- شرح واقعه مشرف شدن 1
- [تشکر از بانی نشر] 1
- جلد اول 1
- مقدمه 1
- ترجمه مختصری از شرح حال مؤلف و مقام والای أو 1
- فائده أولی در فضیلت علم و علماست 10
- اشاره 10
- [مقدمه ] 10
- فائده دویّم در وجوب طلب علم است 16
- فائده سیّم در علومی است که تعلم آن لازم است یا مستحسن 19
- فائده چهارم در بیان علوم اهل بیت حضرت سید المرسلین صلوات اللَّه علیهم 28
- فائده پنجم وجوب رجوع است در همه علوم به ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم 38
- فائده ششم در اوصاف علمای دینی است که از ایشان اخذ علم توان نمود 40
- فائده هفتم در بیان اختلاف أخبار و جمع میان اینهاست: 51
- فائده هشتم در اجازه است 59
- فائده نهم در تعلیم و تعلم و آداب آن و ثواب آنست. 70
- فائده دهم در مذمت اجتهاد و آراء باطله است: 80
- اوّل خبر متواتر 91
- فائده یازدهم در اصطلاحات حدیث است 91
- اشاره 91
- دویم خبر محفوف به قرینه است 91
- سیم خبر واحد است، 92
- و ایضا خبر واحد منقسم می شود به اقسام بسیار نزد عامه، 93
- اما موافق اصطلاح متأخرین از زمان علامه، 95
- دویم خبر حسن است: 95
- اول صحیح: 95
- پنجم ضعیف است: 95
- چهارم خبریست: که یک ممدوح داشته باشد یا بیشتر و یک موثق بد مذهب 95
- سیم موثق: 95
- اشاره 95
- اشاره 99
- فائده دوازدهم بدان که علم بهترین عبادات است: 99
- دویم: قوانین 111
- اول: فصاحت الفاظش 111
- چهارم: اخبار از مغیبات آینده اش 111
- سیم: اخبار از مغیباتش از اخبار انبیا و سلف، 111
- وجوه اعجاز قرآن بسیار است: 111
- پنجم: اشتمال قرآنست بر علوم اولین و آخرین 112
- هشتم: آن که هر چند بیشتر خوانند رغبت به آن بیشتر می شود 113
- ششم: اشتمال قرآنست بر شریعت مقدسه 113
- هفتم: خواص سور و آیات قرانی است 113
- [توضیح معنای بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم ] 116
- [مقدمه المؤلف ] 116
- در شروع بشرح کتاب من لا یحضره الفقیه 116
- [خطبه المؤلف ] 129
- [باب المیاه: و طهرها و نجاستها] 183
- اشاره 183
- [آیات مربوط به آب ] 183
- [آب پاک و پاک کننده است ] 185
- [استعمال آب مشکوک اشکالی ندارد] 189
- [بیان مقدار کر] 190
- [طهارت با آب گلاب ] 194
- [وضو ساختن به آبی که به آتش گرم شده باشد اشکالی ندارد] 196
- [میته و خون و بول و عذره و خمر آب را نجس می کند] 196
- [قی ء طاهر است ] 201
- [سؤر حلال گوشت پاک است ] 202
- [اگر سگی در آب افتد، یا از آب بخورد] 204
- [اگر وزغ در ظرفی افتد یا داخل شود و بیرون آید آن آب را باید ریخت.] 204
- [آبی که خود به خود گندیده باشد] 206
- [آبی که گربه از آن خورده باشد] 206
- [وضو ساختن از سؤر یهودی و نصرانی و ولد الزنا] 207
- [آبی که در آن اسب، و استر، و الاغ، بول می کنند و سگان از آن می خورند، و جنب در آنجا غسل می کند] 210
- [طهارت از بول در بنی اسرائیل ] 211
- [پوست خوکی که او را دلو کنند و آب بکشند] 213
- [وضو ساختن از بازمانده جنب و حائض ] 214
- [وضو یا غسل از آبی که متغیر باشد به نجاست ] 214
- [اگر شخصی داخل حمام شود و ظرفی نداشته باشد که از آنجا آب بردارد] 215
- [وضو ساختن از بازمانده آب وضوی جماعت مسلمانان ] 217
- [جایز نیست وضو و غسل کردن به غساله حمام ] 219
- [اگر مسلمانی در حمام با ذمی مجتمع شوند اول مسلمان غسل بکند] 219
- [آبی که در حمام جمع می شود از آب غسل مردم اگر به جامه رسد] 220
- [آبی که که شخصی به آن آب وضو ساخته باشد] 221
- [وضو ساختن از آبی که از اعضای وضو ریخته باشد] 221
- [سؤر حیوان حلال گوشت ] 224
- [آبی که مرغ خانگی از آن خورده باشد آیا نجس است چون عذره می خورد] 224
- [وضو با آبی که از آن خورده باشد باز یا چرخ یا شاهین ] 225
- [اگر شخصی خون از بینی او بیاید پس بتکاند آن را پس آن خون قطره ها خرد شود و به ظرف برسد] 225
- [ماکیان و مرغ پرنده و امثال اینها هر گاه بر عذره راه روند و پای اینها نجس شود] 226
- [اگر در مشک بزرگ آب موشی بیفتد] 226
- [اگر موشی یا غیر آن از حیوانات در چاه آبی بیفتد و بمیرند و از آن آب خمیر کنند] 228
- [اگر موشی در خم روغن یا عسل یا آرد بافتد] 229
- [اگر موشی داخل خمی از روغن شود و موش را درآورند پیش از آن که بمیرد] 230
- [وضو ساختن از حوضهائی که در آنجا بول می کنند] 231
- [موش و سگ هر گاه از نانی بخورند یا بو کنند] 231
- [جایز نیست وضو ساختن به شیر] 232
- [اگر شخصی غسل کند از گودی که آب در آنجا باشد و کم از کر باشد] 232
- [وضو ساختن از نبیذ] 232
- [آب استنجاء] 234
- [اگر حیوان مرده در آب روان باشد] 236
- [آب ایستاده که مردار در آنجا باشد] 237
- [باکی نیست که جنب دست در اندرون خم کند و بدست آب از آنجا بردارد] 238
- [ترشح آب غسل جنب ] 238
- [کسی که جنب شود در سفری و یافت نشود مگر برف ] 238
- [منزوحات بئر] 239
- [مرد و زن از یک ظرف غسل کنند] 239
- [انسان ] 239
- [اگر موشی در چاهی افتد و بمیرد و از هم نپاشد] 243
- [اگر الاغی در چاه افتد و بمیرد] 244
- [اگر سگی در چاه افتد و بمیرد] 244
- [اگر مرغ خانگی یا خروس یا کبوتر در چاه بمیرد] 245
- [اگر گربه در چاه افتد] 245
- [اگر چند قطره خون در چاه ریزد] 246
- [اگر شتر یا گاو نری در چاه بمیرد] 246
- [مردی که بالغ باشد در چاه بول کند] 247
- [اگر کودکی که غذای او بر شیرش غالب باشد بول کند در چاه ] 247
- [اگر در چاه افتد زنبیلی از فضله آدمی ] 248
- [در حریم چاه ] 249
- [هر گاه عذره آدمی در چاه افتد] 249
- [هر گاه چیزی در چاه افتد و بوی آب را متغیر سازد] 252
- [وضو با آب گرم ] 254
- [اگر قطره خمر یا نبیذ از شرابهای دیگر در خمیری افتد] 255
- [وضوی با آب نجس ] 255
- [غسل جنابت در باران ] 256
- [وضو با سؤر موش ] 257
- [اگر وزغ در چاه افتد از آن سه دلو آب می کشند] 258
- [حکم وقوع سرگین در چاه ] 262
- [اگر گوسفندی یا چیزی که در جثه مثل گوسفند باشد در چاه بمیرد] 262
- [چاهی که داخل می شود در آن چاه آب راه و در آن آب هست بول و عذره آدمی و بولهای حیوانات ] 263
- [جایز نیست که شخصی بول کند در آب ایستاده ] 265
- باب ارتیاد المکان للحدث و السّنّه فی دخوله و الاداب فیه إلی الخروج منه 266
- اشاره 266
- [بول کردن در آب ایستاده سبب فراموشی است ] 266
- [حضرت رسول از همه کس احترازش از بول بیشتر بود] 266
- [دعای هنگام وضو] 267
- [و هرگز کسی مدفوع پیامبر را ندید] 270
- [آداب تخلی ] 271
- [مواضع کراهه تخلی ] 278
- [اکرام کردن نان ] 281
- [نهی فرمودند که شخصی بول کند در هوا از پشت بام یا جای بلندی ] 283
- [استنجا به دست راست کردن از جفاست ] 284
- [غسل در میان آن خانه که در آنجا بول می کنند] 284
- [هر گاه شخصی خواهد که استنجا کند چگونه بنشیند] 286
- [هر گاه شخصی بول کند دست راست خود را به ذکرش نرساند] 287
- [بسیار نشستن و مکث کردن در ادب خانه سبب بواسیر است ] 287
- [ذکر هنگام تخلی ] 288
- [ذکر اللَّه حسن علی کل حال ] 290
- [جایز نیست کسی داخل خلا شدن با انگشتری که بر آن اسم خدای تعالی باشد] 296
- [هر گاه انگشتری داشته باشد که نگینش از سنگ ریزه چاه زمزم باشد در حال استنجا از دست بیرون آورد] 297
- [چون فارغ شود و قضای حاجت او بشود بگوید که شکر مر خداوند را] 298
- [جایز نیست استنجا به سرگین و استخوان کردن ] 299
- [استنجای غایط آنست که سه سنگ پاک بمالند] 299
- [اولین استنجاء به آب ] 300
- [مقدار استنجاء] 302
- [کسی که نماز کند و بعد از نماز به خاطرش رسد که استنجا بول نکرده بود] 308
- [کسی که فراموش کند استنجای غایط را تا نماز کند] 309
- [استنجاء غایط به سنگ و کهنه و کلوخ ] 310
- [مکروه است حرف زدن در حالت بول و غایط] 311
- [مبالغه در شستن مطلوب است ] 312
- [جایز نیست قضای حاجت در سایه ای که قافله در آنجا منزل می کند] 313
- [کسی که بول او منقطع نشود] 315
- [کسی که بول کرده باشد و غایط نکرده باشد استنجای غایط بر او واجب نیست ] 316
- [حضرت را صلوات اللَّه علیه که از خواب بیدار می شدند پس وضو می گرفتند] 317
- [کسی که وضو بسازد و بعد از آن بادی از او بیرون آید] 317
- [نماز سه جزو دارد] 318
- باب اقسام الصلاه 318
- اشاره 318
- [آیات ] 318
- اشاره 318
- باب وقت وجوب الطهور 318
- [روایات ] 324
- باب افتتاح الصلاه و تحریمها و تحلیلها 324
- [واجبات نماز هفت است ] 324
- باب فرایض الصلاه 324
- اشاره 325
- [غسل یک صاع آب و از جهت وضو یک مد آب می باید] 325
- باب مقدار الماء للوضوء و الغسل 325
- [رسول خدا با زوجه خود با پنج مد آب که در یک ظرف بود غسل کردند] 331
- [ناچار است در وضو از سه کف آب ] 332
- باب صفه وضوء رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله: 333
- اشاره 333
- [نحوه وضوی پیامبر از زبان امام باقر ع ] 335
- [مسح بر نعلین عربی ] 346
- [وضوی حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله یک بار یک بار بود] 347
- [احادیث دو مرتبه ] 351
- [تجدید وضو] 359
- باب صفه وضوء امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه: 361
- [وضوی امیر المؤمنین از زبان امام صادق ع ] 361
- اشاره 361
- [امیر المؤمنین در وضو از کسی کمک نمی گرفت ] 375
- [حضرت امیر المؤمنین وقتی که می خواستند که وضو بسازند این دعا می خواندند] 377
- [امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه مسح کشیدند بر نعلین عربی ] 377
- [بیان حد اعضای وضو] 378
- اشاره 378
- باب حد الوضوء و ترتیبه و ثوابه: 378
- [بیان ترتیب اعضاء وضو] 389
- [جایز نیست مسح کشیدن بر عمامه و کلاه ] 398
- [هر گاه زن وضو سازد مقنعه خود را بردارد] 405
- [ثواب الوضوء] 408
- [باکی نیست که شخصی به یک وضو نمازهای شب و روز را به جا آورد] 411
- [ثواب وضو] 412
- باب السواک: 415
- [تأکید بر مسواک ] 415
- اشاره 415
- [رعایت حق زنان ] 416
- [مسواک و حجامت و خلال ] 417
- [در مسواک کردن دوازده فاید اخروی و دنیوی هست ] 430
- باب عله الوضوء: 431
- باب حکم جفاف بعض الوضوء قبل تمامه 438
- اشاره 443
- باب فی من ترک الوضوء او بعضه او شک فیه 443
- [نماز بدون وضو حرام است ] 443
- [هشت کسند که نماز ایشان مقبول الهی نیست ] 444
- [کسی که بی وضو نماز کرده باشد از روی فراموشی ] 446
- [شخصی که در حال وضو می ماند جزوی از روی او که آب به آن نرسیده باشد] 454
- [هر گاه فراموش کنی مسح سر را] 455
- [کسی که بعد از وضو شک در اعضاء وضو کند] 457
- [کسی که یقین در وضو و حدث داشته باشد و نداند که کدام یک پیشتر است ] 458
- [ناقض وضو آن چیزی است که از دو طرف زیر بیرون آید] 464
- اشاره 464
- باب ما ینقض الوضوء 464
- [کسی که ناخنهای خود و شارب موی سر و ریش بگیرد اینها وضو را نمی شکند] 469
- [شخصی که بخواب رود نشسته آیا بر او وضو واجبست ] 471
- [خواندن شعر وضو را نمی شکند] 471
- [بوسیدن، و دست به بدن زن مالیدن و در دست مالیدن به فرج ایشان وضو نیست ] 472
- [در باره سلس البول ] 473
- [حکم رطوبت مشتبه ] 474
- باب ما ینجس الثوب و الجسد 477
- اشاره 477
- [مذی سبب وضو نیست و جامه را نجس نمی کند] 477
- [آبهائی که از انسان خارج می شود] 478
- [لباس نجس انسان را جنب نمی کند] 479
- [حکم عرق زن حائض ] 481
- [حکم عرق جنب از حرام ] 481
- [جامه که نجس شده باشد به بول اگر آن را در آب روان بشویند یک مرتبه آن را می شویند] 482
- [شخصی که محتلم شود و جامه اش نجس شود و جامه دیگر نداشته باشد] 482
- [حکم پاک کردن فرش و امثال آن ] 485
- [شک و وسواس در خروج بول ] 486
- [حکم آب استنجا] 486
- [زنی که یک لباس بیشتر ندارد] 486
- [حکم بول چهارپایان و دیگر حیوانات حلال گوشت ] 487
- [حکم آثار نجاست پس از شستن ] 491
- [خون کمتر از درهم ] 492
- [حکم شک در نجاست ] 495
- [حکم خون غیر جهنده ] 496
- [حکم نجاست غیر مسری ] 497
- [نجاست آن چه نماز در آن تمام نیست ] 497
- [نماز کردن در جامه که شراب به آن ریخته باشد] 499
- [نماز کردن در خانه ای که شراب باشد] 501
- [کسی که بول کند و اندکی از بول برانش بچکد و فراموش کند و نماز کند] 501
- [خون قروح و جروح ] 502
- [نجاست غیر مسری ] 502
- [غسل جنابت فی نفسه واجب است ] 504
- باب العله التی من اجلها وجب الغسل من الجنابه و لم یجب من البول و الغائط 504
- [به چه جهت امر به غسل جنابت شده، و از جهت غایط و بول نه ] 507
- [اغسال مستحب ] 510
- باب الاغسال 510
- [غسل جنابت و حیض در کیفیت مساویند] 515
- [در روایتی واقع شده است که هر جا وزغی را بکشد غسل بر او لازم است ] 517
- [وارد شده است که هر که بقصد دیدن مصلوب برود و او را ببیند غسل بر او واجبست ] 519
- [غسل جمعه و جنابت و استحاضه ] 519
- [غسل نفاس واجب است ] 521
- [بقیه غسلهای واجب و مستحب ] 521
- [غسل توبه ] 528
- [تنها وجوب غسل جنابت از قرآن استفاده می شود] 535
- [غسل جنابت از وضو کافی است ] 535
- [آداب غسل جنابت ] 536
- باب صفه غسل الجنابه 536
- [اکل جنب در حال جنابت سبب فقر است ] 540
- [خواب در حال جنابت ] 541
- [وجوب غسل به دخول حشفه ] 542
- [شخصی که بی لنگ غسل کند و کسی او را نبیند] 542
- [رطوبت مشتبه بعد از غسل ] 545
- [احتلام زن در خواب ] 549
- [هر گاه جنبی سر به آب فرو برد یک مرتبه ] 550
- [کسی که در روزی یا شبی چند مرتبه جنب شود کافی است او را یک غسل مگر آن که غسل بکند] 551
- [جنب همه قرآن را بخواند بغیر از چهار سوره عزیمه ] 551
- [کسی که جنب باشد یا بی وضو باشد پس مس قرآن نکند] 552
- [جایز نیست حایض و جنب را که داخل مسجد شوند مگر بعنوان گذشتن ] 556
- [هر گاه زنی خواهد که غسل جنابت کند حائض شود] 558
- [باکی نیست که جنب خضاب کند و رنگ به بندند] 559
- [باکی نیست که جنب در مسجد خواب کند یا بگذرد] 560
- [جنب می تواند در اول شب بخواب رود تا آخر شب ] 561
- [کسی که جنب شود در زمینی که نیابد در آن زمین مگر آب بسته ] 562
- [باکی نیست که در غسل موالات نباشد] 564
- [اگر حدثی صادر بعد از آن که سر را شسته باشی پیش از آن که بدنت را بشویی پس اعاده کن غسل را] 565
- [رعایت ترتیب در غسل ] 566
- باب غسل الحیض و النفاس 568
- [اولین خونی که بر زمین ریخت ] 568
- [حیض در لغت و اصطلاح ] 568
- [حیض در اول خلقت ] 569
- [حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها مثل شما زنان نیست که او خون حیض و نفاس ببیند] 571
- [زنان بهشت حیض نمی شوند] 571
- [کمترین زمان حیض سه روز است ] 571
- [محرمات بر حائض ] 572
- [اگر خون از ده روز درگذرد] 573
- [اقل ایام طهر ده روز است ] 574
- [و حایض غسل می کند به نه رطل ] 575
- [هر گاه زن در ایام عادت حیض خون زرد ببیند] 576
- [جایز نیست حایض را که حنا بر دست و پا گذارد] 578
- [فرزند در شکم مادر روزی او چه چیز است؟] 578
- [زن آبستن هر گاه خون ببیند] 580
- [بر حایض واجب است که قضای روزه بکند] 581
- [جایز نیست که جنب و حایض نزد تلقین احتضار میت حاضر شوند] 584
- [هر گاه زنی سال او پنجاه شود بعد از آن حیض نمی بیند] 585
- [زنی اول مرتبه خون ببیند و عادتی او را حاصل نشده باشد] 586
- [قرئ که حق سبحانه و تعالی فرموده است سه طهر است ] 588
- [زنی که پاک شود از حیض در وقت عصر واجب نیست که نماز ظهر را بکند] 589
- [هر گاه پاک شود از خون حیض در وقت نمازی و تأخیر کند غسل را تا وقت نماز دیگر] 589
- [اگر زنی دو رکعت نماز ظهر بگذارد و خون حیض بیاید] 590
- [هر گاه زنی در نماز باشد و گمان کند که حایض شده است ] 591
- [اگر چند ماه خون نبیند] 592
- [اگر خون یک ماه بند آید] 592
- [بر حایض واجب نیست که بعد از حیض بشوید جامهائی را که در حالت حیض پوشیده باشد] 594
- [جایز نیست جماع کردن زن در حالتی که حایض باشد] 595
- [اگر زن پاک شده باشد پیش از غسل فرجش را بشوید بعدا جماع کند] 596
- [کفاره وطی حائض ] 597
- [هر گاه زن خواهد که غسل حیض کند بر او لازمست که استبرا کند] 601
- [استبراء کنیز] 601
- [هر گاه زن زردی ببیند به صفت خون حیض نباشد] 602
- [اگر بر زن مشتبه شود خون حیض و خون جراحت رحم ] 603
- [اگر بکارت زنش را ببرد و خونش بند نشود و نداند که آن چه می آید خون حیض است یا خون بکارت ] 604
- [صفات خون حیض ] 605
- [خون بکارت از لبهای فرج در نمی گذرد] 605
- [هر گاه زنی پنج روز خون ببیند و پنج روز پاکی ] 606
- [زن حایض هر گاه در سفر باشد و پاک شود و آب آن قدر نداشته باشد که از برای غسلش کافی باشد] 608
- [بر زن جایز نیست نگاه به فرج دیگری کند] 609
- [زنان حضرت صلی اللَّه علیه و آله وقتی که حایض می شدند نماز نمی کردند] 611
- [هر گاه زنی ادعا کند که در یک ماه سه حیض دیده ام و عدّه ام سرآمده است آیا می شنوند از او] 611
- [باز کردن مو هنگام غسل ] 612
- [و هر گاه زنی بزاید و خونش آید ده روز ترک نماز می کند] 613
- [استشهاد به فعل همسران پیامبر] 613
- [اصحاب ما روایت کرده اند که چهل روز ترک نماز می کند] 615
- [چون اقل حیض سه روز است و اکثرش ده روز است ] 615
- باب التیمم 616
- [آیه تیمم ] 616
- [زنی که یک روز یا دو روز در زاییدن داشته باشد یا بیشتر و زردی یا خون بیند نماز را چه کند؟] 616
- [بیان وجه احکام وضو و تیمم ] 617
- [تیمم عمار] 619
- [پس هر گاه شخصی خواهد که تیمم بدل از وضو کند] 620
- [شخصی که جنب شود آب را تیمم می کند، چون بیابد آب را پس غسل کند و اعاده نکند نماز را] 622
- [هر گاه شخصی تیمم داشته باشد و به آب رسد و وضو یا غسل نکند] 626
- [اگر کسی بیابد آب را در وقتی که داخل نماز شده قطع کند نماز را و وضو بسازد] 627
- [کسی که تیمم کند و چون خواهد که شروع در نماز کند آب بهم رسد] 628
- [اگر شخصی آب بهم نرسد و وقت نماز شود و تیمم کند و دو رکعت نماز بگذارد و بعد از آن آب بهم رسد] 629
- [تیمم بدل از وضو و بدل از غسل جنابت و بدل از غسل حیض آیا مساویند] 631
- [شخصی که بر بدن او دملها و جراحتها باشد و جنب شود] 632
- [شخصی که شکم رو داشته باشد یا عضوی از اعضای او شکسته باشد ایشان را امر به تیمم می کنند] 633
- [شخص جنب شده بود و آبله داشت او را غسل دادند و مرد] 634
- [شخصی که در سفر باشد و تیمم کند و نماز کند بعد از آن به آب رسد و اندکی از وقت مانده باشد] 635
- [اگر جنب خوف هلاک داشته باشد به سبب سرما تیمم کند] 635
- [ای ابو ذر صعید که تیمم ترا کافیست ده سال ] 636
- [هر گاه جنب شود شخصی در سفر و بقدر وضو آب داشته باشد تیمم کند و وضو نگیرد] 637
- [غسل جنابت مقدم بر غسل میت است ] 640
- [غسل جنابت بر وضو مقدم است ] 642
- [خائف از مرض تیمم می کند] 644
- [کسی که در مجامع روز جمعه یا روز عرفه باشد و نتواند به سبب کثرت مردمان که از مسجد بیرون رود] 646
- [هر که محتلم شود در یکی از مساجد بیرون آید و غسل کند مگر آن که در مسجد الحرام یا در مسجد سید المرسلین باشد] 647
- [کسی که تیمم کند و آب داشته باشد و فراموش کرده باشد که آب دارد] 647
مقدمه
ترجمه مختصری از شرح حال مؤلف و مقام والای أو
مرحوم محدّث قمی (ره) در کتاب شریف فوائد الرضویه در شرح فضائل و مناقب مرحوم علّامه محمد تقی مجلسی چنین درج کرده.
محمد تقی بن المقصود علی الملقب بالمجلسی الاول جامع الفنون العقلیه و النقلیه حاوی الفضائل العلمیه و العملیه صاحب النفس القدسیه و السمات الملکیه و المقامات العلیه و المنامات الصادقه الروحانیه و الإلهامات الربانیه ناشر اخبار الدینیه المؤید بالفیض القدسی والد شیخنا العلامه محمد باقر المجلسی قدس اللَّه سرّهما و رفع فی الملإ الاعلی ذکرهما.
صاحب حدائق المقربین گفته که ملا محمد تقی تلمیذ ملا عبد اللَّه شوشتری و شیخ بهاء الدین رحمهما اللَّه بوده و در علم فقه و تفسیر و حدیث و رجال فائق اهل دهر خویش بود و در زهد و تقوی و عبادت و ورع و ترک دنیا تالی تلو استادش ملا عبد اللَّه بوده و پیوسته در ایام حیات خود مشغول به ریاضیات و مجاهدات و تهذیب اخلاق و عبادات و ترویج أحادیث و سعی در حوائج مؤمنین و هدایت خلق بوده و به یمن همتش احادیث اهل بیت
عصمت علیهم السلام انتشار یافت و بنور هدایتش جمع بسیاری هدایت یافتند و هم نقل
ص: 2
فرموده در بعض تألیفات رائقه خویش که اتفاق افتاد از برای من تشرف به زیارت عتبات عالیات پس زمانی که وارد نجف اشرف شدم زمستان داخل شد پس من عزم کردم که طول زمستان را در نجف بمانم پس مالی را که کرایه کرده بودم رد کردم پس شبی در خواب دیدم حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام را که لطف بسیار با من فرمود و فرمایش کرد که بعد از این در اینجا توقف مکن و برو بشهر خودت اصفهان همانا وجود تو نفعش بیشتر است و نیکوتر و چون من بسیار اشتیاق داشتم در تشرف به آستان مقدس مبالغه کردم در استدعاء از آن حضرت که رخصت توقف دهد قبول نفرمود و فرمود که شاه عباس وفات می کند در این سال و می نشیند شاه صفی به جای او و حادث می شود در بلاد شما فتنه های سخت و حق تعالی خواست که تو در مثال این فتنه در اصفهان باشی و بذل کنی طاقت خود را در هدایت خلق «أنت ترید أن تجی ء إلی باب اللَّه وحدک و اللَّه تعالی یرید أن یجی ء الیه بیمن هدایتک سبعون ألفا فارجع إلیهم فانه لا بد لک من الرجوع» «تو می خواهی تنها بیایی بسوی باب اللَّه و خداوند تعالی اراده کرد به یمن هدایت تو هفتاد هزار نفر بسوی او بیایند پس برگرد به درستی که چارئی نیست از برای تو جز برگشتن» پس رجوع کردم به اصفهان و حکایت کردم خواب خود را برای بعض خواص خود و او
نقل کردم برای نواب رضوان مکان یعنی شاه صفی و اتفاقا در این ایام در مدرسه صفویه تشریف داشت پس نگذشت مگر ایام قلیلی که خبر رسید که نواب خاقان شاه عباس رضوان مکان در سفر مازندران به رحمت ایزدی پیوست پس شاه صفی به جای او بر اریکه سلطنت نشست.
و از برای او مصنفات شریفه نافعه مانند شرح بر من لا یحضره الفقیه به فارسیه و شرح دیگر به عربیه و شرح او بر صحیفه کامله و بر بعض کتاب تهذیب و بر زیارت جامعه و بر حدیث همام و حواشی او بر اصول کافی و رساله در افعال
ص: 3
حج و رساله در رضاع و اجازات کثیره إلی غیر ذلک، و این بزرگوار مؤید من عند اللَّه و استاد علماء و مربّی فضلاء بوده و آثار او در اسلام بسیار است و اگر نباشد از آثار جز نجل جلیل و فرزند نبیلش هر آینه کفایت می کند تا چه رسد به سایر علمای دیگر که تلمیذ او بوده اند و مصنفات نافعه فائقه اش و نشر دادن او صحیفه کامله را در میان مردم و غیر ذلک.
قال ابنه فی البحار: فی حقه ذریعتی إلی الدرجات العلی و وسیلتی إلی مسالک الهدی بعد ائمه الوری (مرحوم مجلسی در بحار فرموده که بعد از ائمه معصومین علیهم السلام پدرم سبب و وسیله شد که من به درجات عالیات و راههای هدایت رسیدم).
در سن شصت و هفت سنه 1070 به رحمت ایزدی پیوست و در تاریخ او گفته شد (مسجد و منبر از صفا افتاد) و ایضا (صاحب علم رفت از عالم) و ایضا (افسر شرع اوفتاد
و بی سر و پا کشت فضل) قبر شریفش در مسجد جامع اصفهان است چنانکه در ترجمه پسر بزرگوارش به آن اشاره کردم و شایسته است که در این جا چند حکایت از منامات صادقه آن جناب نقل شود.
اول شیخ مرحوم ما نور اللَّه مرقده در حکایت 64 نجم ثاقب از شرح من لا یحضره الفقیه ملا محمد تقی مذکور نقل کرده که در ضمن احوال متوکل بن عمیر که راوی صحیفه کامله است فرموده که من در اوایل بلوغ طالب بودم مرضات خداوندی را و ساعی بودم در طلب رضای او و مرا از ذکر جنابش قراری نبود تا آن که دیدم در میان بیداری و خواب که صاحب الزمان صلوات اللَّه علیه ایستاده در مسجد جامع قدیم که در اصفهان است قریب بدر طنابی است که الآن مدرس من است پس سلام کردم بر آن جناب و قصد کردم که پای مبارکش را ببوسم پس نگذاشت مرا و گرفت مرا پس بوسیدم دست مبارکش را و پرسیدم از آن جناب مسائلی که مشکل شده بود بر من که یکی از آنها این بود
ص: 4
که من وسوسه داشتم در نماز خود و می گفتم که آنها نیست به نحوی که از من خواسته اند و من مشغول بودم به قضا و میسر نبود برای من نماز شب و سؤال کردم از شیخ خود شیخ بهائی علیه الرحمه از حکم آن پس گفت به جای آر یک نماز ظهر و عصر و مغرب بقصد نماز شب و من چنین می کردم پس سؤال کردم از حجت علیه السّلام که من نماز شب بکنم فرمود نماز شب
بکن و به جای نیار مانند آن نماز مصنوعی که می کردی و غیر اینها از مسائلی که در خاطرم نماند آن گاه گفتم ای مولای من میسر نمی شود برای من که برسم به خدمت تو در هر وقتی پس عطا کن بمن کتابی که همیشه عمل کنم بر آن پس فرمود که من عطا کردم به جهت تو کتابی به مولی محمد تاج و من در خواب او را می شناختم پس فرمود برو و بگیر آن کتاب را از او پس بیرون رفتم از در مسجدی که مقابل روی آن جناب بود به سمت دار بطیخ که محله ایست در اصفهان پس چون رسیدم به آن شخص و مرا دید گفت ترا صاحب الامر فرستاده نزد من گفتم آری پس بیرون آورد از بغل خود کتاب کهنه چون باز کردم آن را و ظاهر شد برای من که آن کتاب دعا است پس بوسیدم آن را و بر چشم خود گذاشتم و برگشتم از نزد او و متوجه شدم بسوی صاحب الأمر علیه السلام که بیدار شدم و آن کتاب با من نبود پس شروع کردم در تضرع و گریه و ناله به جهت فوت آن کتاب تا طلوع فجر پس چون فارغ شدم از نماز و تعقیب و در دلم چنین افتاده بود که مولانا محمد همان شیخ بهائی است و نامیدن حضرت او را به تاج به جهت اشتهار اوست در میان علماء پس چون رفتم به مدرس او که در جوار مسجد جامع بود دیدم او را که مشغول است به مقابله صحیفه کامله و خواننده سید صالح أمیر ذو الفقار گلپایگانی پس ساعتی
نشستم تا فارغ شد از آن کار و ظاهر آن بود که کلام ایشان در سند صحیفه بود لکن به جهت غمی که بر من مستولی بود نفهمیدم سخن او و سخن ایشان را و من کریه می کردم پس رفتم نزد شیخ و خواب خود را به او گفتم
ص: 5
و گریه می کردم به جهت فوات کتاب پس شیخ گفت بشارت باد ترا به علوم الهیه و معارف یقینه و تمام آن چه همیشه می خواستی تا آن که گفته پس قلبم ساکن نشد و بیرون رفتم با گریه و تفکر تا آن که در دلم افتاد که بروم به آن سمتی که در خواب به آن جا رفتم پس چون رسیدم به محله دار بطیخ پس دیدم مرد صالحی را که اسمش آقا حسن بود و ملقب به تاج پس چون رسیدم به او و سلام کردم بر او گفت یا فلان کتب وقفیه نزد من است که هر طلبه که از آن می کرد عمل نمی کند به شروط وقف و تو عمل می کنی به آن بیا و نظر کن باین کتب و هر چه را که محتاجی به آن بگیر پس با او رفتم در کتابخانه او پس اول کتابی که بمن داد کتابی بود که در خواب دیده بودم پس شروع کردم در گریه و ناله و گفتم مرا کفایت می کند و در خاطر ندارم که خواب را برای او گفتم یا نه و آمدم در نزد شیخ و شروع کردم در مقابله با نسخه او که جد پدر او نوشته بود از نسخه شهید ره و شهید ره نسخه خود را
نوشته بود از نسخه عمید الرؤساء و ابن سکون و مقابله کرده بود با نسخه ابن ادریس بدون واسطه یا به یک واسطه و نسخه که حضرت صاحب الأمر علیه السّلام بمن عطا فرمود از خط شهید ره نوشته شده بود و نهایت موافقت داشت با آن نسخه حتی در نسخها که در حاشیه آن نوشته شده بود و بعد از آن که فارغ شدم از مقابله شروع کردند مردم در مقابله نزد من و به برکت عطای حجت علیه السّلام گردید صحیفه کامله در بلاد مانند آفتاب طالع در هر خانه و سیما در اصفهان زیرا که برای اکثر مردم صحیفه های متعدده است و اکثر ایشان صلحاء و اهل دعا شدند و بسیاری از ایشان مستجاب الدعوه و این آثار معجزه ایست از حضرت صاحب علیه السّلام و آن چه خداوند عطا فرمود بمن از برکت صحیفه احصای آن را نمی توانم بکنم.
رؤیای دوم در فضیلت زیارت جامعه و حقانیت أو پس فرمود چون حضرت آفریده گار مرا توفیق زیارت امیر المؤمنین
ص: 6
علیه السّلام کرامت فرمود در حوالی روضه مقدسه مشغول به مجاهدات گشتم و به برکت آن بزرگوار مکاشفات بسیار بر من روی داد که عقول ضعیفه آن را متحمل نمی تواند شد در آن عالم دیدم بلکه اگر بخواهم می گویم که در میان نوم و یقظه بودم که ناگاه دیدم که در سرّ من رأی هستم و مشهد آنجا را در غایت ارتفاع و زینت دیدم و دیدم لباس سبزی از لباسهای بهشت بر سر قبر امامین همامین عسکریین افکنده بودند که در دنیا مثل آن را ندیده بودم و آقای ما حضرت
صاحب الأمر صلوات اللَّه علیه را دیدم که نشسته و بر قبر تکیه کرده و روی آن جناب به جانب در است پس چون آن جناب را دیدم شروع کردم به خواندن زیارت جامعه به صوت بلند مانند مدح گویندگان پس چون تمام کردم آن جناب فرمود که خوب زیارتی است عرضه کردم که ای آقای من روحم به فدای تو باد این زیارت جد تست و اشاره کردم به جانب قبر مبارک فرمود بلی داخل شود چون داخل شدم نزدیک در ایستادم آن جناب فرمود که پیش بیا عرض کردم که می ترسم به سبب ترک ادب کافر شوم آن جناب فرمود که چون به اذن ما باشد باکی نیست پس اندکی پیش رفتم و حال آن که ترسناک بودم و می لرزیدم پس آن جناب فرمود که پیش بیا بنشین عرض کردم که می ترسم پس فرمود که مترس و بنشین پس چون نشستم مانند نشستن غلامی در نزد آقای خود آن بزرگوار فرمود استراحت کن و مربع بنشین پس به درستی که تو زحمت کشیده و پیاده و پای برهنه آمدی بالجمله از آنجا بالنسبه باین بنده الطاف عظیمه و مکالمات لطیفه واقع شد که اکثر آنها را فراموش نمودم پس از خواب بیدار شدم و همان روز اسباب زیارت فراهم آمد بعد آن که مدتی بود که راه مسدود بود پس موانع رفع شد و با پای برهنه و پیاده به زیارت آن جناب شرفیاب شدم و شبی در روضه مقدسه مکرر این زیارت را خواندم و در راه و در روضه کرامات عظیمه و معجزات غریبه ظاهر شد.
ص: 7
و رؤیای
دیگری برای مؤلف نقل کرده داده که در مقدمه شرح فقیه به فارسی و عربی ذکر شده و چون در این مقدمه بنا بر اختصار بود خوانندگان گرامی می توانند به کتابهای تراجم مثل لؤلؤه البحرین مرحوم بحرانی و أمل الآمل مرحوم شیخ حرّ عاملی و کتاب روضات الجنات و کتاب بهجه الآمال و سایر کتب رجال شیعه مراجعه نماید و در خاتمه امید است که این حقیر بی بضاعت را هم از دعای خیر فراموش نفرمایند.
«محمد التفرشی- ش- دورودی»
[تشکر از بانی نشر]
بسمه تعالی أشکرکم للّه اشکرکم للناس تشکر و تقدیر علماء و جامعه روحانیت شیعه با کمال تشکر از خدمات ارزنده جناب خیر الحاج ابو القاسم سالک تهرانی زید فی توفیقاته اقدام معظّم له را در طبع کتاب شریف «لوامع صاحب قرانیه» تألیف علّامه بزرگوار فقیه اهل بیت عصمت و طهارت مرحوم محمد تقی مجلسی که در شرح کتاب من لا یحضره الفقیه شیخ بزرگوار صدوق می باشد ارج و احترام نموده اند و همگان خواهان توفیقات خیریه ایشان در طبع آثار علما و محدثین اعلی اللَّه مقامهم اجمعین می باشند کتابهائی که از نفقه مشروعه مشار الیه تا کنون به طبع رسیده و در دسترس حوزه علمیه و دیگران قرار گرفته بشرح ذیل است.
1- تفسیر شریف برهان در 5 مجلد.
2- کتاب حلیه الابرار در 2 مجلد.
3- کتاب اللوامع النورانیه در 1 مجلد.
4- کتاب ینابیع المعاجز در 1 مجلد.
5- کتاب انصاف فی النص علی الاشراف در 1 مجلد که مجموع این پنج کتاب از تالیفات ارزنده مرحوم علامه سید هاشم بحرانی می باشد.
6- تفسیر شریف نور الثقلین مرحوم علامه خبیر عبد علی بن
ص: 9
جمعه العروسی الحویزی در 5 مجلد.
7-
کتاب اثبات الهداه در 7 مجلد عربی، ترجمه فارسی فی النصوص و المعجزات.
8- کتاب فوائد الطوسیه در 1 مجلد.
9- کتاب ایقاظ الهجعه فی اثبات الرجعه عربی، ترجمه فارسی در 1 مجلد.
10- کتاب اثنا عشریه فی الرد علی الصوفیه در 1 مجلد که مجموع این چهار کتاب از تألیفات مرحوم محدّث عالی مقام شیخ محمد حسن حرّ عاملی می باشد.
11- تفسیر عیاشی از تالیفات محمد بن مسعود عیاشی است در 2 مجلد.
12- کتاب شریف من لا یحضره الفقیه مرحوم شیخ المحدثین صدوق ره جلد رحلی در 1 مجلد.
13- کتاب اربعین علامه مجلسی ره در 1 مجلد.
14- صحیفه سجادیه ع در 1 مجلد.
15- کتاب میراث الائمه مرحوم شیخ محمد رضا تهرانی با چند کتاب دیگر از تالیفات ایشان.
16- کتاب قانون الاسلام مرحوم سید حسین عرب باغی.
17- کتاب البکاء مرحوم سید میرجهانی.
18- کتاب درر الأشعار مرحوم شیخ محمد رضا دورودیان تفرشی و سایر خدمات پر ارزش ایشان از قبیل بیمارستان امیر المؤمنین (ع) در جنوب تهران و بناء مساجد و احسان و انعام به مستضعفین که تمامی سبب دعا گویی و مزید تشکر جامعه مسلمین گردیده وفقه اللَّه لجمیع مرضاته بحق محمد و آله (ص).
جلد اول
شرح واقعه مشرف شدن
مرحوم شارح اعلی اللَّه مقامه خدمت حضرات خمسه النجباء و حضرت سیّد السجاد سلام اللَّه علیهم اجمعین که به قلم مبارک خود در حشو این کتاب مبارک نگاشته اند.
بدان که چون غرض از کتاب اول رضای الهی بود و بسیار خائف بودم و بسیاری از فضلا مبالغه می نمودند تا عاقبت حضرت سیّد المرسلین را و حضرت امیر المؤمنین و سیده نساء اهل الجنه اجمعین و سیّدی شباب اهل الجنّه و سیّد الساجدین سلام اللَّه علیهم
اجمعین را در واقعه طویلی دیدم در حالتی که بیماری عظیمی روی داده بود و اطبّاء مأیوس شده بودند به برکت آن واقعه شفا یافتم و حضرت سیّد المرسلین (ص) چند چیزی عطا فرمودند از طعام و میوه بهشت از آن جمله سه سیخ طلا که کباب بود و هر لذتی که تصوّر نکرده بودم در آن بود و بهر کس می دادم چیزی کم نمی شد و من به حضار مجلس می گفتم که من مکرر به شما نمی گفتم که طعام بهشت صد هزار مزه دارد و هر چه می خورند عوض آن بهم می رسد، و میوه کرامت فرمودند شبیه به هندوانه و از آن نیز می خوردم و صد هزار مزه داشت و به ایشان می گفتم و می دادم و ایشان ملتذ می شدند و تصدیق می نمودند و این هندوانه در نهایت سفیدی بود و ورق ورق از او جدا می شد به شکل جوارش و چون دأب بنده است که در هر مرتبه که در واقعه به خدمت یکی از حضرات معصومین صلوات اللَّه علیهم اجمعین می رسم