- بعد فقهي نهج البلاغه 1
- اسناد روايات نهجالبلاغه 1
- معتبر بودن تمام رجال سند يك حديث 2
- راه تأييد اعتبار سند يك حديث 2
- عرضه كردن بر كتاب الله 2
- علو مضمون 3
- شهرت آن در ميان اصحاب 3
- انسجام و هماهنگي 4
- گوشهاي از احكام فقهي نهجالبلاغه 5
- فلسفه تشريع زكات 6
- كتاب الزكات 6
- آداب جمعآوري زكات 7
- انفاقهاي مستحبي 9
- كتاب جهاد 10
- اشاره 10
- بحث جهاد نفس 10
- تحريم شكايت به غير مومن 10
- حكم فرار از جهاد 12
- جنگ با بغات و مراعات اولويتها 12
- متابعت فرماندهي 12
- كتاب شاخههاي امر به معروف و نهي از منكر 13
- لزوم مراجعه به كتاب الله و سنت در تشخيص احاديث معتبر 14
- كتاب القضاء 14
- نهي از قياس و آراء ظني 14
- اشاره 14
- بطلان تصويب 15
- وجود ناسخ و منسوخ در احاديث 16
- صفات قاضي 16
- كتاب تجارت 16
- پاورقي 16
بعد فقهي نهج البلاغه
بسم الله الرحمن الرحيم
تا كنون درباره ابعاد مختلف اين كتاب عظيم سخن بسيار گفته شده، بعد عقيدتي، فلسفي، سياسي، اخلاقي، اجتماعي و … ولي كمتر از بعد فقهي آن - لا اقل تا آنجا كه نويسنده به خاطر دارد- سخن به ميان آمده است و شايد اين به خاطر آن بوده است كه اين بحثها در سطح عموم نشر ميشده و سخن از بعد فقهي آن بايد با فقها گفته شود، و با اصطلاحات مخصوص اين علم، كه طبعا همگان را مفيد نخواهد بود.
ولي هم نهجالبلاغه از اين نظر غني است و هم ميتوان گوشههائي از اين بحث را آن چنان تهي كرد كه خالي از اصطلاحات پيچيده علمي، و همگان را مفيد باشد.
و اين نوشتار كه ملاحظه ميكنيد به همين منظور تهيه شده است.
اسناد روايات نهجالبلاغه
با اينكه در نهجالبلاغه جملههاي فراواني پيرامون احكام مختلف فقهي وجود دارد، جملههائي راهگشا و موثر، كه بعدا به خواست خدا به قسمتهاي قابل ملاحظهاي از آن اشاره خواهد شد، ولي آنچه در درجه اول از نظر فقهي اهميت دارد سند اين خطبهها و نامهها و كلمات است كه بايد با ضوابط و ادله حجيت خبر كهدر علم اصول آمده است هماهنگ باشد، و بتوان در يك مسئله فقهي مربوط به حلال و حرام روي آن تكيه كرد.
مگر در مسائل اخلاقي، اجتماعي، سياسي و عقيدتي اعتبار حجيت خبر از نظر سند لازم نيست كه تنها در مسائل فقهي روي آن تكيه ميشود؟
در پاسخ اين سوال بايد گفت: آنچه در مسائل عقيدتي در نهجالبلاغه آمده است همراه با استدلالات عقلي و فلسفي و قرآني است و بايد هم چنين باشد، زيرا اصول اعتقادي تنها از طريق علم و يقين شناخته ميشود؟ نه از طريق خبر واحد و مانند آن.
اين امر در مورد بسياري از رهنمودهاي سياسي و اجتماعي و مانند آن نيز صادق است، بنابراين تكيه بر اسناد در اين موارد چندان مطرح نيست.
در زمينه مسائل اخلاقي نيز چون اصول اخلاق اموري است شناخته شده، و هماهنگ با قطرت، و نقش يك رهبر اخلاقي بيشتر جايگزين كردن اين اصول در روح پيروان، و ايجاد انگيزههاي پذيرش، و حركت به سوي اين است، نه تعليم اين اصول، در آنجا نيز مسئله سند