند:
______________________________
(1)- عمر و بن ابراهیم همدانی، وی مجهول الحال است.
ص: 121
در ساعت غفلت نافله بخوانید اگر چه دو رکعت مخفّف باشد چه آنکه این دو رکعت دار کرامت را نصیب خواننده اش خواهد نمود.
محمّد بن علی مؤلف این کتاب می گوید: ساعت غفلت فاصله بین مغرب و عشاء را گویند.
باب چهل و ششم سرّ استحباب تفریق کردن نوافل در اماکن
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از محمّد بن الحسین بن ابی الخطّاب، از حکم بن مسکین، از عبد اللَّه بن علی زرّاد، وی می گوید: ابو کهمس از حضرت ابا عبد اللَّه علیه السّلام سؤال کرد و عرض نمود: آیا شخص نمازهای نافله اش را در یک جا بخواند یا آنها را توزیع و تفریق بین اماکن نماید؟
حضرت فرمودند: در یک جا نخواند بلکه آنها را آن جا، آن جا بخواند یعنی بین اماکن توزیع نماید زیرا این اماکن روز قیامت به نفع او شهادت می دهند.
مؤلف این کتاب می گوید: یعنی بقاع و اماکن زمین به نفعش شهادت می دهند.
باب چهل و هفتم سرّ عدم جواز خواندن نماز هنگام طلوع و غروب آفتاب
حدیث (1) محمّد بن علی ما جیلویه از محمّد بن یحیی عطّار، از محمّد بن احمد بن یحیی، از علی بن اسباط، از حسن بن علی، از سلیمان بن جعفر جعفری وی می گوید شنیدم که حضرت رضا علیه السّلام می فرمودند: برای احدی سزاوار نیست وقتی خورشید طلوع می کند نماز بخواند زیرا خورشید بر دو فرق شیطان طالع می گردد و هنگامی که بالا آمد و از کدورت بخارهایی که بین ما و آن حائلند خارج گردید و صاف و درخشان شد در چنین وقتی مستحب است نماز بخوانند و هنگامی که روز نصف گردید شیطان مقارنش بوده و در این هنگام که خورشید به قرب زوال رسیده و نهایت ارتفاع و اوج را دارد تسویل و وسوسه ابلیس در حق عبادت کنندگان کره آفتاب شدیدتر و زیادتر است لذا شایسته نیست احدی در این وقت نماز بخواند چه آنکه درب های آسمان بسته اند ولی وقتی زوال شد و خورشید به افول گرایید و بادهای
علل الشرائع /
ترجمه ذهنی تهرانی، ج 2، ص: 123
رحمت الهی وزید و با افول کره آفتاب معلوم شد که این موجود نیز مخلوق و مسخّر خالق می باشد استیلاء شیطان بر بندگان کمتر شده و القاء شبهه اش چندان مؤثّر واقع نمی گردد لذا گویا ابلیس از شمس و کره آفتاب مفارقت می نماید.
باب چهل و هشتم سرّ این که جائز نیست مرد در حالی که بر شاربش حناء گذارده نماز بخواند
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از علی بن ابراهیم، از پدرش، از اسماعیل بن مرار «1»، از یونس بن عبد الرحمن «2»، از جماعتی اصحاب نقل کرده که از حضرت ابو عبد اللَّه علیه السّلام سؤال شد: سرّ این که بر مرد حلال و جائز نیست در حالی که بر شاربش حناء گذارده نماز بخواند چیست؟
حضرت فرمودند: زیرا وی در این حال قادر بر قرائت و دعاء نیست.
باب چهل و نهم سرّ این که در زمان رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم زنان مأمور بودند در رکوع و سجود پیش از مردان سر بلند نکنند
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از علی بن ابراهیم از پدرش از عبد اللَّه بن میمون از جعفر بن محمّد علیهما السّلام، حضرت فرمودند:
در زمان رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم زنان مأمور بودند در رکوع و سجود پیش از مردان سر بلند نکنند زیرا ساتر و پوشش مردان کوتاه بود لذا وقتی در سجود و رکوع بودند اسافل اعضاء آنها (عورتشان) نمایان بود لذا برای این که چشم زنان به این منظره نیفتد امر شدند که قبل از مردان سر از رکوع و سجود برندارند
______________________________
(1)- اسماعیل بن مرار معمولا از یونس عبد الرحمن روایت کرده چنانچه ابراهیم بن هاشم و پدرش هاشم از او نیز روایت می کنند، باری مرحوم ممقانی در رجال فرموده وی محل وثوق می باشد.
(2)- وی مولی علی بن یقطین است و اگر چه قمیّون وی را تضعیف کرده اند ولی اهل رجال وی را به ثقه و عظیم المنزله و وجه توصیف کرده اند، مرحوم اردبیلی در جامع الرواه می گوید: مال بسیاری به وی بذل شد تا به مذهب واقفیه درآید ولی از قبول آنها امتناع ورزید و همچنان بر حق باقی ماند.
ص:
125
و نیز بسا رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله در نماز بودند و صدای بچه را می شنیدند که می گریست پس نماز را مخفّف می کردند تا سریع تر تمام شود و مادر طفل که در نماز شرکت داشت زودتر خود را به کودکش برساند.
باب پنجاهم سرّ این که در هنگام دعاء دو دست را به طرف آسمان بلند می کنند با این که حق عزّ و جل در هر مکانی می باشد
حدیث (1) محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از محمّد بن عیسی، از محمّد بن عیسی، از قاسم بن یحیی، از جدّش حسن بن راشد، از ابو بصیر از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که آن جناب فرمودند: پدرم از پدرش از پدران گرامش علیهم السّلام نقل کرده اند که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:
هر گاه یکی از شما نمازش تمام شد دو دستش را به طرف آسمان بلند کند و دعاء نماید.
ابن سبا عرض کرد: یا امیر المؤمنین آیا خدا در همه مکانها نیست؟
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: آری.
عرضه داشت: پس چرا دستها را به طرف آسمان بلند کنیم؟
حضرت فرمودند: مگر این آیه را نخوانده ای؟ وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ (روزی شما با همه وعده ها که به شما داده اند در آسمان می باشد) پس روزی را طلب نمی کنند مگر از مکان و جایگاه روزی و جایگاه روزی و آنچه حق تعالی وعده اش را داده است آسمان می باشد.
باب پنجاه و یکم سرّ این که جایز نیست انسان در پوست سیاه نماز بخواند
حدیث (1) محمّد بن علی ماجیلویه، از محمّد بن یحیی عطّار، از محمّد بن احمد، از احمد بن محمّد سیّاری، از ابی یزید قسمی (قسم طائفه ای از اهل یمن هستند که در بصره منزل گرفته اند) از حضرت ابی الحسن الرضا علیه السّلام،
ص: 127
وی از حضرت راجع به پوست های سیاهی که کفش ها را از آنها می سازند سؤال کرد؟
حضرت فرمود: در آنها نماز نخوان زیرا این پوستها را به فضله سگ دبّاغی می کنند.
باب پنجاه و دوّم سرّ این که شارب الخمر وقتی خمر آشامید نمازش تا چهل روز مقبول نیست
حدیث (1) حسین بن احمد رحمه اللَّه علیه، از پدرش، از احمد بن محمّد بن عیسی، از حسین بن خالد، وی می گوید: محضر مبارک حضرت رضا علیه السّلام عرض کردم: برای ما روایت شده که نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرموده اند: کسی که خمر بیاشامد تا چهل روز نمازش مقبول نیست، آیا این روایت صحیح است؟
حضرت فرمودند: راویان این حدیث راست گفته و حدیث را صحیح نقل کرده اند.
عرض کردم: چرا نمازش تا چهل روز مقبول نیست نه کمتر از آن و نه بیشتر؟
حضرت فرمودند: برای این که حق تعالی خلقت انسان را مقدّر و معین فرموده با این بیان: نطفه را بعد از چهل روز ایجاد کرده سپس آن را به مرحله بعدی نقل داده پس از چهل روز علقه اش می کند و بعد آن را به مرحله بعدی منتقل نموده و پس از چهل روز مضغه اش می نماید و همچنین تا مرحله نهایی و چون انسان وقتی شراب خورد بقایای آن شراب چهل روز در مثانه اش می ماند همان طوری که غذا و مأکولات و مشروبات دیگر نیز ذرّات و بقایای آنها تا چهل روز
در مثانه می مانند لا جرم تا وقتی که این بقایا در مثانه او هست نماز نباید مقبول درگاه الهی واقع شود.
باب پنجاه و سوّم سرّ این که دمیدن و فوت کردن به محل سجده مکروه است
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از یعقوب بن یزید، از صفوان بن یحیی، از ابن مسکان، از لیث مرادی نقل کرده که وی گفت: محضر مبارک حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام عرض کردم: شخص نماز می خواند
ص: 129
و در مکان سجود و جایی که پیشانی خود را می نهد می دمد این کار چه حکمی دارد؟
حضرت فرمودند: اشکالی ندارد فقط مکروه است آن هم اگر باعث ایذاء و آزار کسی شود که در جانب نمازگزار می باشد.
باب پنجاه و چهارم سرّ این که جایز نیست کنیز در نماز سر خود را بپوشاند
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از احمد بن ادریس، از احمد بن محمّد بن عیسی، از علی بن الحکم، از حمّاد خادم، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام راوی می گوید: از حضرت پرسیدم: آیا کنیز در نماز سر خود را بپوشاند؟
فرمودند: او را بزنید که سرش را نپوشاند تا زن آزاده از کنیز ممتاز گردد.
حدیث (2) پدرم رحمه اللَّه علیه از علی بن سلیمان رازی، از محمّد بن الحسین، از احمد بن محمّد بن ابی نصر بزنطی، از حمّاد بن عثمان «1»، از حمّاد خادم، وی می گوید: از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام پرسیدم:
آیا کنیزی که نماز می گذارد سر خود را بپوشاند؟
حضرت فرمودند: خیر، پدرم هر گاه می دیدند کنیز خادمه نماز می خواند و مقنعه بر سر کرده او را می زدند تا مقنعه اش را بر دارد و بدین ترتیب زن حرّه از مملوکه مشخص و ممتاز گردد.
حدیث (3) محمّد بن موسی بن متوکّل از علی بن الحسین سعدآبادی، از احمد بن ابی عبد اللَّه، از حسن بن محبوب، از هشام بن سالم، از محمّد بن مسلم
نقل کرده که وی گفت: شنیدم که حضرت ابا جعفر علیه السّلام می فرمودند:
در نماز بر کنیز و مملوکه ای که تدبیر «2» شده است قناع و پوشاندن سر واجب نیست چنانچه بر مکاتبه ای که شرط شده مال الکتابه را بپردازد و هنوز مملوکه می باشد در نماز پوشاندن سر لازم نیست تا جمیع مال الکتابه را پرداخته و آزاد شود و آنچه در حدود بر کنیز جاری است بر وی نیز جاری می گردد.
______________________________
(1)- حمّاد بن عثمان بن عمر و بن خالد الفزاری و برادرش عبد اللَّه بن عثمان بوده و هر دو ثقه می باشند.
(2)- مملوکه مدبّر آن است که آقایش به او گفته: انت حرّه دبر مماتی (تو بعد از مرگ من آزاد هستی) لذا بعد از مرگ آقا او را از ثلث اموالش آزاد می کنند.
ص: 131
باب پنجاه و پنجم سرّ این که در نماز طلب باران عباء را تغییر داده و وارونه می کنند
حدیث (1) محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از ابی طالب عبد اللَّه بن صلت از ابو حمزه انس بن عیاض لیثی، از حضرت جعفر بن محمّد علیهما السلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم هر گاه طلب باران می کردند به آسمان نگریسته و عباء خود را از راست به چپ و از چپ به راست تغییر می دادند یعنی طرف راست را به چپ و جانب چپ را به سمت راست می انداختند.
راوی می گوید: عرض کردم: مقصود آن سرور از این کار چه بود؟
فرمود: مقصود و منظور آن حضرت این بود که خشکی و قحطی به بارندگی و فراوانی مبدّل می گردد ان شاء اللَّه ...
باب پنجاه و ششم سرّ این که خواندن نماز در لباس سیاه جایز نیست
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از محمّد بن یحیی عطّار از محمّد بن احمد از سهل بن زیاد از محمّد بن سلیمان از مردی، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، محضر مبارکش عرض کردم: آیا در عرقچین سیاه نماز بخوانم؟
فرمود: در آن نماز نخوان زیرا لباس سیاه، لباس اهل آتش است.
حدیث (2) و با همین اسناد از محمّد بن احمد، از محمّد بن عیسی یقطینی از قاسم بن یحیی، از جدّش حسن بن راشد از ابو بصیر، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند:
پدرم از جدّم، از پدرش، از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام نقل کرده که آن سرور در ضمن اشیایی که به اصحابش تعلیم نمود آن بود که فرمود: لباس سیاه مپوشید زیرا آن لباس فرعون می باشد.
ص: 133
حدیث (3) و با همین اسناد از محمّد بن احمد
با اسنادش مرفوعا تا حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام چنین نقل کرده که آن حضرت فرمودند: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم از لباس سیاه کراهت داشتند مگر از سه چیز:
عمامه، موزه، عباء.
حدیث (4) و با همین اسناد، از محمّد بن احمد، از حسن بن حسین لؤلؤی از محمّد بن سنان، از حذیفه بن منصور وی می گوید: در حیره محضر حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام بودم که رسول و فرستاده ابی العبّاس خلیفه نزد آن حضرت آمد و حضرتش را دعوت نمود، امام علیه السّلام بالاپوش بارانی را که یک طرفش سیاه و طرف دیگرش سفید بود طلبیده و پوشیدند سپس فرمودند: توجّه داشته باشید من این را می پوشم و می دانم که لباس اهل آتش است.
مؤلف این کتاب (صدوق علیه الرحمه) می گوید: حضرت آن را به جهت تقیّه پوشیدند و این که به حذیفه بن منصور خبر دادند، لباس مزبور، لباس اهل آتش است به خاطر این بود که وی را امین و مطمئن می دانستند فلذا گروهی از شیعه که محضر مبارک امام رسیده بودند و از پوشیدن لباس سیاه از حضرتش سؤال کردند؟
حضرت در کتمان سرّ به آنها چون اطمینان و وثوق نداشتند از آنها تقیّه نموده و حکم واقعی را بیان نفرمودند.
حدیث (5) محمّد بن الحسن از محمّد بن یحیی عطّار، از محمّد بن احمد، از علی بن ابراهیم جعفری، از محمّد بن فضل، از داود رقّی وی می گوید: شیعه از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام راجع به پوشیدن لباس سیاه سؤال می کردند و دیدیم آن جناب را که نشسته بودند در حالی که جبّه ای سیاه به
تن و عرق چینی سیاه به سر و موزه ای سیاه که در داخلش پنبه سیاه بود به پا داشتند، راوی می گوید: سپس حضرت قسمتی از موزه را شکافت و فرمود پنبه ای که داخل آن است سیاه می باشد و از آن قسمت شکافته شده مقداری پنبه سیاه بیرون آورد و پس از آن فرمود: دل و قلب خود را سفید نما و هر چه خواستی بپوش.
محمّد بن علی مؤلف این کتاب می گوید: پوشیدن لباس های سیاه در مورد این روایت از باب تقیّه بوده و دلیل بر آن فرموده امام علیه السّلام در حدیث قبلی است که فرمودند:
ص: 135
توجه داشته باش من لباس سیاه می پوشم و می دانم که آن لباس اهل آتش است.
و هیچ غرض و مقصودی نمی توان برای این تصوّر کرد که آن جناب پنبه داخل را نیز سیاه قرار داده بودند مگر آنکه حضرتش نزد دشمنان متّهم بودند که لباس سیاه نمی پوشند از این رو آن جناب خواستند شدیدا تا آنجایی که امکان داشت رعایت تقیّه را نموده تا بدین وسیله از دل های دشمنان تهمت را زایل کرده پس از شرّ آنها در امان باشند.
حدیث (6) محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از عبّاس بن معروف، از حسین بن یزید نوفلی، از سکونی از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:
خداوند عزّ و جل به پیامبری از پیامبرانش وحی فرمود که به مؤمنین بگو: لباس دشمنان من را مپوشید و طعام دشمنانم را تناول نکنید و راه دشمنان مرا طی نکنید پس شما نیز دشمن من خواهید شد همان طوری که
آنها دشمن من هستند.
حدیث (7) و با همین اسناد از محمّد بن احمد، از علی بن ابراهیم جعفری از محمّد بن معاویه با اسنادش مرفوعا چنین نقل کرده: جبرئیل علیه السّلام بر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نازل شد در حالی که قبایی سیاه به تن و کمربندی که در آن خنجری بود به خود بسته بود.
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: یا جبرئیل این چه ترکیبی است؟
جبرئیل عرض کرد: این ترکیب پسر عمّت عبّاس است، یا محمّد وای بر فرزندانت از فرزندان عبّاس پس نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلم به نزد عبّاس رفته و به او فرمودند:
ای عمو وای بر فرزندان من از فرزندان تو.
عبّاس عرضه داشت: ای رسول خدا، می توانم نرینه خود را قطع کنم؟
حضرت فرمودند: قلم تقدیر به آنچه باید مقدّر شود رقم زده شده است.
باب پنجاه و هفتم سرّ این که مرد نمی تواند انگشتر حدید به دست کرده و در آن نماز بخواند و نیز علّت عدم جواز پوشیدن طلا و خواندن نماز در آن
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن الحسن بن علی بن فضّال،
ص: 137
از عمرو بن سعید مدائنی، از مصدق بن صدقه، از عمّار بن موسی، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، عمّار می پرسد: آیا مرد می تواند انگشتر حدید به دست کرده و نماز بخواند؟
حضرت می فرمایند: خیر و اساسا مرد نمی تواند انگشتر حدید به دست نماید اگر چه در غیر نماز زیرا حدید لباس اهل آتش است.
و نیز فرمود: مرد لباس طلا نپوشد و در آن نماز نخواند زیرا لباس طلا، لباس اهل جهنّم می باشد.
حدیث (2) محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از ابراهیم بن هاشم، از نوفلی، از سکونی
از حضرت جعفر بن محمّد از آباء گرامش علیهم السّلام فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند:
مرد در انگشتر حدید نماز نخواند.
حدیث (3) پدرم رحمه اللَّه علیه از احمد بن ادریس، از محمّد بن احمد، از محمّد بن الحسن، از عبد اللَّه بن جبلّه، از ابی الجارود، از حضرت ابی جعفر علیه السّلام، حضرت فرمودند: نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله به علی علیه السّلام فرمودند: من دوست دارم برای تو آنچه را که برای خود دوست دارم و کراهت دارم برای تو از آنچه برای خود کراهت دارم لذا سفارش می کنم: انگشتر طلا به دست مکن زیرا زینت ما در آخرت است و لباس قرمز مپوش زیرا لباس ابلیس می باشد و سوار مرکبی که بالشچه سرخ پیش زین آن نهاده اند مشو زیرا آن از مراکب شیطان است و لباس حریر به تن مکن که خدا در روز قیامت پوست تو را می سوزاند.
باب پنجاه و هشتم سرّ این که نماز نمازگزار با عبور و مرور چیزی از مقابلش قطع نمی شود
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از احمد بن ادریس، از محمّد بن احمد، از علی بن ابراهیم جعفری، از ابی سلیمان مولی ابی الحسن العسکری علیه السّلام، وی گفت: برخی از دوستان امام علیه السّلام از حضرتش سؤال کرده و من نیز حاضر بودم، سائل پرسید: آیا با عبور و مرور چیزی از مقابل نمازگزار، نمازش قطع می شود؟
ص: 139
حضرت فرمودند: خیر، نماز با حایل شدن کسی و عبور نمودن چیزی از بین نمی رود، تنها زمانی از بین می رود و قطع می شود که شیئی مساوی و مقابل صورت نمازگزار قرار بگیرد.
باب پنجاه و نهم سرّ این که گردیدن سایه شاخص در وقت ظهر به قدر یک ذراع وقت نماز ظهر و گردیدنش به مقدار دو ذراع وقت نماز عصر می باشد
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از علی بن ابراهیم، از پدرش از اسماعیل بن مرار، از یونس بن عبد الرّحمن، از عبد الرّحمن از عبد اللَّه بن سنان، از اسحاق بن عمّار، از اسماعیل از حضرت ابی جعفر علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند: آیا می دانی برای چه یک و دو ذراع قرار داده شده؟
عرض کردم: خیر.
فرمود: برای این که نافله در وقت فریضه واقع نشود.
حدیث (2) محمّد بن الحسن از حسین بن حسن بن ابان، از حسین بن سعید، از فضاله از حسین، از ابن مسکان از زراره، وی می گوید: به من فرمود: آیا می دانی برای چه یک و دو ذراع قرار داده شده؟
عرض کردم: برای چه؟
فرمود: به خاطر فریضه، زیرا تو می توانی از وقت زوال آفتاب تا هنگامی که سایه ات به قدر ذراع شود نافله بخوانی و وقتی سایه به قدر ذراع رسید ابتداء به فریضه کن و نافله را ترک نما و هنگامی که سایه ات به قدر دو ذراع رسید ابتداء
به فریضه (فریضه عصر) نما و نافله (نافله عصر) را ترک کن.
باب شصتم سرّ این که وقت نماز مغرب زمانی است که سرخی از مشرق برود
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از محمّد بن یحیی عطّار، از محمّد بن احمد، از احمد بن محمّد، از علی بن احمد، از برخی اصحاب ما به طور مرفوع نقل کرده و گفته است:
ص: 141
از حضرت ابا عبد اللَّه علیه السّلام شنیدم که می فرمود: وقت نماز مغرب هنگامی است که سرخی از طرف مشرق برود، آیا کیفیّت آن را می دانی؟
راوی می گوید: عرض کردم: خیر.
فرمود: مشرق این طور روی مغرب کشیده شده است و سپس برای نشان دادن آن دست راستشان را بالای چپ قرار دادند و بعد فرمود: وقتی آفتاب اینجا افول کرد و غائب شد سرخی از آن جا می رود.
حدیث (2) محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از عبّاس بن معروف، وی مرفوعا از محمّد بن حکیم و او از شهاب بن عبد ربّه نقل کرده که وی گفت: حضرت ابو عبد اللَّه علیه السّلام فرمودند:
ای شهاب، دوست دارم وقتی نماز مغرب را می خوانم در آسمان ستاره ببینم.
حدیث (3) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از یعقوب بن یزید، از محمّد بن ابی عمیر، از ابراهیم بن عبد الحمید، از ابی اسامه زید شحّام، وی می گوید: مردی به حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام عرض کرد: آیا نماز مغرب را تأخیر بیاندازم تا ستارگان ظاهر شوند؟
حضرت فرمودند: خطّابیه «1» می گویند: جبرئیل علیه السّلام نماز مغرب را هنگامی که قرص آفتاب از افق سقوط کرد بر حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله آورد.
حدیث (4) احمد بن محمّد، از پدرش،
از محمّد بن احمد، از محمّد بن سندی، از علی بن حکم مرفوعا از احد الصادقین علیهما السّلام نقل کرده راوی از احد الصّادقین علیهما السّلام از وقت مغرب سؤال می کند؟
حضرت می فرمایند: زمانی است که کرسیّ آفتاب افول کرده و غائب شود.
راوی می پرسد: کرسی آفتاب چیست؟
حضرت می فرمایند: قرص آفتاب است.
راوی می پرسد: چه زمانی قرص آفتاب غائب می شود.
حضرت می فرمایند: زمانی است که وقتی به آن نظر کنی دیده نشود.
______________________________
(1)- فرقه ای هستند که تابع ابو الخطّاب می باشند و وی مردی بوده غالی و در لسان امام صادق علیه السّلام مورد لعن قرار گرفته و نامش محمّد بن مقلاص بوده و بدعت های فراوان از او صادر شده است.
ص: 143
حدیث (5) محمّد بن الحسن از محمّد بن الحسن الصفّار، از معاویه بن حکیم «1»، از عبد اللَّه بن مغیره، از ابن مسکان، از لیث از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند:
هر گاه خورشید غروب می کرد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم هیچ عملی را بر نماز مغرب مقدّم نمی نمود بلکه هر کاری که داشتند رها و به نماز مغرب می ایستادند.
حدیث (6) پدرم رحمه اللَّه علیه و محمّد بن الحسن از محمّد بن یحیی عطّار، از محمّد بن احمد، از احمد بن محمّد، از علی بن احمد، از محمّد بن ابی حمزه از کسی که ذکرش نموده، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند:
کسی که به منظور طلب فضیلت نماز مغرب را تأخیر بیاندازد ملعون است.
محمّد بن علی مؤلّف این کتاب می گوید: این اخبار را به دنبال خبری که در اوّل باب ذکر نمودم نقل کردم
زیرا خبر اوّل به خاطر علّتی که در آن آمده ذکرش در اینجا مورد نیاز بود، البته این خبر همچون اخباری که بعد از آن روایت نموده و مقصودم همانها بوده و مورد عمل و فتوایم می باشند نیست.
ناگفته نماند: نقل اخبار بعدی به دنبال خبر اوّل صرفا به خاطر این است که معلوم باشد مقصودم از ذکر این اخبار چیست.
باب شصت و یکم سرّ این که امیر المؤمنین علیه السّلام در زمان حیات رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نماز عصر را ترک کرده و نخواندند تا از آن حضرت فوت گردید و سبب ترک آن پس از وفات رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم تا این که دو بار برای آن جناب ردّ شمس شد
حدیث (1) احمد بن حسن قطّان از عبد الرحمن بن محمّد الحسینی از فرات بن ابراهیم کوفی از جعفر بن محمّد فزاری از محمّد بن الحسین از محمّد بن اسماعیل از احمد بن نوح و احمد بن هلال از محمّد بن ابی عمیر، از حنان، وی می گوید:
محضر امام صادق علیه السّلام عرض کردم: با این که جمع بین نماز ظهر و عصر بر امیر المؤمنین علیه السّلام واجب بود پس چه علّتی داشت که حضرت نماز عصر را
______________________________
(1)- معاویه بن حکیم الدّهنی ثقه، جلیل و از اصحاب حضرت رضا علیه السّلام است، کشّی فرموده که وی فطحی بوده ولی در عین حال عالم و عادل بوده است.
ص: 145
تأخیر انداخته و آن را ترک نمودند؟
حضرت فرمودند: زمانی که امیر المؤمنین علیه السّلام نماز ظهر را خواندند استخوان جمجمه ای توجّه آن حضرت را جلب کرد، حضرت با آن به سخن پرداخت و فرمود: کیستی؟
عرضه داشت: من فلانی پسر فلانی سلطان بلاد آن فلان هستم.
امیر المؤمنین علیه السّلام به آن فرمود: قصّه خود را برای من نقل کن و بگو چه بودی و در چه عصر و زمانی می زیستی؟
جمجمه جلو آمد و از قصّه خود و آنچه از خیر و شر
در عصرش اتّفاق افتاده بود برای آن جناب خبر داد حضرت سر گرم او بودند که خورشید غائب شد، حضرت با سه حرف از انجیل با جمجمه تکلّم فرمود که عرب متوجّه کلامش نشوند و پس از فراغ از آن به خورشید فرمود: برگرد.
خورشید عرضه داشت: من غروب کرده ام و دیگر باز نمی گردم.
امیر المؤمنین علیه السّلام از خدای عزّ و جل خواست که آفتاب را بازگرداند، حق تعالی هفتاد هزار فرشته با هفتاد هزار زنجیر آهنی به طرف خورشید فرستاد، فرشتگان زنجیرها را در گردن خورشید انداخته و آن را به رو کشاندند تا با نوری درخشان و صاف برگشت و حضرت نمازشان را خواندند آنگاه همچون ستارگان فرو رفت و این است علّت تأخیر نماز عصر آن حضرت.
حدیث (2) و همین حدیث را حسن بن محمّد بن سعید هاشمی از فرات بن ابراهیم بن فرات کوفی با اسناد مزبور و همان الفاظ برایم نقل نمود.
حدیث (3) احمد بن حسن قطّان رحمه اللَّه علیه از ابو الحسن محمّد بن صالح از عمر بن خالد مخزومی از ابن نباته، از محمّد بن موسی، از عماره بن مهاجر، از امّ جعفر یا امّ محمّد دختران محمّد بن جعفر، از اسماء بنت عمیس که جدّه آن دو بود، یکی از آن دو می گوید: با جدّه خود اسماء بنت عمیس و عمویم عبد اللَّه بن جعفر خارج شدیم تا به «صهباء» «1» رسیدیم، اسماء بنت عمیس فرمود: دخترم ما با رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم در این
______________________________
(1)- مکانی است که بین آن و خیبر یک مرحله فاصله می باشد.
ص:
147
مکان بودیم، حضرت نماز ظهر را خواند.
سپس علی علیه السّلام را خوانده و از آن جناب نسبت به برخی از نیازمندیهایش کمک خواست، پس زمان عصر فرا رسید و آن سرور نماز عصر را خواند در این وقت علی علیه السّلام آمد و در پهلوی پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله نشست خدا به رسولش وحی فرستاد، پس نبی اکرم سر به دامان علی علیه السّلام نهاد تا خورشید غروب کرد و از آن چیزی نه بر زمین و نه بر کوه رؤیت نمی شد، سپس رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نشست و به علی علیه السّلام فرمود: آیا نماز عصر را خوانده ای؟
حضرت عرض کرد: خیر یا رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله، به من خبر دادند که شما نماز نخوانده اید و وقتی سر در دامن من نهادید نخواستم آن را تکان دهم لذا همچنان نشستم تا خورشید غروب کرد پیامبر در مقام دعاء بر آمد و به درگاه الهی عرض کرد:
بار خدایا این علی بنده تو است که خود را به خاطر پیغمبرت محبوس نمود پس خورشید را برای او بازگردان، بلافاصله خورشید طلوع کرد و هیچ کوه و زمینی نبود مگر آنکه خورشید بر آن تابید، سپس علی علیه السّلام ایستاد و وضوء گرفت و نماز خواند آنگاه خورشید تار شد و غروب نمود.
حدیث (4) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد بن عیسی، از حسین بن سعید، از احمد بن عبد اللَّه قزوینی از حسین بن مختار قلانسی، از ابی بصیر، از عبد الواحد بن مختار انصاری، از امّ مقدام الثقفیّه، وی می گوید:
جویریه بن
مسهره به من گفت: ما با امیر المؤمنین علیه السّلام هنگام عصر از روی پل صراه «1» می گذشتیم، حضرت فرمودند:
این جا سرزمینی است که عذاب نازل شده سزاوار نیست برای پیامبر و وصی پیامبری که در آن نماز بخواند، حال هر کس از شما که می خواهد در اینجا نماز بخواند، بخواند! مردم به سمت راست و چپ پراکنده شدند و به خواندن نماز پرداختند، من با خود گفتم به خدا قسم امروز در خواندن نمازم تقلید از این آقا نموده و نماز نمی خوانم تا ایشان نماز بگذارند، پس با حضرت سیر و حرکت می کردیم، کم کم خورشید به افول می گرایید و از این رهگذر بسیار مضطرب بودم که هنوز نماز را نخوانده ام و
______________________________
(1)- صراه نهری است در عراق و در برخی از نسخ قاموس آمده: نهری است در فرات.
ص: 149
وقت بسیار تنگ شده باری خورشید غروب کرد و ما راه را طی کردیم، حضرت فرمودند: ای جویریّه اذان بگو.
عرض کردم: می فرمایید اذان بگویم در حالی که خورشید غروب کرده!!! حضرت فرمودند: اذان بگو، پس اذان گفتم، سپس به من فرمود: اقامه بگو، پس اقامه گفتم همین که جمله «قد قامت الصّلوه» را گفتم دیدم دو لب مبارک حضرت حرکت می کند و کلامی که گویا به زبان عبرانی بود شنیدم بلافاصله خورشید بالا آمد تا به جایی رسید که در وقت نماز عصر در آن جا قرار می گیرد، حضرت نماز عصر را خواند و وقتی از نماز فارغ شدیم دوباره خورشید به مکان افولش فرو رفت و ستارگان در آسمان ظاهر شدند، عرضه داشتم: شهادت می دهم که شما وصی رسول
خدا هستی حضرت فرمودند: ای جویریّه: مگر نشنیده ای که خداوند عزّ و جل می فرماید:
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ (تسبیح بگو به اسم پروردگار بزرگت) عرض کردم: آری شنیده ام.
فرمود: من از خدا به نام عظیم و بزرگش درخواست کردم خورشید را برگرداند، پس خدا آن را برای من بازگرداند.
و من در کتاب «المعرفه فی الفضائل» اخبار متعدی به همین مضمون نقل کرده ام.
باب شصت و دوّم سرّ این که شخصی که خضاب نموده نباید نماز بخواند
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن محمّد، از بزنطی و غیر او، از ابان، از مسمع بن عبد الملک نقل کرده که گفت: از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام شنیدم که می فرمود: شخصی که خضاب نموده نماز نخواند.
عرض کردم: فدایت شوم، چرا؟
فرمود: چون او از خواندن قرائت و ذکر و برخی افعال نماز ممنوع است.
باب شصت و سوّم سرّ این که جایز نیست شخص نماز بخواند و حال آنکه مقابلش در قبله شمشیر نهاده باشند
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از محمّد بن عیسی یقطین، از قاسم بن
ص: 151
یحیی، از جدّش حسن بن راشد، از ابی بصیر، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند: پدرم از جدّم، از پدران بزرگوارش نقل کردند که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:
با شمشیر به طرف حرم بیرون نروید و احدی از شما نماز نگذارد و حال آنکه در مقابلش رو به قبله شمشیر نهاده زیرا قبله جایگاه امن می باشد.
باب شصت و چهارم سرّ این که در وقت غلبه خواب نماز خواندن جایز نیست
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از محمّد بن عیسی بن عبید، از قاسم بن یحیی، از جدّش حسن بن راشد «1» از ابو بصیر، از حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که حضرت فرمودند: پدرم از جدّم از پدرانش علیهم السّلام نقل کرده که فرمودند:
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: اگر در نماز خواب بر تو غلبه کرد نماز را قطع کن و بخواب، زیرا نمی دانی شاید بر ضرر خودت دعاء کنی.
باب شصت و پنجم سرّ این که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم صبح و شام سیصد و شصت مرتبه می فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ کثیرا علی کلّ حال
حدیث (1) پدرم رحمه اللَّه علیه از سعد بن عبد اللَّه، از یعقوب بن یزید، از محمّد بن الحسن المیثمی «2»، از یعقوب بن شعیب «3» نقل کرده که وی گفت: از حضرت ابا عبد اللَّه علیه السّلام شنیدم که می فرمود:
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: در بنی آدم سیصد و شصت رگ بوده که صد و هشتاد رگ متحرّک و صد و هشتاد رگ دیگر ساکن می باشند، اگر رگ های متحرّک ساکن شده و با بالعکس رگ های ساکن متحرک گردند شخص را خواب نمی برد و رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلم هر صبح و شام به شکرانه سالم بودن رگ ها سیصد و شصت مرتبه می فرمودند: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ کثیرا علی کلّ حال.
______________________________
(1)- حسن بن راشد مولی بنی العباس کوفی، مرحوم ممقانی در رجال فرموده که وی در اعلی درجه از حسن بوده است.
(2)- محمّد بن الحسن المیثمی، مرحوم ممقانی در رجال فرموده که وی در رجال مهمل است.
(3)- یعقوب بن شعیب بن میثم الاسدی، مرحوم علّامه در خلاصه فرموده که وی ثقه می باشد.
علل الشرائع / ترجمه ذهنی تهرانی،