فقه و حقوق جلد21 صفحه 113

صفحه 113

می زنم، این محکوم است ولی اگر مد بالای زانو بیاید باید از آن جلوگیری کرد. این فیلمهای مهیّج و خانمان برانداز را نمی شود به عنوان پدیده قبول کرد. اگر وسیله ای پیدا شود، آن وسیله را می توان

برای هدفهای مشروع و نامشروع استخدام کرد.

وسیله که بیچاره زبان ندارد، مانند بلندگو که کارش این است که صوت را قوی می کند. آن بیچاره می گوید اگر ذکر خدا را بگویی من قویتر می کنم، اگر کفر هم بگویی من قویتر می کنم. رادیو فی حد ذاته ابزاری است که هرچه در پشت آن دستگاه گفته شود با برد زیادی تحویل می دهد، اما زبان بسته آیا هیچ می گوید که اینجا فلان تصنیف را بخوانید یا آیۀ قرآن را بخوانید؟ تلویزیون هم از همین قبیل است.

اگر کسی در مورد وسایلی که انسان را به هدفهای صحیحش نزدیک می کند بگوید من نمی خواهم از این وسایل استفاده کنم و آن وقت کسی که دنبال هدفهای نامشروع می رود از همین وسایل استفاده کند و این که دنبال هدفهای مشروع می رود از این وسایل استفاده نکند، چنین شخصی محکوم به شکست است. مثل اینکه شما بگویید من مسلمانم و می خواهم هدف اسلامی را تعقیب کنم، می خواهم جهاد کنم و واقعاً هم قصد شما للّٰه است. دیگری در راه شیطان می خواهد بجنگد، در راه مادیگری و فساد می جنگد. اما او از وسایلی که امروز پیدا شده است مثل توپ و تفنگ و خمپاره استفاده می کند و شما می گویید من به وسیله کار ندارم، می خواهم با کارد و شمشیر بجنگم. قطعاً شما محکوم هستید، هدف شما محکوم است. شما هدف خود را با دست خودتان محکوم کرده اید.

حاجتهای ثابت و حاجتهای متغیر

این است معنای تقاضا و اقتضای زمان. تقاضای زمان را با پسند مردم و پدیدۀ قرن اشتباه نکنید. حاجتهای اوّلی بشر ثابت است. حاجتهای ثانوی یعنی حاجتهایی که انسان را به حاجتهای اوّلی می رساند، متغیر است. این حاجت

زمان می گوید من تغییر کرده ام و اگر جنابعالی بخواهید خشکی به خرج بدهید، محکوم به شکست هستید و نتیجه اش این می شود که فلان آهنگ را او می تواند با وسیلۀ قوی به گوش

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه