- شرح واقعه مشرف شدن 1
- جلد اول 1
- مقدمه 1
- [تشکر از بانی نشر] 1
- ترجمه مختصری از شرح حال مؤلف و مقام والای أو 1
- اشاره 10
- فائده أولی در فضیلت علم و علماست 10
- [مقدمه ] 10
- فائده دویّم در وجوب طلب علم است 16
- فائده سیّم در علومی است که تعلم آن لازم است یا مستحسن 19
- فائده چهارم در بیان علوم اهل بیت حضرت سید المرسلین صلوات اللَّه علیهم 28
- فائده پنجم وجوب رجوع است در همه علوم به ائمه معصومین صلوات اللَّه علیهم 38
- فائده ششم در اوصاف علمای دینی است که از ایشان اخذ علم توان نمود 40
- فائده هفتم در بیان اختلاف أخبار و جمع میان اینهاست: 51
- فائده هشتم در اجازه است 59
- فائده نهم در تعلیم و تعلم و آداب آن و ثواب آنست. 70
- فائده دهم در مذمت اجتهاد و آراء باطله است: 80
- اوّل خبر متواتر 91
- فائده یازدهم در اصطلاحات حدیث است 91
- دویم خبر محفوف به قرینه است 91
- اشاره 91
- سیم خبر واحد است، 92
- و ایضا خبر واحد منقسم می شود به اقسام بسیار نزد عامه، 93
- اما موافق اصطلاح متأخرین از زمان علامه، 95
- اول صحیح: 95
- چهارم خبریست: که یک ممدوح داشته باشد یا بیشتر و یک موثق بد مذهب 95
- پنجم ضعیف است: 95
- سیم موثق: 95
- اشاره 95
- دویم خبر حسن است: 95
- فائده دوازدهم بدان که علم بهترین عبادات است: 99
- اشاره 99
- دویم: قوانین 111
- چهارم: اخبار از مغیبات آینده اش 111
- سیم: اخبار از مغیباتش از اخبار انبیا و سلف، 111
- اول: فصاحت الفاظش 111
- وجوه اعجاز قرآن بسیار است: 111
- پنجم: اشتمال قرآنست بر علوم اولین و آخرین 112
- هفتم: خواص سور و آیات قرانی است 113
- ششم: اشتمال قرآنست بر شریعت مقدسه 113
- هشتم: آن که هر چند بیشتر خوانند رغبت به آن بیشتر می شود 113
- در شروع بشرح کتاب من لا یحضره الفقیه 116
- [توضیح معنای بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم ] 116
- [مقدمه المؤلف ] 116
- [خطبه المؤلف ] 129
- [آیات مربوط به آب ] 183
- اشاره 183
- [باب المیاه: و طهرها و نجاستها] 183
- [آب پاک و پاک کننده است ] 185
- [استعمال آب مشکوک اشکالی ندارد] 189
- [بیان مقدار کر] 190
- [طهارت با آب گلاب ] 194
- [میته و خون و بول و عذره و خمر آب را نجس می کند] 196
- [وضو ساختن به آبی که به آتش گرم شده باشد اشکالی ندارد] 196
- [قی ء طاهر است ] 201
- [سؤر حلال گوشت پاک است ] 202
- [اگر وزغ در ظرفی افتد یا داخل شود و بیرون آید آن آب را باید ریخت.] 204
- [اگر سگی در آب افتد، یا از آب بخورد] 204
- [آبی که گربه از آن خورده باشد] 206
- [آبی که خود به خود گندیده باشد] 206
- [وضو ساختن از سؤر یهودی و نصرانی و ولد الزنا] 207
- [آبی که در آن اسب، و استر، و الاغ، بول می کنند و سگان از آن می خورند، و جنب در آنجا غسل می کند] 210
- [طهارت از بول در بنی اسرائیل ] 211
- [پوست خوکی که او را دلو کنند و آب بکشند] 213
- [وضو ساختن از بازمانده جنب و حائض ] 214
- [وضو یا غسل از آبی که متغیر باشد به نجاست ] 214
- [اگر شخصی داخل حمام شود و ظرفی نداشته باشد که از آنجا آب بردارد] 215
- [وضو ساختن از بازمانده آب وضوی جماعت مسلمانان ] 217
- [اگر مسلمانی در حمام با ذمی مجتمع شوند اول مسلمان غسل بکند] 219
- [جایز نیست وضو و غسل کردن به غساله حمام ] 219
- [آبی که در حمام جمع می شود از آب غسل مردم اگر به جامه رسد] 220
- [آبی که که شخصی به آن آب وضو ساخته باشد] 221
- [وضو ساختن از آبی که از اعضای وضو ریخته باشد] 221
- [آبی که مرغ خانگی از آن خورده باشد آیا نجس است چون عذره می خورد] 224
- [سؤر حیوان حلال گوشت ] 224
- [وضو با آبی که از آن خورده باشد باز یا چرخ یا شاهین ] 225
- [اگر شخصی خون از بینی او بیاید پس بتکاند آن را پس آن خون قطره ها خرد شود و به ظرف برسد] 225
- [اگر در مشک بزرگ آب موشی بیفتد] 226
- [ماکیان و مرغ پرنده و امثال اینها هر گاه بر عذره راه روند و پای اینها نجس شود] 226
- [اگر موشی یا غیر آن از حیوانات در چاه آبی بیفتد و بمیرند و از آن آب خمیر کنند] 228
- [اگر موشی در خم روغن یا عسل یا آرد بافتد] 229
- [اگر موشی داخل خمی از روغن شود و موش را درآورند پیش از آن که بمیرد] 230
- [وضو ساختن از حوضهائی که در آنجا بول می کنند] 231
- [موش و سگ هر گاه از نانی بخورند یا بو کنند] 231
- [جایز نیست وضو ساختن به شیر] 232
- [اگر شخصی غسل کند از گودی که آب در آنجا باشد و کم از کر باشد] 232
- [وضو ساختن از نبیذ] 232
- [آب استنجاء] 234
- [اگر حیوان مرده در آب روان باشد] 236
- [آب ایستاده که مردار در آنجا باشد] 237
- [کسی که جنب شود در سفری و یافت نشود مگر برف ] 238
- [باکی نیست که جنب دست در اندرون خم کند و بدست آب از آنجا بردارد] 238
- [ترشح آب غسل جنب ] 238
- [منزوحات بئر] 239
- [مرد و زن از یک ظرف غسل کنند] 239
- [انسان ] 239
- [اگر موشی در چاهی افتد و بمیرد و از هم نپاشد] 243
- [اگر الاغی در چاه افتد و بمیرد] 244
- [اگر سگی در چاه افتد و بمیرد] 244
- [اگر مرغ خانگی یا خروس یا کبوتر در چاه بمیرد] 245
- [اگر گربه در چاه افتد] 245
- [اگر شتر یا گاو نری در چاه بمیرد] 246
- [اگر چند قطره خون در چاه ریزد] 246
- [اگر کودکی که غذای او بر شیرش غالب باشد بول کند در چاه ] 247
- [مردی که بالغ باشد در چاه بول کند] 247
- [اگر در چاه افتد زنبیلی از فضله آدمی ] 248
- [در حریم چاه ] 249
- [هر گاه عذره آدمی در چاه افتد] 249
- [هر گاه چیزی در چاه افتد و بوی آب را متغیر سازد] 252
- [وضو با آب گرم ] 254
- [وضوی با آب نجس ] 255
- [اگر قطره خمر یا نبیذ از شرابهای دیگر در خمیری افتد] 255
- [غسل جنابت در باران ] 256
- [وضو با سؤر موش ] 257
- [اگر وزغ در چاه افتد از آن سه دلو آب می کشند] 258
- [اگر گوسفندی یا چیزی که در جثه مثل گوسفند باشد در چاه بمیرد] 262
- [حکم وقوع سرگین در چاه ] 262
- [چاهی که داخل می شود در آن چاه آب راه و در آن آب هست بول و عذره آدمی و بولهای حیوانات ] 263
- [جایز نیست که شخصی بول کند در آب ایستاده ] 265
- [بول کردن در آب ایستاده سبب فراموشی است ] 266
- اشاره 266
- باب ارتیاد المکان للحدث و السّنّه فی دخوله و الاداب فیه إلی الخروج منه 266
- [حضرت رسول از همه کس احترازش از بول بیشتر بود] 266
- [دعای هنگام وضو] 267
- [و هرگز کسی مدفوع پیامبر را ندید] 270
- [آداب تخلی ] 271
- [مواضع کراهه تخلی ] 278
- [اکرام کردن نان ] 281
- [نهی فرمودند که شخصی بول کند در هوا از پشت بام یا جای بلندی ] 283
- [استنجا به دست راست کردن از جفاست ] 284
- [غسل در میان آن خانه که در آنجا بول می کنند] 284
- [هر گاه شخصی خواهد که استنجا کند چگونه بنشیند] 286
- [هر گاه شخصی بول کند دست راست خود را به ذکرش نرساند] 287
- [بسیار نشستن و مکث کردن در ادب خانه سبب بواسیر است ] 287
- [ذکر هنگام تخلی ] 288
- [ذکر اللَّه حسن علی کل حال ] 290
- [جایز نیست کسی داخل خلا شدن با انگشتری که بر آن اسم خدای تعالی باشد] 296
- [هر گاه انگشتری داشته باشد که نگینش از سنگ ریزه چاه زمزم باشد در حال استنجا از دست بیرون آورد] 297
- [چون فارغ شود و قضای حاجت او بشود بگوید که شکر مر خداوند را] 298
- [جایز نیست استنجا به سرگین و استخوان کردن ] 299
- [استنجای غایط آنست که سه سنگ پاک بمالند] 299
- [اولین استنجاء به آب ] 300
- [مقدار استنجاء] 302
- [کسی که نماز کند و بعد از نماز به خاطرش رسد که استنجا بول نکرده بود] 308
- [کسی که فراموش کند استنجای غایط را تا نماز کند] 309
- [استنجاء غایط به سنگ و کهنه و کلوخ ] 310
- [مکروه است حرف زدن در حالت بول و غایط] 311
- [مبالغه در شستن مطلوب است ] 312
- [جایز نیست قضای حاجت در سایه ای که قافله در آنجا منزل می کند] 313
- [کسی که بول او منقطع نشود] 315
- [کسی که بول کرده باشد و غایط نکرده باشد استنجای غایط بر او واجب نیست ] 316
- [کسی که وضو بسازد و بعد از آن بادی از او بیرون آید] 317
- [حضرت را صلوات اللَّه علیه که از خواب بیدار می شدند پس وضو می گرفتند] 317
- اشاره 318
- باب اقسام الصلاه 318
- باب وقت وجوب الطهور 318
- [نماز سه جزو دارد] 318
- اشاره 318
- [آیات ] 318
- [واجبات نماز هفت است ] 324
- باب افتتاح الصلاه و تحریمها و تحلیلها 324
- [روایات ] 324
- باب فرایض الصلاه 324
- اشاره 325
- [غسل یک صاع آب و از جهت وضو یک مد آب می باید] 325
- باب مقدار الماء للوضوء و الغسل 325
- [رسول خدا با زوجه خود با پنج مد آب که در یک ظرف بود غسل کردند] 331
- [ناچار است در وضو از سه کف آب ] 332
- اشاره 333
- باب صفه وضوء رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله: 333
- [نحوه وضوی پیامبر از زبان امام باقر ع ] 335
- [مسح بر نعلین عربی ] 346
- [وضوی حضرت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله یک بار یک بار بود] 347
- [احادیث دو مرتبه ] 351
- [تجدید وضو] 359
- باب صفه وضوء امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه: 361
- [وضوی امیر المؤمنین از زبان امام صادق ع ] 361
- اشاره 361
- [امیر المؤمنین در وضو از کسی کمک نمی گرفت ] 375
- [حضرت امیر المؤمنین وقتی که می خواستند که وضو بسازند این دعا می خواندند] 377
- [امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه مسح کشیدند بر نعلین عربی ] 377
- باب حد الوضوء و ترتیبه و ثوابه: 378
- [بیان حد اعضای وضو] 378
- اشاره 378
- [بیان ترتیب اعضاء وضو] 389
- [جایز نیست مسح کشیدن بر عمامه و کلاه ] 398
- [هر گاه زن وضو سازد مقنعه خود را بردارد] 405
- [ثواب الوضوء] 408
- [باکی نیست که شخصی به یک وضو نمازهای شب و روز را به جا آورد] 411
- [ثواب وضو] 412
- [تأکید بر مسواک ] 415
- باب السواک: 415
- اشاره 415
- [رعایت حق زنان ] 416
- [مسواک و حجامت و خلال ] 417
- [در مسواک کردن دوازده فاید اخروی و دنیوی هست ] 430
- باب عله الوضوء: 431
- باب حکم جفاف بعض الوضوء قبل تمامه 438
- باب فی من ترک الوضوء او بعضه او شک فیه 443
- اشاره 443
- [نماز بدون وضو حرام است ] 443
- [هشت کسند که نماز ایشان مقبول الهی نیست ] 444
- [کسی که بی وضو نماز کرده باشد از روی فراموشی ] 446
- [شخصی که در حال وضو می ماند جزوی از روی او که آب به آن نرسیده باشد] 454
- [هر گاه فراموش کنی مسح سر را] 455
- [کسی که بعد از وضو شک در اعضاء وضو کند] 457
- [کسی که یقین در وضو و حدث داشته باشد و نداند که کدام یک پیشتر است ] 458
- اشاره 464
- باب ما ینقض الوضوء 464
- [ناقض وضو آن چیزی است که از دو طرف زیر بیرون آید] 464
- [کسی که ناخنهای خود و شارب موی سر و ریش بگیرد اینها وضو را نمی شکند] 469
- [شخصی که بخواب رود نشسته آیا بر او وضو واجبست ] 471
- [خواندن شعر وضو را نمی شکند] 471
- [بوسیدن، و دست به بدن زن مالیدن و در دست مالیدن به فرج ایشان وضو نیست ] 472
- [در باره سلس البول ] 473
- [حکم رطوبت مشتبه ] 474
- [مذی سبب وضو نیست و جامه را نجس نمی کند] 477
- اشاره 477
- باب ما ینجس الثوب و الجسد 477
- [آبهائی که از انسان خارج می شود] 478
- [لباس نجس انسان را جنب نمی کند] 479
- [حکم عرق جنب از حرام ] 481
- [حکم عرق زن حائض ] 481
- [جامه که نجس شده باشد به بول اگر آن را در آب روان بشویند یک مرتبه آن را می شویند] 482
- [شخصی که محتلم شود و جامه اش نجس شود و جامه دیگر نداشته باشد] 482
- [حکم پاک کردن فرش و امثال آن ] 485
- [شک و وسواس در خروج بول ] 486
- [حکم آب استنجا] 486
- [زنی که یک لباس بیشتر ندارد] 486
- [حکم بول چهارپایان و دیگر حیوانات حلال گوشت ] 487
- [حکم آثار نجاست پس از شستن ] 491
- [خون کمتر از درهم ] 492
- [حکم شک در نجاست ] 495
- [حکم خون غیر جهنده ] 496
- [حکم نجاست غیر مسری ] 497
- [نجاست آن چه نماز در آن تمام نیست ] 497
- [نماز کردن در جامه که شراب به آن ریخته باشد] 499
- [کسی که بول کند و اندکی از بول برانش بچکد و فراموش کند و نماز کند] 501
- [نماز کردن در خانه ای که شراب باشد] 501
- [خون قروح و جروح ] 502
- [نجاست غیر مسری ] 502
- باب العله التی من اجلها وجب الغسل من الجنابه و لم یجب من البول و الغائط 504
- [غسل جنابت فی نفسه واجب است ] 504
- [به چه جهت امر به غسل جنابت شده، و از جهت غایط و بول نه ] 507
- [اغسال مستحب ] 510
- باب الاغسال 510
- [غسل جنابت و حیض در کیفیت مساویند] 515
- [در روایتی واقع شده است که هر جا وزغی را بکشد غسل بر او لازم است ] 517
- [وارد شده است که هر که بقصد دیدن مصلوب برود و او را ببیند غسل بر او واجبست ] 519
- [غسل جمعه و جنابت و استحاضه ] 519
- [غسل نفاس واجب است ] 521
- [بقیه غسلهای واجب و مستحب ] 521
- [غسل توبه ] 528
- [تنها وجوب غسل جنابت از قرآن استفاده می شود] 535
- [غسل جنابت از وضو کافی است ] 535
- باب صفه غسل الجنابه 536
- [آداب غسل جنابت ] 536
- [اکل جنب در حال جنابت سبب فقر است ] 540
- [خواب در حال جنابت ] 541
- [وجوب غسل به دخول حشفه ] 542
- [شخصی که بی لنگ غسل کند و کسی او را نبیند] 542
- [رطوبت مشتبه بعد از غسل ] 545
- [احتلام زن در خواب ] 549
- [هر گاه جنبی سر به آب فرو برد یک مرتبه ] 550
- [کسی که در روزی یا شبی چند مرتبه جنب شود کافی است او را یک غسل مگر آن که غسل بکند] 551
- [جنب همه قرآن را بخواند بغیر از چهار سوره عزیمه ] 551
- [کسی که جنب باشد یا بی وضو باشد پس مس قرآن نکند] 552
- [جایز نیست حایض و جنب را که داخل مسجد شوند مگر بعنوان گذشتن ] 556
- [هر گاه زنی خواهد که غسل جنابت کند حائض شود] 558
- [باکی نیست که جنب خضاب کند و رنگ به بندند] 559
- [باکی نیست که جنب در مسجد خواب کند یا بگذرد] 560
- [جنب می تواند در اول شب بخواب رود تا آخر شب ] 561
- [کسی که جنب شود در زمینی که نیابد در آن زمین مگر آب بسته ] 562
- [باکی نیست که در غسل موالات نباشد] 564
- [اگر حدثی صادر بعد از آن که سر را شسته باشی پیش از آن که بدنت را بشویی پس اعاده کن غسل را] 565
- [رعایت ترتیب در غسل ] 566
- [اولین خونی که بر زمین ریخت ] 568
- [حیض در لغت و اصطلاح ] 568
- باب غسل الحیض و النفاس 568
- [حیض در اول خلقت ] 569
- [کمترین زمان حیض سه روز است ] 571
- [زنان بهشت حیض نمی شوند] 571
- [حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها مثل شما زنان نیست که او خون حیض و نفاس ببیند] 571
- [محرمات بر حائض ] 572
- [اگر خون از ده روز درگذرد] 573
- [اقل ایام طهر ده روز است ] 574
- [و حایض غسل می کند به نه رطل ] 575
- [هر گاه زن در ایام عادت حیض خون زرد ببیند] 576
- [جایز نیست حایض را که حنا بر دست و پا گذارد] 578
- [فرزند در شکم مادر روزی او چه چیز است؟] 578
- [زن آبستن هر گاه خون ببیند] 580
- [بر حایض واجب است که قضای روزه بکند] 581
- [جایز نیست که جنب و حایض نزد تلقین احتضار میت حاضر شوند] 584
- [هر گاه زنی سال او پنجاه شود بعد از آن حیض نمی بیند] 585
- [زنی اول مرتبه خون ببیند و عادتی او را حاصل نشده باشد] 586
- [قرئ که حق سبحانه و تعالی فرموده است سه طهر است ] 588
- [هر گاه پاک شود از خون حیض در وقت نمازی و تأخیر کند غسل را تا وقت نماز دیگر] 589
- [زنی که پاک شود از حیض در وقت عصر واجب نیست که نماز ظهر را بکند] 589
- [اگر زنی دو رکعت نماز ظهر بگذارد و خون حیض بیاید] 590
- [هر گاه زنی در نماز باشد و گمان کند که حایض شده است ] 591
- [اگر چند ماه خون نبیند] 592
- [اگر خون یک ماه بند آید] 592
- [بر حایض واجب نیست که بعد از حیض بشوید جامهائی را که در حالت حیض پوشیده باشد] 594
- [جایز نیست جماع کردن زن در حالتی که حایض باشد] 595
- [اگر زن پاک شده باشد پیش از غسل فرجش را بشوید بعدا جماع کند] 596
- [کفاره وطی حائض ] 597
- [استبراء کنیز] 601
- [هر گاه زن خواهد که غسل حیض کند بر او لازمست که استبرا کند] 601
- [هر گاه زن زردی ببیند به صفت خون حیض نباشد] 602
- [اگر بر زن مشتبه شود خون حیض و خون جراحت رحم ] 603
- [اگر بکارت زنش را ببرد و خونش بند نشود و نداند که آن چه می آید خون حیض است یا خون بکارت ] 604
- [خون بکارت از لبهای فرج در نمی گذرد] 605
- [صفات خون حیض ] 605
- [هر گاه زنی پنج روز خون ببیند و پنج روز پاکی ] 606
- [زن حایض هر گاه در سفر باشد و پاک شود و آب آن قدر نداشته باشد که از برای غسلش کافی باشد] 608
- [بر زن جایز نیست نگاه به فرج دیگری کند] 609
- [زنان حضرت صلی اللَّه علیه و آله وقتی که حایض می شدند نماز نمی کردند] 611
- [هر گاه زنی ادعا کند که در یک ماه سه حیض دیده ام و عدّه ام سرآمده است آیا می شنوند از او] 611
- [باز کردن مو هنگام غسل ] 612
- [و هر گاه زنی بزاید و خونش آید ده روز ترک نماز می کند] 613
- [استشهاد به فعل همسران پیامبر] 613
- [اصحاب ما روایت کرده اند که چهل روز ترک نماز می کند] 615
- [چون اقل حیض سه روز است و اکثرش ده روز است ] 615
- [آیه تیمم ] 616
- باب التیمم 616
- [زنی که یک روز یا دو روز در زاییدن داشته باشد یا بیشتر و زردی یا خون بیند نماز را چه کند؟] 616
- [بیان وجه احکام وضو و تیمم ] 617
- [تیمم عمار] 619
- [پس هر گاه شخصی خواهد که تیمم بدل از وضو کند] 620
- [شخصی که جنب شود آب را تیمم می کند، چون بیابد آب را پس غسل کند و اعاده نکند نماز را] 622
- [هر گاه شخصی تیمم داشته باشد و به آب رسد و وضو یا غسل نکند] 626
- [اگر کسی بیابد آب را در وقتی که داخل نماز شده قطع کند نماز را و وضو بسازد] 627
- [کسی که تیمم کند و چون خواهد که شروع در نماز کند آب بهم رسد] 628
- [اگر شخصی آب بهم نرسد و وقت نماز شود و تیمم کند و دو رکعت نماز بگذارد و بعد از آن آب بهم رسد] 629
- [تیمم بدل از وضو و بدل از غسل جنابت و بدل از غسل حیض آیا مساویند] 631
- [شخصی که بر بدن او دملها و جراحتها باشد و جنب شود] 632
- [شخصی که شکم رو داشته باشد یا عضوی از اعضای او شکسته باشد ایشان را امر به تیمم می کنند] 633
- [شخص جنب شده بود و آبله داشت او را غسل دادند و مرد] 634
- [شخصی که در سفر باشد و تیمم کند و نماز کند بعد از آن به آب رسد و اندکی از وقت مانده باشد] 635
- [اگر جنب خوف هلاک داشته باشد به سبب سرما تیمم کند] 635
- [ای ابو ذر صعید که تیمم ترا کافیست ده سال ] 636
- [هر گاه جنب شود شخصی در سفر و بقدر وضو آب داشته باشد تیمم کند و وضو نگیرد] 637
- [غسل جنابت مقدم بر غسل میت است ] 640
- [غسل جنابت بر وضو مقدم است ] 642
- [خائف از مرض تیمم می کند] 644
- [کسی که در مجامع روز جمعه یا روز عرفه باشد و نتواند به سبب کثرت مردمان که از مسجد بیرون رود] 646
- [هر که محتلم شود در یکی از مساجد بیرون آید و غسل کند مگر آن که در مسجد الحرام یا در مسجد سید المرسلین باشد] 647
- [کسی که تیمم کند و آب داشته باشد و فراموش کرده باشد که آب دارد] 647
وارد است که به حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه عرض نمودم که چه می فرماید در خون کیک حضرت فرمودند که باکی نیست عرض کردم که گاه هست که بسیار است حضرت فرمودند که هر چند بسیار باشد ضرر ندارد.
و هم چنین حلبی روایت کرده است از حضرت امام جعفر صادق صلوات اللَّه علیه که خون کیک ضرر ندارد و روایتی دیگر وارد شده است که خون پشه ضرر ندارد و اگر نباشد در جامه و بدن بهتر است.
[نجاست آن چه نماز در آن تمام نیست ]
(و من اصاب قلنسوته او عمامته او تکّته او جوربه او خفّه منیّ او بول او دم او غائط فلا بأس بالصّلاه فیه و ذلک لأنّ الصّلاه لا تتمّ فی شی ء من هذا وحده) و کسی که برسد به کلاه او، یا دستار او، یا بند زیر جامه او، یا جوراب او، یا موزه او منی، یا بول، یا خون، یا غایط پس باکی نیست که نماز در اینها بکند از جهت آن که نماز در هیچ یک از اینها به تنهایی تمام نمی شود یعنی ستر عورتین به هیچ یک از اینها به تنهایی نمی توان کرد.
و این علت در حدیث وارد شده است پس هر چه به آن ستر عورتین نتوان کرد
اگر نجس باشد نماز می توان کرد، و عمامه را صدوق زیاد کرده است بر علما به اعتبار آن که به هیئتی که پیچیده است ستر عورتین نمی توان کرد، و آن بی وجه است.
و حق آنست که عمامه این حکم ندارد، و اگر به صدوق رسیده باشد حدیثی و قایل شده باشد باین حکم بر دیگران که آن حدیث به ایشان نرسیده است حجه نیست و در این که در چیزی که نماز در او تمام نشود اگر نجس باشد نماز صحیح است و روایات بسیار وارد شده است و کسی در آن خلاف نکرده است پس اگر چاقشور نجس باشد نماز می توان کرد و اگر بند آن را بر آن دوخته باشند نمی توان کرد از آن جهت که می توان بعنوان قیضه بستن و عورتین را به آن پوشانیدن، و آن چه واجبست از ستر عورتین ستر حلقه دبر است با ذکر و خصیتین و از ناف تا زانو مستحب مؤکد است.
[حکم نجاست غیر مسری ]
(و من وقع ثوبه علی حمار میّت فلیس علیه غسله و لا بأس بالصّلاه فیه) و کسی که جامه اش بر الاغ مرده افتد و ملاقی آن شود به یبوست واجب نیست بر او که جامه را بشوید و باکی نیست که در آن نماز کند و همین مضمون در حدیث صحیح علی بن جعفر وارد است.
و جمعی از علما ملاقات با میته را به یبوست موجب نجاست می دانند به اعتبار روایات مطلقی که وارد شده است که ملاقی میت را بشویند و محمولست بر آن که ملاقات به رطوبت کرده باشد. و حدیث سگ مرده نیز خواهد آمد که ملاقی آن نجس نیست. و صدوق
که این عبارت را مطلق ذکر کرده است ظاهرا مرادش اینست که اگر ملاقات به رطوبت کرده نیز پاک است چنانکه پیشتر گذشت و لیکن حمل کلامش بر یبوست اولی است.
(و لا بأس ان یمسّ الرّجل عظم المیّت اذا جاز سنه) و باکی نیست که کسی دست به استخوان مرده بمالد هر گاه یک سال بر آن گذشته باشد و این مضمون حدیثی است که شیخان از اسماعیل جعفی روایت کرده اند و در سند ایشان جهالتی هست و لیکن سند صدوق بکتاب او صحیح است و در این دغدغه نیست که بعد از یک سال استعمال می توان کرد و لیکن از مفهوم حدیث در می آید که پیش از یک سال استعمال نتوان کرد.
و مخالفت دارد با احادیث بسیاری که وارد شده است در آن که هر چه حیات در آن حلول نکرده است از میته پاکست مانند مو، و کرک، و پشم، و شاخ، و استخوان دندان، و سم، و پر، و پنیر مایه پس این خبر مفهومش را اعتبار نباید کرد.
و محتمل است که تقیه از عامه باشد که جمعی از ایشان می گویند که تا استخوان چربی دارد نجس است حضرت فرموده باشند که یک سال که بگذرد چربی نمی ماند، یا آن که مراد استخوانهایی باشد که در صحراها افتاده است و