- [مقدمه مترجم در باره مؤلف] 1
- [مقدمه مترجم در باره ترجمه] 2
- باب اول علت شباهت فرزند بعمو و یا دائی خود، و جهت آنکه آسمان را اسماء، و دنیا را دنیا، و آخرت را آخرت، و آدم را آدم، و حوا را حوا، و درهم را درهم، و دینار را دینار نامیدند، و جهت آنکه باسب إجد، و بقاطر عد، و بالاغ خر گفتند. 6
- باب دوم علت و چگونگی پیدایش آتش پرستی 15
- باب سوم علت و چگونگی پیدایش بت پرستی 16
- باب چهارم علت آنکه درخت بید را خلاف نامیدند 17
- باب پنجم علت آنکه حیوانات از یک دیگر تنفر دارند 18
- باب ششم علت آنکه بعضی از مردم بهتراند از ملائکه و بعضی بدتر و پست تر هستند از حیوانات 18
- باب هفتم علت آنکه پیغمبران و ائمه (ع) افضلند از تمام ملائکه 20
- باب هشتم در اینکه قرار داده نشده هیچ حکم و دستوری (در اسلام) مگر برای علت و جهتی 26
- باب نهم علت آفرینش بشر و اختلاف احوال آنها 27
- باب دهم علت آنکه آدم را آدم نامیدند 45
- باب یازدهم علت آنکه انسان را انسان گفتند 47
- باب سیزدهم علت آنکه خداوند قرار داد ارواح را در بدنها 48
- باب دوازدهم علت آنکه حضرت آدم بدون پدر و مادر، و حضرت عیسی بدون پدر خلق شدند، و سایر مردم خلق نشدند مگر با پدر و مادر 48
- باب چهاردهم علت آنکه حوا را حوا نامیدند 51
- باب شانزدهم علت آنکه زنها را نساء گفتند 54
- باب هفدهم چگونگی ابتدای نسل بشر 54
- باب پانزدهم علت آنکه زن را (بزبان عربی) مراه گفتند 54
- باب هیجدهم پیغمبران مرسل و غیر مرسل و ائمه (ع) برترند یا ملائکه 62
- باب نوزدهم علت آنکه حضرت ادریس (ع) را ادریس نامیدند 63
- باب بیستم علت آنکه حضرت نوح (ع) را نوح نامیدند 65
- باب بیست و دوم شیطان و اجنه کجا بودند موقع طوفان، و علت آنکه طوفان را طوفان نامیدند، و پیدایش قوس 66
- باب بیست و یکم علت آنکه حضرت نوح را بنده شاکر گفتند 66
- باب بیست و سوم علت آنکه تمامی مردم غرق شدند در زمان حضرت نوح 70
- باب بیست و چهارم علت آنکه دهکده حضرت نوح را قریه الثمانین نامیدند 71
- باب بیست و پنجم علت آنکه پسر نوح از پدر جدا شد 72
- باب بیست و ششم علت آنکه نجف را نجف نامیدند 74
- باب بیست و هفتم علت آنکه حضرت نوح بر قوم خود نفرین کرد 75
- باب بیست و هشتم علت و چگونگی پیدایش نژاد سیاه پوستان و ترک و سقالبه و یأجوج و مأجوج 76
- باب بیست و نهم علت آنکه خداوند برای پیغمبران کشاورزی و چوپانی را اختیار فرموده 77
- باب سی ام علت آنکه بادیکه قوم عاد را هلاک کرد باد عقیم نامیده شد و جهت آنکه بلاد قوم عاد ریگستانست و کوه ندارد و علت آنکه قوم عاد را إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ نامیدند 78
- باب سی و یکم علت آنکه حضرت ابراهیم (ع) را ابراهیم نامیدند 80
- باب سی و دوم علت آنکه خداوند حضرت ابراهیم را خلیل خود گردانید 80
- باب سی و سوم علت آنکه خداوند فرمود: حضرت ابراهیم وفا بعهد خود کرد 86
- باب سی و پنجم علت آنکه اسبها را جیاد نامیدند و چگونگی اهلی شدن آنها 87
- باب سی و چهارم علت آنکه حضرت اسماعیل مادر خود هاجر را پهلوی خانه کعبه دفن نمود 87
- باب سی و ششم علت آنکه حضرت ابراهیم تمنای مرگ نمود با اینکه قبلا از آن کراهت داشت 88
- باب سی و هفتم علت آنکه ذو القرنین را ذو القرنین نامیدند 92
- باب سی و هشتم علت آنکه أصحاب رس را أصحاب رس و جهت آنکه عجم ماههای خود را بآبان و آذر و غیره نامیدند 93
- باب سی و نهم علت آنکه حضرت یعقوب را یعقوب و اسرائیل نامیدند 101
- باب چهلم علت آنکه پیغمبران و مؤمنان مبتلا ببلا میشوند 102
- باب چهل و یکم علت آنکه حضرت یعقوب مبتلا بفراق حضرت یوسف شد 104
- باب چهل و دوم علت آنکه برادران یوسف گفتند اگر بنیامین سرقت نموده .. 116
- باب چهل و سوم علت آنکه ببرادران یوسف گفتند شما دزد هستید 117
- باب چهل و چهارم علت آنکه حضرت یعقوب بفرزندانش فرمود بروید و تجسس کنید از یوسف و برادرانش 118
- باب چهل و پنجم علت آنکه بوی پیراهن یوسف از مسافت ده روز راه بمشام یعقوب رسید 120
- باب چهل و ششم علت آنکه یوسف ببرادرانش فرمود ملامتی بر شما نیست و حضرت یعقوب تأخیر در دعا نمودن کرد 122
- باب چهل و هفتم علت آنکه از صلب حضرت یوسف پیغمبری بوجود نیامد 124
- باب چهل و هشتم علت آنکه حضرت یوسف زلیخا را بهمسری اختیار فرمود 126
- باب چهل و نهم علت آنکه حضرت موسی را موسی نامیدند 127
- باب پنجاهم علت آنکه خداوند فقط با موسی تکلم فرمود 128
- باب پنجاه و یکم علت آنکه خداوند حضرت موسی را خادم حضرت شعیب نمود 129
- باب پنجاه و دوم علت آنکه فرعون حضرت موسی را نکشت 130
- باب پنجاه و سوم علت آنکه خداوند فرعون را در آب غرق فرمود 130
- باب پنجاه و چهارم علت آنکه خضر را خضر نامیدند و سبب و حکمت کارهای او با حضرت موسی 134
- باب پنجاه و پنجم علت آنکه خداوند بحضرت موسی فرمود: فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ و موسی گفت: وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی 150
- باب پنجاه و ششم علت آنکه خداوند بموسی و هارون فرمود: بروید بسوی فرعون و او را دعوت کنید 151
- باب پنجاه و هفتم علت آنکه کوهی که حضرت موسی روی آن با خدا سخن میگفت طور سینا نامیدند 152
- باب پنجاه و هشتم علت آنکه هارون بموسی گفت: (یا ابن ام) ای پسر مادر 153
- باب شصتم علت آنکه فرعون را ذو الاوتاد گفتند 155
- باب پنجاه و نهم علت آنکه حرام شد بر یهود گرفتن ماهی در روز شنبه 155
- باب شصت و یکم علت آنکه حضرت موسی آرزوی مرگ کرد و قبر او نامعلومست 156
- باب شصت و دوم علت آنکه حضرت سلیمان گفت: خدایا سلطنتی بمن عنایت کن که بعد از من کسی سزاوار آن نباشد 157
- باب شصت و سوم علت آنکه در اسم سلیمان یکحرف زیادتر است و علت آنکه داود را داود نامیدند و جهت آنکه باد مسخر سلیمان گردید و سبب آنکه سلیمان از سخن مورچه خندید 159
- باب شصت و چهارم علت آنکه هر کجا موریانه است زمین نمناکست 161
- باب شصت و پنجم علت آنکه حضرت أیوب مبتلا ببلا شد 165
- باب شصت و هفتم علت آنکه اسماعیل بن حزقیل را صادق الوعد نامیدند 170
- باب شصت و نهم علت آنکه ارمنیها شب میلاد حضرت عیسی آتش روشن میکنند و با گردو بازی مینمایند 171
- باب شصت و هشتم علت آنکه شماره ناس بیشتر از بنو آدم است 171
- باب هفتاد و یکم علت آنکه کفار حضرت زکریا را کشتند 172
- باب هفتادم علت آنکه پیغمبر اسلام مانند عیسی پس از ولادت تکلم نفرمود 172
- باب هفتاد و دوم علت آنکه حواریون را حواریون، و نصاری را نصاری نامیدند 173
- باب هفتاد و سوم علت آنکه نباید اطفال را زد بجهت گریه نمودنشان 174
- باب هفتاد و چهارم علت خشکی چشم و قساوت قلب و فراموش کردن گناهان 175
- باب هفتاد و پنجم علت آنکه بعضی از مردم زشت صورتند و یا پیس و مجذومند 176
- باب هفتاد و ششم علت آنکه آفات بدنی بیشتر در بدن فقرا است 177
- باب هفتاد و هفتم علت آنکه اولاد مؤمن کافر می شود و اولاد کافر مؤمن میگردد و علت آنکه مؤمن گناه میکند و کافر کار نیکو و عمل خیر انجام میدهد 178
- باب هفتاد و هشتم علت آنکه مؤمن گناه میکند و سبب قبولی توبه او 180
- باب هفتاد و نهم علت دوستی و دشمنی مردم با یک دیگر 181
- باب هشتادم علت آنکه در مؤمنین تندی و غضب (و غیرت) هست و در مخالفین آنها نیست 184
- باب هشتاد و یکم علت آنکه آب گوش تلخست و آب چشم شور و آب دهان شیرین و گوارا و آب بینی غلیظ 184
- باب هشتاد و دوم علت آنکه مردم با داشتن عقل چیزی را نمیدانند 194
- باب هشتاد و سوم علت آنکه خداوند وسعت داده روزی احمقان را 195
- باب هشتاد و چهارم علت آنکه انسان بدون علت گاهی محزون میگردد، و گاهی خوشحال می شود بدون جهت 195
- باب هشتاد و پنجم علت آنکه انسان چیزی را فراموش میکند و یا بخاطرش می آید و علت آنکه انسان شبیه بپدر و یا بعمو و یا بدائی خود می شود 197
- باب هشتاد و ششم علت آنکه انسان خوب و بد را میفهمد و چگونگی خلقت عقل 205
- باب هشتاد و هفتم علت و حکمت خلقت بعضی از اعضاء و جوارح انسان 206
- باب هشتاد و هشتم علت آنکه احمق مبغوض است نزد خداوند 213
- باب هشتاد و نهم علت آنکه کف دست مو ندارد 214
- باب نودم علت آنکه تحیت بین مردم سلام علیکم و رحمه الله و برکاته گردید 215
- باب نود و یکم علت سرعت انتقال و تفاوت فهم مردم 216
- باب نود و دوم علت خوش اخلاقی و بد اخلاقی 218
- باب نود و پنجم علت سفیدی مو و اولین زمان پیدایش آن 219
- باب نود و سوم علت شباهت نداشتن فرزند بپدر خود و جهت آنکه جایز نیست پدری بگوید که این فرزند من نیست چون شباهت بمن و یا پدران من ندارد 219
- باب نود و چهارم علت آنکه پدر دوست میدارد فرزند خود را 219
- باب نود و ششم علت و چگونگی طبیعت و محبت و غرائز جنسی در بشر و کیفیت خلقت آدم 220
- باب نود و هفتم علت آنکه بعضی خدا را میشناسند و بعضی منکر خدا هستند 245
- باب نود و هشتم علت آنکه خداوند از نظر مردم پنهانست 247
- باب نود و نهم علت بعثت و چگونگی اثبات نبوت انبیا و مرسلین و علت اختلاف معجزه ایشان 248
- باب صد و یکم علت آنکه پیغمبران اولو العزم را اولو العزم گفتند 255
- باب صدم علت آنکه انبیاء و ائمه (ع) دارای معجزه بوده اند 255
- باب صد و دوم علت آنکه مردم مأمورند از پیغمبران و ائمه (ع) اطاعت نمایند 257
- باب صد و سوم علت آنکه مردم احتیاج به پیغمبر و امام (ع) دارند 257
- باب صد و چهارم علت آنکه پیغمبر خاتم (ص) از تمامی انبیاء افضل است 258
- باب صد و پنجم علت آنکه نبی اکرم (ص) را امی نامیدند 259
- باب صد و ششم علت آنکه رسول خدا (ص) را محمد و احمد و ابو القاسم و بشیر و نذیر و داعی و ماحی و عاقب و حاشر و احید و موقف و معقب نامیدند 264
- باب صد و هفتم علت آنکه خداوند بپیغمبر (ص) فرموده: اگر تو در شک هستی 268
- باب صد و هشتم علت آنکه رسول خدا (ص) بر اطفال سلام میکرد 269
- باب صد و نهم علت آنکه رسول خدا (ص) را یتیم نامیدند 270
- باب صد و یازدهم علت آنکه پسری برای حضرت رسول (ص) باقی نماند 271
- باب صد و دهم علت آنکه خداوند پیغمبر اکرم (ص) را یتیم نمود 271
- باب صد و دوازدهم علت آنکه خداوند حضرت رسول (ص) را بمعراج برد 272
- باب صد و سیزدهم علت آنکه بعد از واجب شدن پنجاه نماز رسول اکرم (ص) از خداوند درخواست تخفیف ننمود تا آنکه حضرت موسی (ع) بآن حضرت گفت درخواست تخفیف کنید؟ و علت آنکه از پنج نماز تخفیف نخواست 275
- باب صد و چهاردهم علت آنکه پیغمبر (ص) عقیل را دوست میداشت 277
- باب صد و پانزدهم علت آنکه پیغمبر (ص) دستهای گوسفند را بیشتر از اعضای دیگرش دوست میداشت 278
- باب صد و شانزدهم علت آنکه نزد خداوند: حضرت رسول و علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) قرب و منزلت بیش از دیگران دارند 278
- باب صد و هفدهم علت آنکه محبت خدا و رسول و اهل بیت آن حضرت بر مردم واجبست 285
- باب صد و هیجدهم علت و چگونگی پیدایش عشق 286
- باب صد و نوزدهم علت آنکه باید دوستی و دشمنی در راه خدا باشد، و دوستان و دشمنان علی (ع) دوست و دشمنان خدا هستند 288
- باب صد و بیستم علت آنکه محبت با اهل بیت پیغمبر (ع) دلیل بر حلال زادگی است و دشمنی با آنها در أثر خبث ولادتست 291
- فهرست مطالب صفحه موضوع 296
باب بیست و پنجم علت آنکه پسر نوح از پدر جدا شد
1- حدیث نمودند برای ما ... از حسن بن علی الوشاء از حضرت رضا علیه السّلام از پدر بزرگوارش از حضرت صادق علیه السّلام که میفرمود خدای تعالی بحضرت نوح فرمود که (ایام- یا کنعان) فرزند تو (که فرمان تو را نمیبرد) از اهل تو نیست، زیرا مخالفت پدر را مینمود و خداوند هر کس که متابعت حضرت نوح را میکرد از اهل او قرارش داد و سپس (حضرت رضا) از من پرسیدند که مردم (عامه) آیه: إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ، که در حق فرزند حضرت نوح نازل شده چگونه قرائت میکنند، عرضکردم: بر دو وجه قرائت میکنند یکی: إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ، و یکی: إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ «1»
______________________________
(1) دو وجه قرائت یکی: بفتح عین و لام و کسر میم که فعل ماضی باشد از باب علم و فتح غیر بنا بر اینکه صفت باشد و بتقدیر مضاف یعنی دو عمل غیر صالح، صاحب عمل بدی بوده که آن مخالفت با پدر باشد، و یکی: بفتح عین و میم و رفع لام عمل که اسم با تنوین مرفوعی باشد و رفع غیر بنا بر تأویل شدن عمل به معمولا یعنی (معمولا غیر صالح) و معنی چنین می شود که کنعان از طریق غیر صالح و صحیح که زنا
باشد بوجود آمده، و آن حضرت این قول را تکذیب فرموده، زیرا کنعان زنازاده نبود و نیز پیغمبران منزهند از اینکه خداوند بگذارد که نسبت بحرم ایشان چیزی واقع شود که موجب ننگ و سبب تنفر دیگران گردد.
و بعضی گویند که مرجع ضمیر إنه سؤال حضرت نوح است که گفته: انه من اهلی، یعنی هذا القول منک غیر صالح، و اینکه قرآن در سوره تحریم میفرماید:
فَخانَتاهُما، خیانت انها، بیعفتی نبوده بلکه خیانت زن حضرت نوح این بوده که آن حضرت را نسبت بجنون و دیوانگی داده، و خیانت زن حضرت لوط این بوده که مردم را از ورود مهمان بر آن حضرت اطلاع داده. سعدی گوید
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد یکی از اشتباههای بعضی در طرز خواندن این شعر اینست که نبوتش (بتقدیم نون بر باء) میخوانند با اینکه صحیح آن (بنوتش) میباشد یعنی باء مقدمست بر نون و معنی شعر چنین می شود که: خاندان ابن و پسر نوح بودنش گم شد و از اهلیت افتاده طبق آیه شریفه: إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ، و اگر نبوتش بخوانیم که نون مقدم بر باء باشد معنی این شعر چنین می شود: کنعان پیغمبر بوده و بواسطه مخالفت با پدر مقام نبوت از دستش رفته، و این صحیح نیست زیرا کسی که پیغمبر باشد از تمام گناهان کبیره و صغیره چه پیش از بعثت و چه بعد از بعثت معصوم است و اگر او پیغمبر میبود مخالفت با پدر نمیکرد.
و بحث است در اینکه چگونه شده کنعان ناخلف گردیده و چرا حضرت نوح او را نیکو تربیت نکرده، باید گفت اخلاق و صفات مادر از مجرای
خون و شیر در اولاد اثر میکند طبق قانون توارث و برای همین است که در موضوع رضاع فرموده اند باید زن خوش اخلاق و با صفات نیکو و باایمان و خوش صورت انتخاب شود، و کنعان در اثر تحت تربیت مادر بودن اخلاق فاسد مادر در او اثر کرده و ناخلف شده
خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج بنا بر این بعهده مادران وظیفه بزرگ و مسئولیت سنگینی واگذار شده و میباید منتهای کوشش را بنمایند و فرزند عزیز خود را نیکو تربیت نمایند زیرا فرموده اند: من لم یؤدبه الابوان یؤدبه الزمان، هر که را پدر و مادر تربیت نکردند روزگار او را تربیت و ادب مینماید، و برای تربیت فرزند است که اسلام فرموده زن باید در خانه بنشیند و در مجامع عمومی شرکت نکند و با مردان نامحرم ملاقات و هم نشینی ننماید و بسینما و کافه و کاباره ها قدم نگذارد تا فکرش آرام و خاطرش آسوده باشد و بتواند کاملا آنچنان که شاید و باید است فرزند تربیت کند، و لیکن متأسفانه زنان مردم ما بهمه جا قدم میگذارند و گاه باتفاق فرزندان خود و بالنتیجه فرزندانشان هرزه و بی تربیت و ادب بزرگ میشوند و گناهش را بگردن محیط و زمانه و جامعه میگذارند و فکر نمیکنند که جامعه از همانها تشکیل یافته و محیط را همانها بوجود آورده اند.