فقه و حقوق جلد20 صفحه 196

صفحه 196

گنجاند: قُلْ یٰا أَهْلَ الْکِتٰابِ تَعٰالَوْا إِلیٰ کَلِمَهٍ سَوٰاءٍ بَیْنَنٰا وَ بَیْنَکُمْ أَلّٰا نَعْبُدَ إِلَّا اللّٰهَ وَ لٰا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لٰا یَتَّخِذَ بَعْضُنٰا بَعْضاً أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ «1» بگو به این اهل کتاب (همین اهل کتابی که دستور جهاد با آنها آمده است) بیایید به سوی یک سخن که این سخن نسبتش میان ما و شما بالسویه است؛ یعنی نمی گویم سخنی را که به سود ما و مربوط به ماست بپذیرید، می گویم یک چیزی را که به سود همه و مربوط به همه است بپذیرید.

یک وقت است مثلًا ما به مردمی می گوییم که بیایید شما زبان ما را بپذیرید. آنها حق دارند بگویند چرا؟ ما خودمان زبانی داریم شما هم زبانی دارید، چرا ما بیاییم زبان شما را بپذیریم؟

یا می گوییم شما بیایید رسم و عادت مخصوص ما را بپذیرید.

ممکن است بگویند چرا ما رسم شما را بپذیریم؟ رسم خودمان را می پذیریم. اما یک وقت می گوییم بیایید این چیزی را بپذیرید که نه مال ماست نه مال شما، مال همه است، خدایی خدای همه مان را بپذیریم. این که دیگر مربوط به ما نیست، همان ذات را بپرستیم که هم خالق شماست و هم خالق ما، نسبتش با شما و با ما مثل یکدیگر است. فرمود: تَعٰالَوْا إِلیٰ کَلِمَهٍ سَوٰاءٍ بَیْنَنٰا وَ بَیْنَکُمْ جز اللّٰه را که خالق همه ماست نپرستیم. یک سخن دیگر که برای ما و شما هر دو علی السویه است این است: وَ لٰا یَتَّخِذَ بَعْضُنٰا بَعْضاً أَرْبٰاباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ اینکه بعضی از ما افراد بشر بعضی دیگر را برای خودمان به عنوان رب و ارباب اتخاذ نکنیم، یعنی نظام آقایی و نوکری ملغی، نظام تساوی میان افراد بشر برقرار.

این آیه تصریح می کند که من اگر می جنگم، برای چیزی می جنگم که آن چیز نسبتش با همه افراد بشر علی السویه است.

این مقدمه را که دانستید معلوم شد یکی از قیودی که می تواند مطلق ما را مقید کند این است که اگر مردمی در زیر بار ظلم یک قومی گرفتار بودند اینجا هم جنگیدن برای آزاد کردن آن مردم جایز می شود.

حال دو آیه دیگر را در این زمینه می خوانم. یکی آیه 39 از سوره انفال است.

می فرماید: وَ قٰاتِلُوهُمْ حَتّٰی لٰا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّٰهِ بجنگید با آنها تا فتنه از میان برود. مقصود از «فتنه» چیست؟ یعنی آنها که می آیند شما را تفتین می کنند و


______________________________
(1) آل عمران/ 64

فقه

و حقوق (مجموعه آثار)، ج 20، ص: 235

می خواهند مسلمانان را از دین خودشان خارج کنند با آنها بجنگید تا اینکه این فتنه از میان برود. این هم خودش یک قید است. یک قید دیگر در آیه 75 از سوره نساء است: وَ مٰا لَکُمْ لٰا تُقٰاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجٰالِ وَ النِّسٰاءِ وَ الْوِلْدٰانِ ای مسلمانان! چرا در راه خدا و در راه آن مردمی که بیچاره اند از مرد و زن و بچه، بیچارگانی که گرفتار شده اند، چرا برای نجات اینها نمی جنگید؟

حمل مطلق بر مقید

این پنج آیه ای که خواندم نشان داد که دستور اسلام در موضوع جنگها اگر در بعضی آیات، مطلق است در بعضی دیگر مقید است، و روی قاعدۀ مسلّم عرفی و اصولی، مطلق را باید حمل بر مقید کرد.

یک سلسله آیات در قرآن داریم که در آن آیات تصریح می کند که دین باید با دعوت درست بشود نه با اجبار. این هم باز مؤید این مطلب است که اسلام نظریه اش این نیست که به زور به مردم بگوید باید مسلمان بشوی و اگر نه کشته می شوی. این آیات هم به شکل دیگری مفهوم آن آیات مطلق را روشن می کند.

لا اکْراهَ فِی الدّین

یکی جمله ای است که جزء آیه الکرسی و معروف است: لٰا إِکْرٰاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ در کار دین اجبار وجود ندارد، راه حق از راه باطل آشکار است؛ یعنی شما راه را روشن برای مردم بیان کنید که حقیقت خودش آشکار است.

اجباری نباید در کار دین باشد، یعنی کسی را نباید مجبور کرد به اینکه دین اسلام اتخاذ کند. این آیه صریح است در مدعا. در تفاسیر نوشته اند که مردی انصاری که قبلًا بت پرست بود دو پسر داشت که مسیحی شده بودند. این پسرها به مسیحیت- که به آن گرایش پیدا کرده بودند- علاقه مند بودند. اما پدر مسلمان بود و خیلی ناراحت از اینکه دو پسرش مسیحی شده اند. آمد خدمت رسول اکرم و گفت: یا رسول اللّٰه! من چه کنم، این بچه ها مسیحی هستند، هرکاری می کنم مسلمان نمی شوند، آیا اجازه می دهی اینها را مجبور کنم از دینشان دست بردارند و مسلمان بشوند؟ فرمود: نه، لا اکراه فی الدین ..

و باز در شأن نزول

آیه نوشته اند که در مدینه- چنانکه می دانید- دو قبیلۀ

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه