فقه و حقوق جلد21 صفحه 332

صفحه 332

پس ممکن است کسی بگوید این مسأله ارتباطی به این مطلب ندارد که ما بخواهیم از نظر روان شناسی ثابت کنیم که یگانه غریزۀ اصیل حاکم بر بشر غریزۀ اقتصادی است و سایر غرایز اصالت ندارد، تا شما بگویید که روان شناسی این مطلب را تکذیب می کند و برای انسان غرایز دیگر هم قائل است. خیر، از این جهت نمی گویم، بلکه از این نظر خاص می گویم که در میان تأسیسات اجتماعی، تأسیسات اقتصادی و تأسیسات دیگر وجود دارد اما بشر همیشه اینجور می بیند که اگر تأسیسات اقتصادی نباشد زندگی نیست ولی اگر آنها نباشند می شود زندگی کرد، گرچه اگر باشند خیلی خوب و لازم است. این است که اینها که تغییر می کند، همه چیز

تغییر می کند.

ممکن است کسی این حرف را به این شکل بیان کند. البته خود مارکسیستها این جور نمی گویند. مارکسیستها واقعاً معتقدند که سایر تأسیسات، طفیلی است و در واقع انعکاسی و جلوه ای و به یک معنا مقدمه ای است بر تأسیسات اقتصادی، نه اینکه برای خودشان استقلال دارند ولی برای بشر این مهمتر است؛ خیر، هرگونه استقلالی را نفی می کنند.

حتی اگر اینجور هم بخواهیم بگوییم باز مطلب درست نیست، چون معنایش این است که هر وقت امر بشر دایر باشد میان گرسنگی و هر یک از اینها، عامل گرسنگی تقدّم دارد. بسیار خوب، ولی مگر جریان تاریخ همیشه در گرو اینجور قضایا بوده؟ مگر همیشه بشر سر پیچ گرسنگی که می رسیده تاریخ را عوض کرده؟

اینجور نیست.

اصلًا معنای این حرف این است که وقتی انسان سیر باشد غرایز دیگر انسان فعالیت می کند، پس در آن وقت چرخ گردانندۀ تاریخ، آنها هم هستند و آنها هم در گردش تاریخ سهم بسزایی دارند.

بعلاوه ما تا این حد قبول نداریم که حکومت غریزۀ اقتصادی بر همۀ افراد بشر از تمام غرایز دیگر قویتر باشد. انسان در تاریخ فداکاری می کند، چه فداکاریهایی که منجر به دادن جان خودش باشد و چه فداکاریهایی که مبنی بر نوعی سختگیری باشد مثل دادن فرزند و مال و ثروت به خاطر عقیده یا عصبیت. دربارۀ آنجا که تاریخ را عصبیت به گردش می آورد چه می گویید؟

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه