- مقدمه 1
- اشاره 2
- 1: شیخ مفید گوید: 2
- [دیدگاه فقیهان] 2
- [2: شیخ طوسی] 3
- 3: طبرسی، در تفسیر 4
- 4: علی بن ابراهیم، در تفسیر خویش در آیهی «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هٰادُوا» * «11».. گوید: 5
- 5: صاحب جواهر، [میگوید و لا بأس به إن کانوا من إحدی الفرق الثلاث] 5
- جمعبندی دیدگاهها 5
- الف: سویهی نخست آن، چهار پرسش کبروی را در بردارد: 6
- اشاره 6
- اشاره 6
- تحقیق مساله 6
- مراد از کتابی در آیه جزیه 7
- نکته دوم: پس از این که «صغری» قیاس، احراز نشد: این که صابئان در زمره اهل کتاب هستند 13
- نکته سوم: آیا میتوان به ادعای صابئان در مورد توحید، اعتقاد به پیامبری از پیامبران و کتابی از کتابهای آسمانی و.. تمسک جست؟ 18
- اشاره 18
- اشاره 19
- نقد و بررسی 19
- اما استدلال نخست: 19
- و اما استدلال سوم: 20
- و اما استدلال دوم: 20
- اشاره 22
- نکته چهارم: اگر در اهل کتاب بودن صابئان تردید باشد، مقتضای قاعده چیست؟ 22
- اشاره 22
- [مقتضای اصل لفظی] 22
- بررسی: 24
- تقریر اول: مراد از «عدم مستصحب» عدم قبل از وجود صابئان است. 27
- اشاره 27
- مقتضای اصل عملی در مساله: 27
- تقریر دوم: منظور از «عدم مستصحب» آن است که جماعتی بر این آیین گردن نهاده بودند ولی در ابتدا کتاب آسمانی بر ایشان نازل نشده بود. 28
- اشاره 29
- نکته اول: آیا شواهدی بر این که صابئان از اهل کتابند، وجود دارد؟ 29
- راه نخست: از آیات قرآنی که واژه صابئان در آن ذکر شده است 29
- محور دوم: نکات صغروی که بایستی در مورد آن بحث و کاوش داشت: 29
- راه دوم: از راههایی که میتوان برای کتابی بودن صابئان به آن تمسک کرد، مضامینی است که از کتابهای ایشان نقل شده است، 32
- نکته دوم: آیا صابئان شعبهای از ادیان سه گانه (یهود، مسیحیت و زردشتیگری) بشمار میآیند، 34
- نکته سوم: ممکن است به برخی از اذهان چنین تبادر شود که عقاید منتسب به صابئان، مانع از پیدایش این گمان است که کیش صابئی، در زمره ادیان الهی باشد. 35
- اشاره 37
- بررسی: 37
- نکته چهارم: برخی از کسانی که متعرض تعریف لغوی یا تاریخی صابئان شدهاند، 37
هم داشت، ادعای او پذیرفته میشود.
3: پذیرش گفته پیروان آیینها در مورد باورهای مذهبیشان، مسالهای عقلائی است و خردمندان، عادتا از آن فاصله نمیگیرند.
این شیوه عقلائی، به واسطه ظن نوعی است به این که پیروان مذاهب در این دعاوی، صادق هستند.
راز این نکته، آن است که کسی که به چیزی معتقد است چون آن را راست و درست میداند، به آن معتقد است بلکه بالاتر فقط آن را شایسته باور میشمرد، و لذا آشکارا عقیدهاش را علنی میکند البته اگر دواعی پنهان سازی عقیده مثل ترس و تقیه نباشد با این احوال معقول نمینماید که پیروان یک کیش به تمامی و در دورههای مختلف زمانی در مورد آیینی که پیروی میکنند، چیزی را بگویند که چنان نیست.
بنا بر این، ادعاهای او در مورد باورهای مذهبی خود، بر اساس این بنای عقلائی، حجت است مگر از وی شارع مقدس، ردعی صادر شده باشد.
نقد و بررسی
اشاره
در باره وجوه یاد شده، میتوان تردید روا داشت، به گونهای که استدلال به آنها را سست بنماید.
اما استدلال نخست:
میان «مقیس» و «مقیس علیه» میتوان فرق نهاد زیرا ادعای کافر همان گونه که شیخ یاد آور شدند بازگو کردن نکتهای است که تنها به خود او وابسته است یعنی عقیده و ایمان او، در این صورت جز از سوی او، از کس دیگری نمیتوان حقیقت امر را جویا شد و در چنین مواردی، چارهای جز پذیرش سخن مدعی باقی نمیماند و فقیهان در موارد مشابه نیز، هم چنین فتوا دادهاند.
و به همین جهت است که اگر دسترسی به واقع ممکن شد مانند این که بینهای از میان اسلام آورندگان ایشان اقامه شد و شهود هم مورد تعدیل قرار گرفتند و نادرستی ادعای اسلام او محرز گشت، در این صورت قرارداد ذمه منفسخ خواهد شد.
و اما موضوع سخن ما، غیر از این است، زیرا ادعای مدعی، به اعتقاد درونی یک فرد به یک مقوله مشخص، باز نمیگردد تا این که جز از طریق خود او، قابل شناسایی نباشد بلکه به نکتهای اعم باز میگردد یعنی آیا دینی که به آن اعتقاد دارد، توحیدی است و..