حیله های شرعی: ناسازگار با فلسفه فقه صفحه 102

صفحه 102

شأن نزول آیه ها

در شأن نزول این آیه ها گفته اند: در دوران پیش از آمدن پیامبر به مدینه، مردی از اوس به

نام عبدبن عمرو صیفی، ابوعامر راهب پیشوای آنان در جاهلیت بود. او در دوران پیش از اسلام به آیین مسیحیت در آمده و دانش اهل کتاب را خوانده و ژنده بر تن کرده بود و از همین روی نیز او را راهب می خواندند. او در میان خاندان خود رتبه دوم پس از عبدالله بن ابی بن سلول - یعنی همان بزرگ مدینه و نامزد ریاست مردمان آن شهر - را داشت. چون پیامبر صلی الله علیه و آله به

مدینه هجرت کرد و مسلمانان - و از جمله مسلمانان اوس و خزرج - پیرامون او گرد آمدند و اسلام موقعیت برتر را از آن خود کرد و خداوند مسلمانان را در نبرد بدر پیروزی داد، ابوعامر

ملعون باطل خویش را آشکار ساخت و به دشمنی پیدا با اسلام برخاست. (اما عبدالله بن ابی

از روی ناخوشایندی و در حالی که همچنان بر نفاق خود اصرار داشت به اسلام در آمد). رسول خدا ابوعامر را به خداوند دعوت کرد و پاره ای از قرآن بر او خواند. او گفت: این

چیست که آورده ای؟ فرمود: آیین حنیف، دین ابراهیم علیه السلام را آورده ام. گفت: من بر این آیینم. فرمود: تو بر این آیین نیستی. گفت: چرا، بر این آیینم، اما تو چیزی به آیین حنیف در آورده ای که از آن نیست. پیامبر فرمود: چنین نکرده ام، بلکه آیین حنیف را پاک و پر درخشش آورده ام.

ابوعامر گفت: هر کدام از ما که دروغ بگوید خداوند او را در غربت و تنهایی بمیراند.(1) فرمود:

باشد. او همچنین فرمود: او را راهب نگویید. فاسق بگویید. یکی از سخنانی که آن فاسق به

پیامبر گفته این است: هیچ گروهی را نمی یابم که با تو بجنگند مگر این که در کنار آنها با تو می جنگم. او از همین روی همراه با چند تن دیگر با پافشاری بر کفر از میان قوم خود بیرون

آمده به مکه گریخت و کفار مکه را برای جنگ با رسول خدا برانگیخت و تشویق کرد و به


1- اتفاقاً این نفرین در باره خود او تحقق یافت وی از مدینه به مکه رفت و هنگامی که دید اسلام همه جاگیر می شود به شام رفت و در تنهایی و غربت در قنسرین مرد.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه