فقه و حقوق جلد20 صفحه 207

صفحه 207

می آوردند، تربیتش عالی می شد؛ یعنی در مسأله پرورش به جای همه چیز فقط شلاق می زدند و می گفتند برای اینکه این آقا در عمرش هرگز دروغ نگوید و از دروغ گفتن بدش بیاید یکصد ضربه شلاق به او بزنید که بعد از شلاق خوردن از دروغ گفتن تنفر داشته باشد.

همچنین است دوست داشتن. آیا می شود کسی را با ضرب شلاق وادار کرد کس دیگری را دوست داشته باشد؟ مهر با زور قابل تحمیل نیست. اینها را می گویند اموری که زورپذیر نیست. اگر تمام نیروهای عالم را جمع کنند و بخواهند محبتی را به زور در دل کسی قرار بدهند یا محبتی

را به زور از دل کسی بیرون بکشند ممکن نیست.

ایمان زوربردار نیست

حالا که این مطلب را دانستید عرض می کنم مسأله ایمان، قطع نظر از اینکه آیا از حقوق انسانی است یا نه، خودش به طبع خودش زوربردار نیست. فرضاً ما بخواهیم با زور، ایمان به وجود بیاوریم خود ایمان با زور درست شدنی نیست. ایمان یعنی اعتقاد و گرایش. ایمان یعنی مجذوب شدن به یک فکر و پذیرفتن یک فکر.

مجذوب شدن به یک فکر دو رکن دارد. یک رکنش جنبه علمی مطلب است که فکر و عقل انسان بپذیرد، یک رکن دیگر جنبه احساساتی آن است که دل انسان گرایش داشته باشد، و هیچ کدامش در قلمرو زور نیست، نه جنبه فکری اش و نه جنبه احساساتی اش. فکر تابع منطق است. اگر یک مسأله ریاضی را بخواهند به یک بچه ای یاد بدهند باید از راه منطق یاد بدهند تا اعتقاد پیدا کند. با شلاق نمی شود به او یاد داد، یعنی شلاق که بزنند او فکرش قبول نمی کند. جنبه گرایشی و احساساتی و محبتی هم همین جور است.

آزادی را می شود به زور داد ولی ایمان و آزادگی و آزادیخواهی را، نه

بنابراین، این تفاوت میان توحید- و لو توحید را از حقوق انسانها بدانیم- با غیر توحید، مثلًا آزادی، وجود دارد. آزادی را به زور می شود به مردم داد زیرا جلوی متجاوز را به زور می توان گرفت، طبعاً اینها آزادند. پس ملتی را می شود با زور آزاد کرد چون با زور جلوی متجاوز گرفته می شود. ولی آزادگی و روح

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه