- [مقدمه مترجم در باره مؤلف] 1
- [مقدمه مترجم در باره ترجمه] 2
- باب اول علت شباهت فرزند بعمو و یا دائی خود، و جهت آنکه آسمان را اسماء، و دنیا را دنیا، و آخرت را آخرت، و آدم را آدم، و حوا را حوا، و درهم را درهم، و دینار را دینار نامیدند، و جهت آنکه باسب إجد، و بقاطر عد، و بالاغ خر گفتند. 6
- باب دوم علت و چگونگی پیدایش آتش پرستی 15
- باب سوم علت و چگونگی پیدایش بت پرستی 16
- باب چهارم علت آنکه درخت بید را خلاف نامیدند 17
- باب ششم علت آنکه بعضی از مردم بهتراند از ملائکه و بعضی بدتر و پست تر هستند از حیوانات 18
- باب پنجم علت آنکه حیوانات از یک دیگر تنفر دارند 18
- باب هفتم علت آنکه پیغمبران و ائمه (ع) افضلند از تمام ملائکه 20
- باب هشتم در اینکه قرار داده نشده هیچ حکم و دستوری (در اسلام) مگر برای علت و جهتی 26
- باب نهم علت آفرینش بشر و اختلاف احوال آنها 27
- باب دهم علت آنکه آدم را آدم نامیدند 45
- باب یازدهم علت آنکه انسان را انسان گفتند 47
- باب دوازدهم علت آنکه حضرت آدم بدون پدر و مادر، و حضرت عیسی بدون پدر خلق شدند، و سایر مردم خلق نشدند مگر با پدر و مادر 48
- باب سیزدهم علت آنکه خداوند قرار داد ارواح را در بدنها 48
- باب چهاردهم علت آنکه حوا را حوا نامیدند 51
- باب پانزدهم علت آنکه زن را (بزبان عربی) مراه گفتند 54
- باب شانزدهم علت آنکه زنها را نساء گفتند 54
- باب هفدهم چگونگی ابتدای نسل بشر 54
- باب هیجدهم پیغمبران مرسل و غیر مرسل و ائمه (ع) برترند یا ملائکه 62
- باب نوزدهم علت آنکه حضرت ادریس (ع) را ادریس نامیدند 63
- باب بیستم علت آنکه حضرت نوح (ع) را نوح نامیدند 65
- باب بیست و یکم علت آنکه حضرت نوح را بنده شاکر گفتند 66
- باب بیست و دوم شیطان و اجنه کجا بودند موقع طوفان، و علت آنکه طوفان را طوفان نامیدند، و پیدایش قوس 66
- باب بیست و سوم علت آنکه تمامی مردم غرق شدند در زمان حضرت نوح 70
- باب بیست و چهارم علت آنکه دهکده حضرت نوح را قریه الثمانین نامیدند 71
- باب بیست و پنجم علت آنکه پسر نوح از پدر جدا شد 72
- باب بیست و ششم علت آنکه نجف را نجف نامیدند 74
- باب بیست و هفتم علت آنکه حضرت نوح بر قوم خود نفرین کرد 75
- باب بیست و هشتم علت و چگونگی پیدایش نژاد سیاه پوستان و ترک و سقالبه و یأجوج و مأجوج 76
- باب بیست و نهم علت آنکه خداوند برای پیغمبران کشاورزی و چوپانی را اختیار فرموده 77
- باب سی ام علت آنکه بادیکه قوم عاد را هلاک کرد باد عقیم نامیده شد و جهت آنکه بلاد قوم عاد ریگستانست و کوه ندارد و علت آنکه قوم عاد را إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ نامیدند 78
- باب سی و یکم علت آنکه حضرت ابراهیم (ع) را ابراهیم نامیدند 80
- باب سی و دوم علت آنکه خداوند حضرت ابراهیم را خلیل خود گردانید 80
- باب سی و سوم علت آنکه خداوند فرمود: حضرت ابراهیم وفا بعهد خود کرد 86
- باب سی و پنجم علت آنکه اسبها را جیاد نامیدند و چگونگی اهلی شدن آنها 87
- باب سی و چهارم علت آنکه حضرت اسماعیل مادر خود هاجر را پهلوی خانه کعبه دفن نمود 87
- باب سی و ششم علت آنکه حضرت ابراهیم تمنای مرگ نمود با اینکه قبلا از آن کراهت داشت 88
- باب سی و هفتم علت آنکه ذو القرنین را ذو القرنین نامیدند 92
- باب سی و هشتم علت آنکه أصحاب رس را أصحاب رس و جهت آنکه عجم ماههای خود را بآبان و آذر و غیره نامیدند 93
- باب سی و نهم علت آنکه حضرت یعقوب را یعقوب و اسرائیل نامیدند 101
- باب چهلم علت آنکه پیغمبران و مؤمنان مبتلا ببلا میشوند 102
- باب چهل و یکم علت آنکه حضرت یعقوب مبتلا بفراق حضرت یوسف شد 104
- باب چهل و دوم علت آنکه برادران یوسف گفتند اگر بنیامین سرقت نموده .. 116
- باب چهل و سوم علت آنکه ببرادران یوسف گفتند شما دزد هستید 117
- باب چهل و چهارم علت آنکه حضرت یعقوب بفرزندانش فرمود بروید و تجسس کنید از یوسف و برادرانش 118
- باب چهل و پنجم علت آنکه بوی پیراهن یوسف از مسافت ده روز راه بمشام یعقوب رسید 120
- باب چهل و ششم علت آنکه یوسف ببرادرانش فرمود ملامتی بر شما نیست و حضرت یعقوب تأخیر در دعا نمودن کرد 122
- باب چهل و هفتم علت آنکه از صلب حضرت یوسف پیغمبری بوجود نیامد 124
- باب چهل و هشتم علت آنکه حضرت یوسف زلیخا را بهمسری اختیار فرمود 126
- باب چهل و نهم علت آنکه حضرت موسی را موسی نامیدند 127
- باب پنجاهم علت آنکه خداوند فقط با موسی تکلم فرمود 128
- باب پنجاه و یکم علت آنکه خداوند حضرت موسی را خادم حضرت شعیب نمود 129
- باب پنجاه و سوم علت آنکه خداوند فرعون را در آب غرق فرمود 130
- باب پنجاه و دوم علت آنکه فرعون حضرت موسی را نکشت 130
- باب پنجاه و چهارم علت آنکه خضر را خضر نامیدند و سبب و حکمت کارهای او با حضرت موسی 134
- باب پنجاه و پنجم علت آنکه خداوند بحضرت موسی فرمود: فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ و موسی گفت: وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی 150
- باب پنجاه و ششم علت آنکه خداوند بموسی و هارون فرمود: بروید بسوی فرعون و او را دعوت کنید 151
- باب پنجاه و هفتم علت آنکه کوهی که حضرت موسی روی آن با خدا سخن میگفت طور سینا نامیدند 152
- باب پنجاه و هشتم علت آنکه هارون بموسی گفت: (یا ابن ام) ای پسر مادر 153
- باب پنجاه و نهم علت آنکه حرام شد بر یهود گرفتن ماهی در روز شنبه 155
- باب شصتم علت آنکه فرعون را ذو الاوتاد گفتند 155
- باب شصت و یکم علت آنکه حضرت موسی آرزوی مرگ کرد و قبر او نامعلومست 156
- باب شصت و دوم علت آنکه حضرت سلیمان گفت: خدایا سلطنتی بمن عنایت کن که بعد از من کسی سزاوار آن نباشد 157
- باب شصت و سوم علت آنکه در اسم سلیمان یکحرف زیادتر است و علت آنکه داود را داود نامیدند و جهت آنکه باد مسخر سلیمان گردید و سبب آنکه سلیمان از سخن مورچه خندید 159
- باب شصت و چهارم علت آنکه هر کجا موریانه است زمین نمناکست 161
- باب شصت و پنجم علت آنکه حضرت أیوب مبتلا ببلا شد 165
- باب شصت و هفتم علت آنکه اسماعیل بن حزقیل را صادق الوعد نامیدند 170
- باب شصت و نهم علت آنکه ارمنیها شب میلاد حضرت عیسی آتش روشن میکنند و با گردو بازی مینمایند 171
- باب شصت و هشتم علت آنکه شماره ناس بیشتر از بنو آدم است 171
- باب هفتاد و یکم علت آنکه کفار حضرت زکریا را کشتند 172
- باب هفتادم علت آنکه پیغمبر اسلام مانند عیسی پس از ولادت تکلم نفرمود 172
- باب هفتاد و دوم علت آنکه حواریون را حواریون، و نصاری را نصاری نامیدند 173
- باب هفتاد و سوم علت آنکه نباید اطفال را زد بجهت گریه نمودنشان 174
- باب هفتاد و چهارم علت خشکی چشم و قساوت قلب و فراموش کردن گناهان 175
- باب هفتاد و پنجم علت آنکه بعضی از مردم زشت صورتند و یا پیس و مجذومند 176
- باب هفتاد و ششم علت آنکه آفات بدنی بیشتر در بدن فقرا است 177
- باب هفتاد و هفتم علت آنکه اولاد مؤمن کافر می شود و اولاد کافر مؤمن میگردد و علت آنکه مؤمن گناه میکند و کافر کار نیکو و عمل خیر انجام میدهد 178
- باب هفتاد و هشتم علت آنکه مؤمن گناه میکند و سبب قبولی توبه او 180
- باب هفتاد و نهم علت دوستی و دشمنی مردم با یک دیگر 181
- باب هشتاد و یکم علت آنکه آب گوش تلخست و آب چشم شور و آب دهان شیرین و گوارا و آب بینی غلیظ 184
- باب هشتادم علت آنکه در مؤمنین تندی و غضب (و غیرت) هست و در مخالفین آنها نیست 184
- باب هشتاد و دوم علت آنکه مردم با داشتن عقل چیزی را نمیدانند 194
- باب هشتاد و چهارم علت آنکه انسان بدون علت گاهی محزون میگردد، و گاهی خوشحال می شود بدون جهت 195
- باب هشتاد و سوم علت آنکه خداوند وسعت داده روزی احمقان را 195
- باب هشتاد و پنجم علت آنکه انسان چیزی را فراموش میکند و یا بخاطرش می آید و علت آنکه انسان شبیه بپدر و یا بعمو و یا بدائی خود می شود 197
- باب هشتاد و ششم علت آنکه انسان خوب و بد را میفهمد و چگونگی خلقت عقل 205
- باب هشتاد و هفتم علت و حکمت خلقت بعضی از اعضاء و جوارح انسان 206
- باب هشتاد و هشتم علت آنکه احمق مبغوض است نزد خداوند 213
- باب هشتاد و نهم علت آنکه کف دست مو ندارد 214
- باب نودم علت آنکه تحیت بین مردم سلام علیکم و رحمه الله و برکاته گردید 215
- باب نود و یکم علت سرعت انتقال و تفاوت فهم مردم 216
- باب نود و دوم علت خوش اخلاقی و بد اخلاقی 218
- باب نود و پنجم علت سفیدی مو و اولین زمان پیدایش آن 219
- باب نود و چهارم علت آنکه پدر دوست میدارد فرزند خود را 219
- باب نود و سوم علت شباهت نداشتن فرزند بپدر خود و جهت آنکه جایز نیست پدری بگوید که این فرزند من نیست چون شباهت بمن و یا پدران من ندارد 219
- باب نود و ششم علت و چگونگی طبیعت و محبت و غرائز جنسی در بشر و کیفیت خلقت آدم 220
- باب نود و هفتم علت آنکه بعضی خدا را میشناسند و بعضی منکر خدا هستند 245
- باب نود و هشتم علت آنکه خداوند از نظر مردم پنهانست 247
- باب نود و نهم علت بعثت و چگونگی اثبات نبوت انبیا و مرسلین و علت اختلاف معجزه ایشان 248
- باب صد و یکم علت آنکه پیغمبران اولو العزم را اولو العزم گفتند 255
- باب صدم علت آنکه انبیاء و ائمه (ع) دارای معجزه بوده اند 255
- باب صد و سوم علت آنکه مردم احتیاج به پیغمبر و امام (ع) دارند 257
- باب صد و دوم علت آنکه مردم مأمورند از پیغمبران و ائمه (ع) اطاعت نمایند 257
- باب صد و چهارم علت آنکه پیغمبر خاتم (ص) از تمامی انبیاء افضل است 258
- باب صد و پنجم علت آنکه نبی اکرم (ص) را امی نامیدند 259
- باب صد و ششم علت آنکه رسول خدا (ص) را محمد و احمد و ابو القاسم و بشیر و نذیر و داعی و ماحی و عاقب و حاشر و احید و موقف و معقب نامیدند 264
- باب صد و هفتم علت آنکه خداوند بپیغمبر (ص) فرموده: اگر تو در شک هستی 268
- باب صد و هشتم علت آنکه رسول خدا (ص) بر اطفال سلام میکرد 269
- باب صد و نهم علت آنکه رسول خدا (ص) را یتیم نامیدند 270
- باب صد و یازدهم علت آنکه پسری برای حضرت رسول (ص) باقی نماند 271
- باب صد و دهم علت آنکه خداوند پیغمبر اکرم (ص) را یتیم نمود 271
- باب صد و دوازدهم علت آنکه خداوند حضرت رسول (ص) را بمعراج برد 272
- باب صد و سیزدهم علت آنکه بعد از واجب شدن پنجاه نماز رسول اکرم (ص) از خداوند درخواست تخفیف ننمود تا آنکه حضرت موسی (ع) بآن حضرت گفت درخواست تخفیف کنید؟ و علت آنکه از پنج نماز تخفیف نخواست 275
- باب صد و چهاردهم علت آنکه پیغمبر (ص) عقیل را دوست میداشت 277
- باب صد و شانزدهم علت آنکه نزد خداوند: حضرت رسول و علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) قرب و منزلت بیش از دیگران دارند 278
- باب صد و پانزدهم علت آنکه پیغمبر (ص) دستهای گوسفند را بیشتر از اعضای دیگرش دوست میداشت 278
- باب صد و هفدهم علت آنکه محبت خدا و رسول و اهل بیت آن حضرت بر مردم واجبست 285
- باب صد و هیجدهم علت و چگونگی پیدایش عشق 286
- باب صد و نوزدهم علت آنکه باید دوستی و دشمنی در راه خدا باشد، و دوستان و دشمنان علی (ع) دوست و دشمنان خدا هستند 288
- باب صد و بیستم علت آنکه محبت با اهل بیت پیغمبر (ع) دلیل بر حلال زادگی است و دشمنی با آنها در أثر خبث ولادتست 291
- فهرست مطالب صفحه موضوع 296
[مقدمه مترجم در باره مؤلف]
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
الحمد للّه ذی الجود و الاکرام، الهادی إلی شریعه الاسلام، و صلواته علی خیرته من جمیع الانام، أعنی سیّدنا وجیبنا محمّدا علیه الصلوه و السلام، و أهل بیته المطهّره من الآثام، و سلام اللّه علی أوّل السابقین ایمانا و اسلاما فی الانام، و أحسن المصدقین إقرارا و إذعانا بالاحکام، ألذی کان سبقه علی الدّخول فی الاسلام، و کونه بعد الرسول حجّه علی الانام، أعنی أمیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام، ذی الفضائل و المناقب و المقام، و مقت اللّه علی الظالمین لآل محمّد علیهم السّلام من الآن إلی یوم القیام،
و بعد بر اهل بینش و دانش بسی واضح و روشن است که پس از نعمت خلقت نعمتی و موهبتی از عقل بالاتر نمیباشد «کما قال امیر المؤمنین علیه السّلام: ما قسّم اللّه بین عباده شیئا أفضل من العقل» «1» و سپس بحکم عقل نعمتی از علم بالاتر نمیباشد، زیرا از متون تواریخ و سیر در کلیّه قرون ماضیه و در تمام أعصار و أزمان سابقه بطبقات بعد إعلام
میدارد که در هرعصری و قرنی دارندگان علم از هرقسمت و صنفی در رأس هرملت و قومی قرار گرفته اند و سایرین طوعا و کرها در مقابل آنها تسلیم و متواضع و فرمانبر بوده اند؟.
چرا چنین نباشد! نعمتی که خالق را بمخلوق معرفی میکند و میشناساند.
و مخلوق را بخالق آشنا مینماید، و ارتباط بینهما را محکم میگرداند، و متضمن ترقیات بشر و نائل کننده مقامات عالیه آنها است.
______________________________
(1) تقسیم نفرموده خداوند بین بندگانش چیزیرا که همانند و بهتر باشد از عقل.
ص: 4
و بطور کلی دانشمندان در هرعصر و زمانی محترمترین أفراد آنقرن بوده اند، و ألبته واضحست که ثمرات علوم بر دو نوع است، قسمی تأمین کننده مقامات دنیوی است، و قسمی تأمین کننده درجات اخرویست، و نظر به ثمرات هرقسمی با مقایسه می فهمیم قسمیکه متضمن درجات و مقامات اخرویست از قسمت مقابل خود بأعلا درجات بهتر و عالیتر است بلکه میتوان گفت که طرف نسبت هم نیست با اینکه فرموده اند: ألمعاش ثم المعاد «1»، و هم فرموده اند: ألعلم علمان علم الابدان و علم الادیان «2»، زیرا این هردو قسمت از مقدمات آن علم است و تقریبا لازم و ملزوم یکدیگرند، و لیکن مقصود اصلی همان علمی است که صاحبش را بنعمتهای أبدی و حیات جاویدانی میکشاند، لذا فرمایش علت غائی موجودات و مخاطب بخطاب:
لولاک لما خلقت الافلاک «3» در موضوع أفضلیت این أفراد بر سایرین فرموده:
فضل العالم علی العابد کفضلی علی أدنی رجل من امتی «4» و فرمایش وصی بلا فصل و خلیفه عظیم الشأنش مولانا الاعظم که در دیوان منسوب بآنحضرت است:
فقم بعلم و لا تبغی له بذلافالناس موتی و أهل العلم أحیاء
«5» و غلما وارث أنبیاء، و حافظ شرع أنور بوده اند، و هادی طریق، و منجی غریق، ورادع شیاطین، و ایقاظ نائمین، و باطل کننده بدع مبدعین، و براه
______________________________
(1) اول فکر تأمین معاش و لوازم و ما یحتاج زندگی کن و سپس فکر معاد و قیامت
(2) علم بر دو قسم است: اول علم طب و بهداشت و عوارض بدن شناسی، دوم: علم دین و دانستن مسائل حلال و حرام.
(3) ای پیغمبر خاتم اگر برای خاطر تو و مقامت در پیشگاه من نبود هیچگاه خلق نمیکردم افلاک را.
(4) فضیلت و برتری عالم بر عابد همانند فضیلت منست بر پست ترین مرد امتم
(5) کوشش کن در تحصیل علم و نظر نکن و گمان مبر که برای علم عوضی هست که بتواند در فضیلت جای آنرا بگیرد همانا مردم مرده اند (اگرچه بصورت ظاهر زنده هستند) و أهل علم زنده اند (گرچه بظاهر از دنیا رفته اند).
ص: 5
آورنده ضالین میباشند، که از جمله ایشان: عالم جلیل، و خبر نبیل، رئیس المحدثین محیی رسوم الهدایه بتحقیقاته، و ممیت آثار الضلاله بترویجاته، جناب: أبو جعفر محمّد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمیّ مشهور بشیخ صدوق رحمه اللّه علیه، که إجمالی از مجاری احوال این مرد بزرگ ذیلا درج و یادآوری میشود.
میلاد شریفش در حدود سنه: سیصد و پنج یا سیصد و یازده هجری قمری در حرم مبارک ائمه طاهرین علیهم السّلام أعنی شهر عظیم البرکه قم بوده.
و از خاندان علم بوده زیرا پدر بزرگوارش: علی بن الحسین، است که مقام علمی او لازم بشرح و بیان نمیباشد، و از زمره علماء أعلام و مروّج مذهب جعفری و مقبول
القول نزد جمیع علما است، و این مطلب أظهر من الشمس و أبین من الامس است.
و از مدائح افتخاریه شیخ صدوق همین بس که از برکات دعای حضرت ولیّ عصر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف این شکوفه شجره علم و برادر بزرگوارش (حسین) متولد شدند در موقع اخبار بجمله: سترزق ولدین ذکرین خیّرین، بشارت فرمودند، و خیر از این بالاتر که بنا بفرموده بعضی در حدود سیصد جلد کتاب تألیف و تصنیف نموده که بعضی از آثارات و نتیجه زحمات معظم له من زمانه إلی یوم القیامه باقی است، و در هرعصری طبقات مختلف بهره مند میشوند، که طبقه ای از نقل أحادیث و جمعی از إستماع مواعظ و روایات از ناقلین، و بعضی از جهت ترجمه بعضی از کتب ایشان بمنظور آنکه نفعش أعم باشد مانند ترجمه: من لا یحضره الفقیه، و إعتقادات و عیون أخبار الرضا علیه السّلام، و خصال، و کمال الدین، و توحید، و بعضی از کتب دیگر
و از جمله این ترجمه حاضر که: تجدیدا لآثاره و تشکرا من زحماته و نصرا لدین اللّه و طلبا لمرضات اللّه و إحسانا لعباد اللّه و هدیه للمؤمنین و تبصره للناظرین و ایقاظا للقارئین بقلم فرزند عزیزم دانشمند خبیر آقای سید هدایه الله مسترحمی از جهت آنکه چون برادران دینی و أخلّاء روحانی از همکیشان مذهب جعفری و پارسی زبانان که بهره از عربیت ندارند و محروم از استفاده چنین کتاب شریفی میبودند
ص: 6
که بتوفیقات ربّانی و بتأییدات سبحانی و أنجاما لوظیفته و تسهیلا للعوام و سببا لغفرانه ترجمه بزبان پارسی نمودند، جزاه اللّه خیر الجزاء و شکر اللّه سعیه
و زاد اللّه توفیقه و عزره اللّه فی الدارین إنشاء اللّه.
امید است از فیّاض علی الاطلاق که برادران دینی را متوجه فرموده.
و لفظ صدوق که لقب آن بزرگوار است شبیه میباشد بحرف سین بین حروفات زیرا سین (بحساب أبجد) تعداد دو حرف آخرش (ی- ن) مطابقست با حرف (س) اولش و هیچیک از حروفات (بیست و نه گانه عربی) متضمّن این خصوصیت نمیباشد، و ایضا: لفظ صدوق حرف آخرش (ق) با حروف (ص- د- و) اولش تعدّدا موافقت نموده، و تلویحا میفهماند که در عصر خود ممتاز از همکنان بوده، کما اینکه تصریحا بعضی از بزرگان علم در طیّ کتب خود متذکر و مرقوم فرموده اند که:
در عصر خود بین قمیّین مانند او در حفظ و کثرت علم و اطلاع دیده نشده.
وفاتش در سنه 381 هجری قمری که طبق حروف هجی لفظ «شفا» میشود و مدفن شریفش بین حضرت عبد العظیم (رض) و طهران کالشمس فی رابعه النهار باقبه عالیه و محل زیارت عالی و دانی میباشد، و از جمله کرامات ایشان که در بسیاری از کتب ثبت است مانند: روضات الجنات و قصص العلماء و فوائد الرضویه و تحفه الاحباب و منتخب التواریخ، که در زمان فتحعلی شاه قاجار در حدود سنه 1238 قمری در اثر باران سخت و جمع شدن آب بسیار اطراف آنمرقد شریف شکافی در قبر واقع شد و هنگام تعمیر برخوردند بسردابه و مشاهده نمودند بدن مبارکش را که صحیح و سالم است حتی رنگ حنا و خضاب در محاسن و کف پایش هویدا بود لکن کفن پوسیده شده بود و «نسج العنکبوت علی عورته بأمر رب الملکوت» نظیر بدن مبارک زید
بن امام زین العابدین علیه السّلام که پس از آنکه بدن مقدس آنشهید را از قبر بیرون آوردند و عریانا مصلوبش نمودند عنکبوتی بأطراف عورتش نسج نمود.
و از مجموع مجاری أحوال شیخ صدوق علیه الرحمه من سبب ولادته إلی آخر عمره الشریف و إلی زماننا هذا أنهار خیر و برکت حیّا و میّتا بسلسله جلیله اثنا عشریه
ص: 7
جاری و بهره مند بوده و هستند، و از کلمه: خیر، که صریح فرمایش حضرت ولیّ عصر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف میباشد ظاهر و بارز است، و در اینموقع متذکر این مقال شدم که:
آنان که خاکرا بنظر کیمیا کنندآیا شود که گوشه چشمی بما کنند و از أساتید عظام و دانشمندان فخام امید است که بنظر مودّت و محبت بنگرند و از اشتباهات و سهویات این حقیر غمض عین فرموده و بقلم مبارکشان اصلاح فرمایند و در موقع تقرّب بخداوند از دعا فراموش نفرمایند.
9 ذو القعده الحرام 1398
الاحقر حاج سید محمد رضا مسترحمی جرقویه ای