فقه و حقوق جلد20 صفحه 183

صفحه 183

است. یک وقت است که جنگ تهاجم است، یعنی فرد یا ملتی چشم طمع به حقوق دیگران مثلًا به سرزمین دیگری می دوزد، چشم طمع به ثروت مردمی می دوزد و یا اینکه تحت تأثیر جاه طلبی فراوان و تفوق طلبی و برتری طلبی قرار می گیرد و ادعا می کند که نژاد من فوق همۀ نژادها و برتر از همۀ نژادهاست، پس بر همۀ نژادهای دیگر باید حکومت کند.

این هدفها هدفهای نادرست است. جنگی که به خاطر تصاحب سرزمینی باشد، یا به خاطر تصاحب ثروت مردمی باشد، یا به خاطر تحقیر مردمی باشد و بر اساس این باشد که این مردم جنس پست ترند و ما جنس برتر، و جنس برتر باید بر جنس پست تر حکومت کند، این را می گویند تهاجم. این جنگ مسلماً بد است و شک ندارد. درباره جنگ برای تحمیل عقیده نیز جداگانه صحبت

می کنم.

جنگ دفاعی

ولی اگر جنگی برای دفع تهاجم باشد؛ دیگری به سرزمین ما تهاجم کرده است، به مال و ثروت ما چشم دوخته است، به حریت و آزادی و آقایی ما چشم دوخته و می خواهد آن را سلب کند و آقایی خود را به ما تحمیل کند، اینجا دین چه باید بگوید؟ آیا باید بگوید: جنگ مطلقاً بد است، دست به اسلحه بردن بد است، دست به شمشیر بردن بد است، ما طرفدار صلحیم؟! بدیهی است که این سخن مسخره است.

حریف دارد با ما می جنگد، و ما با کسی که به ما تهاجم کرده در حالی که می خواهد ما را برباید نجنگیم و در واقع از خودمان دفاع نکنیم به بهانۀ صلح! این صلح نیست، تسلیم است.

صلح غیر از تسلیم است

اینجا ما نمی توانیم بگوییم ما چون طرفدار صلحیم با این جنگ مخالفیم. این معنایش این است که ما طرفدار ذلت هستیم، طرفدار تسلیم هستیم. اشتباه نشود، این دو با یکدیگر از زمین تا آسمان متفاوتند. صلح معنایش همزیستی شرافتمندانه است؛ اما این، همزیستی شرافتمندانه نیست، همزیستی ای است که از یک طرف عین بی شرفی است، بلکه از دو طرف عین بی شرفی است؛ از آن طرف بی شرفی تجاوزگری، و از این طرف بی شرفی تسلیم شدن در مقابل ظلم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه